واقعیّت بدلی نزد رهبر نظام

          
وقتی رهبر یک نظام سیاسی حاضر به گفتگو با کسی نیست و نشستهای گفتگوی نمایشی با دانشجویان، با اندکی خارج از خط ‌رفتن یک دانشجو جنجالی و تعطیل می‌شود، تکرار نکته‌های بی‌پاسخ دراین سخنان وی امری طبیعی است:
یک: «... اگر روزی در آینده احتمالا دور، احساس شود که نظام پارلمانی برای انتخاب مسئولان قوه مجریه بهتر است هیچ اشکالی در تغییر سازوکار فعلی وجود ندارد.»
این بحث فرع آن است که هر نسل می‌تواند برای خود و نظام سیاسی خود تصمیم بگیرد که آنرا آیت‌الله خمینی در آغاز انقلاب هم بیان کرد. پرسش اینجاست که آیا تغییرات را یک فرد یا برگزیدگان او (طبق همان قانون اساسی) باید اعمال کنند؟ این که همان حرف رهبر انقلاب می‌شود و به نوعی عمل به همان قانون اساسی است. آن تغییرات فرضی- اگر نگوییم بازگشت به عقب- بسیار محافظه‌کارانه و فقط در جهت خواسته‌ی صاحبان قدرت خواهد بود. حذف انتخاب باواسطه‌ی رئیس جمهور نوعی بازگشت به عقب و شاید واکنشی به رویدادهای دو سال گذشته باشد. مجلس دستچین شده‌ی شورای نگهبان کمترین نگرانی از این بابت را رفع می‌کند. آیا مثالی مانند این هم ممکن بود در سخنان رهبر بیاید؟:« ممکن است روزی مردم به این نتیجه برسند که رهبر را خود بدون واسطه انتخاب کنند» یا چیزی شبیه آن.
دو. «...اگر این شرایط از بین برود، رهبری، حتی اگر کسی او را عزل نکند، خود بخود عزل می‌شود و این مسئله، نشان دهنده اهمیت فراوان این موضوع است.»
تکرار مکرّرات و توضیح واضحات است ولی آمدیم و آقای فلانی رهبر فرضی ایران باشد که به نظر خود طبق اسلام عمل کرده امّا در واقع خودبه‌خود از رهبری عزل شده باشد ولی خودش معتقد باشد که طبق ضوابط اسلامی عمل کرده و اعضای مجلس خبرگان نیز همین‌طور؛ چه راه مسالمت‌آمیزی برای مردم هست تا او را از اریکه‌ی قدرت پایین بکشند؟ اگر گفت که من با معترضان به خود برخورد می‌کنم و معترضان به من، معترضان به اسلام هستند و من تا پای شهادت در مسند خود هستم چه؟
در رویدادهای دوسال گذشته شخصی از مجلس خبرگان بدون نام آوردن از رهبری از وضع کشور انتقاد کرد امّا خبرگان برای امضاگرفتن جهت اخراج او از مجلس خبرگان دورخیز کردند که به سرانجام نرسید ولی دستغیب عملاً از این مجلس حذف شد. وقتی نوع برخورد با یک اعتراض خفیف اینگونه است، چه راهی برای -عزل که سهل است- انتقاد از رهبر باقی می‌ماند. همین الآن و در گذشته بسیاری به خاطر نامه‌نوشتن به رهبر به زندان رفتند در حالیکه بسیاری از آن نامه‌ها انتقادآمیز بود ولی توهین‌آمیز نبود. رهبر نظام درباره‌ی چه نظامی سخن می‌گوید، نظامی نیست‌درجهان و تخیّلی یا ایران کنونی؟
سه:«... امّا رهبری نه حق دارد نه می‌تواند و نه قادر است که در این مسائل (قوای سه گانه) دخالت کند.»
درباره‌ی این بند دوگونه می‌توان سخن گفت:
اوّل: این نکته نیز مانند بند بالا بسیار خوب است و اتّفاقاً ابهام آن را نیز در اجرا ندارد امّا سخنان روحانیان ولایی و اعضای شورای نگهبان در تفسیر قید «مطلقه» و تعمیم آن به تمامی ارکان کشور به وضوح با این جملات مخالف است. آیا رهبر با آنان مخالف است؟ چرا کمترین واکنشی به آنگونه حرفها در زمان خود از خود نشان نداد؟
دوّم: در پایان می‌توان مانند بند بالا پرسید که این جملات توصیف کشوری خیالی است یا ایران امروز‌؟ در جریان استیضاح کردان مردم عادی - به برکت نوشته‌های حسین شریعتمداری- برای اوّلین بار فهمیدند که رئیس‌جمهور باید فهرست وزرا را ابتدا پیش رهبر ببرد تا او بگوید که با آن فرد خاص موافق یا مخالف است یا نظری ندارد. در حقیقت وزرا منتخب مستقیم رهبر نیستند امّا هیچ کس بدون رضایت وی نیز نمی‌توان وزیر شود. آیا این بخش از اختیارات قانونی رهبر است؟ اگر هست، کجای قانون اساسی است و اگر نیست چرا انجام می‌شود و چطور رهبر می‌گوید که رهبر حق ندارد در مسائل قوا دخالت کند؟ این را بگذارید کنار حکمهای حکومتی ریزودرشت که فقط برخی از آنان علنی می‌شود، جلوگیری از سؤال یا استیضاح احمدی‌نژاد، ادّعای برخی مسئولان قوّه‌ی قضائیّه که فهرست بازداشتیان پس ازانتخابات ابتدا به تصویب رهبری می‌رسید و خیلی از موارد دیگر.
پ.ن: بسیاری از سخنان رهبر نظام را مانند موارد بالا می‌توان ذیل عنوان مطلب دسته‌بندی کرد که وی- بسته به اینکه درباره‌ی داخل یا خارج از کشور سخن بگوید- ابتدا واقعیّت را به یک نظام ذاتاً آرمانی (داخل) وضع روبه‌فروپاشی جبهه‌ی در حال توطئه‌ی دشمن (خارج) ترجمه و آنگاه به تفسیر و تحلیل آن می‌پردازد. ارجاع او به واقعیّات شاید بتواند کمکی کند ولی این مستلزم ارتباطی رویارو و غیر نمایشی است که گویا حتّی در همان «آینده‌ی احتمالاً دور» هم ممکن نخواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.