پنجشنبه ۲۶ آبان۱۳۹۰
این عنوان خلاصهی گفتگوی نوریزاد با جرس است. البتّه من حساب حزم و احتیاط و رواداری خاصّ ایرانیان را از آن جدا میکنم که یک اعتراض گسترده را در صورت دیدن خشونت افسارگسیخته و نبودن دورنمای مناسب، به سکوتی فعّال بدل میکند نه یک شورش تمام عیار و این یکی از مهمترین وجوه ممیّز اعتراضات ایران با بهار عربی بود. به عبارت دیگر من این خویشتنداری را بیشتر مثبت میبینم تا منفی و این نکتهای بود که کمتر به این شکل در تحلیلها به آن اشاره شد. اگر روند انقلاب ۵۷ را هم که ملاحظه کنید، شکل اوجگیری انقلاب، فرار شاه و پیروزی نهایی از همین قبیل بود که این اواخر فقط در تونس دیده شد و برای همین هم زودتر از دیگران انتخابات را برگزار کردند و به نظر میآید اصلاحات آنان چشمانداز بهتری نیز داشته باشند. کمتر از چهارهزار کشته در طول پانزدهسال مبارزه در ایران در قیاس با دیگر کشورها به شوخی شبیه است. از سوی دیگر در این دوسال جنجال فرزندان هیاهو فرونشست و عقلانیّت جاافتادهتری که میرفت در سروصدای آزادیخواهان نوظهور گم شود، جای درخور خویش را بازیافته است. آنچه از دید بسیاری خاموششدن یا کماثرشدن جنبش سبز است، دورخیزی بردبارانه است برای رسیدن به نتیجهای کاملتر و دستاوردی پختهتر، گیریم با صرف زمان بیشتر. این نکته جای کار زیادی دارد.
نوریزاد در برابر دوربین نشسته و نقش یک زندانی را بر اساس فیلمنامهای که بر اساس تجربههای تلخ خود نوشته، بازی کرده است. این روزها هم خبر ممنوع بودن انتشار «کلنل» دولتآبادی در ایران به گوش میرسد. ربط این دو خبر به هم چیست؟ خیلی پیشتر از امکان یا لزوم محصورنماندن آفرینشگران در چارچوب ذهنیّت حاکمان نوشته بودم. این به پیش از جنبش سبز برمیگشت که حالا ضرورتش آشکارتر شده و البتّه سینماگران در این زمینه –مانند اکثر زمینههای هنری- پیشتاز بودهاند. فیلمهای زیادی در این دوسال ساخته شد و چندتایی هم توقیف شد. خبر بازداشت پناهی و رسولاف میتوانست آب سردی بر حرارت این جریان باشد که نوریزاد با ابتکار خود جان دوبارهای به آن بخشید. امیدوارم فقط به ارسال آن برای رهبر بسنده نکند زیرا دلیلی برای مقایسهی آن با «بدون دخترم هرگز» نیست. نه سازندهی آن و نه فکر پشت آن نسبتی با آن فیلم ندارند و طبعاً در صورت رضایت نداشتن سازنده، این فیلم در هیچ جشنوارهای نمایشپذیر نخواهد بود امّا مردم ایران باید آنرا از طریق رسانههای تصویری-ماهوارهای خود ببینند و فیلم آن دست به دست شود و این حقّ آنان است.
میماند انتشار «کلنل» وبسیاری از کتابهای تألیفی یا ترجمهای که نه امروز و نه در آیندهی نزدیک امکان انتشار داخلی ندارند؛ آسانترین راهی که این روزها برخی برمیگزینند انتشار آن در وب است که هرچه باشد اصلاً جای کتاب را نمیگیرد. تأسیس یک یا چند انتشارات در اطراف ایران (افغانستان، عراق، امارات) و نشر کتابهای مفید ولی ممنوع در ایران، آنان را به دست علاقمندانشان خواهد رساند. همانطور که کسی نتوانست جلو بازار فیلمهای قاچاق خارجی را بگیرد جلو این کتابها -یا احتمالاً نسخههای تکثیرشدهشان- را نخواهد گرفت. یکی از بازیگران تآتراز عوضشدن تماشاگران تآترها و انتظارات جدید مردم به ارجاع نمایشها به حوادث دوسال اخیر میگفت، این رویکرد فرهنگی بسیار میمون و مبارک است و تولیدکنندگان نیز باید برای این انتظار، غذای مناسب را فراهم کنند و با گسترش انواع پیشرفتهای فنّاورانه، امکان آن نیز هست. امروز یا یک دستگاه رایانه میتوان آهنگ ساخت و تولید کرد و بلافاصله منتشر کرد با یک دوربین کوچک میتوان فیلم ساخت یا رادیوی خصوصی خود را داشت . جهان نو مرزی برای خلّاقیّت کسی نگذاشته است، فقط باید آن ترسی که نوریزاد از آن مینالد –با رعایت حزم و احتیاط معقول- به کنار گذاشته شود. خود وی بهترین نمونه و الگوست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.