يكشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۰
تجربهی بحث نظری دربارهی انتخابات گذشته نشان داد که هنوز حتّی بین منتقدان نظام فعلی -آن چنان که باید- این مسأله تحلیل نشده است. روزمرّگی حاکم بر وبلاگستان- و بلکه فضای فرهنگی کشور- باعث میشود که یا به موضوعی تا به حدّ بحران نرسیده، نپردازیم (پروندهی اتمی)، یا اگر موقّتاً زمانش گذشت، پیرامونش سکوت کنیم (انتخابات). من بعدها به خود انتخابات خواهم پرداخت ولی تا آن وقت نگذارم یک تجربهی کوچک انتخاب از دست در برود.
در انتخابات فدراسیون فوتبال، چهار جبهه شرکت داشتند، یکی کفّاشیان و طرفدارانش، منتقدان کفّاشیان، موافقان قریب و افراد مستقل. منتقدان کفّاشیان، طرفداران مهدی تاج و عزیزالله محمّدی بودند. تاج به نفع محمّدی از انتخابات کنار کشید. وی نایب رئیس اوّل فدراسیون و- به نظر بسیاری- کارگردان اصلی فدراسیون بود و کفّاشیان زیر تأثیر مدیریّت وی قرار داشت. اگر او باقی میماند احتمال اینکه رأی بیشتری از محمّدی بیاورد، بسیار زیاد بود. اگر تاج میتوانست قریب را کنار بزند و با کفّاشیان به دور دوّم انتخابات برود، احتمال رئیسشدنش هم بود. چند احتمال در کنار کشیدن وی مؤثّر بود که قویترین آن این بود که فهمید شانس چندانی برای برنده شدن ندارد؛ از طرفی وی با آمدنش از آرای کفّاشیان کم میکرد نه از آرای قویب، پس احتمال اینکه به ریاست قریب کمک کند، وجود داشت.
حسینعلی قریب مدیر سابق استقلال بود و اگر به عنوان یک فرد مستقل در انتخابات شرکت میکرد، حتّی ممکن بود با توافق با تاج یا محمّدی بتواند تنها رقیب کفّاشیان باشد یا حتّی بدون توافق با آنان بتواند ریاست را به دست بیاورد؛ کار از جایی خراب شد که وی در مدّت کوتاهی مانده به پایان زمان ثبت نام، با تشکیل جلساتی با وزارت ورزش، به عنوان گزینهی غیررسمی دولت به مجمع معرّفی شد و اینجا بود که مجمع احساس کرد برای اینکه ثابت کند مستقل است و زیرمجموعهی دولت نیست، باید از ریاست وی جلوگیری کند و گرنه اتّفاقات تلخ و دخالتهای چند سال گذشتهی دولت در فدراسیون تکرار خواهد شد. برای همین، بیشتر افرادی که در اصل منتقد کفّاشیان بودند و دور محمّدی جمع شده بودند، در دور دوّم به کفّاشیان رأی دادند نه قریب و این برای بسیاری که از اصل موضوع باخبر نبودند، تعجّببرانگیز بود.
کفّاشیان در چهار سال گذشته با اتّهامهایی چون: گزینهی دولت، بیتجربگی در فوتبال و نداشتن استقلال در برابر رؤسا، همواره زیر انتقاد شدید رسانهها قرار داشت. امّا به محض اینکه در انتخابات جدید به عنوان قویترین گزینه، در برابر گزینهی دولت قرار گرفت با اقبال دیگران روبهرو شد. علاوه بر معیار بالا، داشتن تجربهی چهارسالهی مدیریّت فوتبال و بیتجربگی قریب هم به انتخاب مجدّد وی کمک کرد. از آنجا که مدیریّت علمی بر ورزش ما حاکم نیست، تجربه -که در این دیار، بیشتر درسگرفتن از اشتباهات است- معیار مهمّی در موفّقیّت افراد به شمار میآید. امیر عابدینی که مهمترین فرد از مدیران در انتخاب کفّاشیان بود، گفت که در سالیان اخیر ما کسی که بیش از چهارسال رئیس فدراسیون شده باشد، نداریم و این ثبات مدیریّت به فوتبال ما کمک میکند. عابدینی پیش از انتخابات با صراحت گفته بود که:« شاید چیزی را که میخواهم بگویم باعث شود به قریب بربخورد اما من معتقدم حتی اگر وزارت ورزش، علی کفاشیان را به مجمع دیکته کرد، مجمع باید به آن "نه" بگوید». پیش از جلسه، فشار روی کفّاشیان بود که انصراف دهد ولی او با پشتیابی عابدینی و همفکرانش چنین نکرد، او در میان جلسه نیز از جمع بیرون رفت و وقتی بازگشت از حاضران خواست که در رأیدادن، قریب را هم مدّ نظر خود قرار دهند که با واکنش عابدینی روبهرو شد و جوّ مجمع که کمی از تحّرکات، تماسهای ریزودرشت و شایعات متزلزل شده بود، برگشت و کفّاشیان شد رئیس فدراسیون فوتبال. بلاتر خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت به وی تبریک گفت و با بالا گرفتن تهدید سازمان بازرسی کلّ کشور در مورد بازنشسته بودن وی و باطلبودن انتخابات مجمع، فیفا بلافاصله نامهای فرستاد که در صورت فشار به رئیس منتخب مجمع، ایران تعلیق خواهد شد و فدراسیون هم این نامه را به وزارت ورزش فرستاد تا پورمحمّدی مصاحبه کند و بگوید که اگر هیئت دولت تأیید کند، کفّاشیان میتواند برای مدّت محدودی به فعّالیّت خود ادامه دهد.
برنامهی نود که یکی از منتقدان پروپاقرص کفّاشیان بود، میخواست مناظرهای بین سه نامزد برگزار کند که ابتدا به دلیل مصادفشدن با شبهای انتخابات و بعد (یعنی شنبه و یکشنبه) بنا به دلایل نامعلوم ِمعلومی لغو شد. واضح بود که فردوسیپور میخواهد روی اینکه قریب گزینهی تحمیلی وزارت ورزش است کار کند و جلو این موضوع، با مداخله از بالا گرفته شد. پس از انتخاب کفّاشیان و فشار روی او، نظرسنجی برنامهی نود این بار برای حمایت از کفّاشیان بود که با توجّه به احتمال تعلیق ایران، آیا برکناری کفّاشیان را به مصلحت میدانید یا نه؟ بسیاری منظور او را در نیافته بودند پس او به شیوهی خود سؤال را ترجمه کرد که اگر تعلیق شویم، تیم ملّی و تیمهای باشگاهی ما از جام جهانی و آسیایی حذف شوند، به نفع ماست یا نه؟!
دقّت در مطالب فوق، نشانگر فرهنگ جدیدی در کشور است و دستکم شش درس برای ما دارد:
یک. اهمیّت موضعگیری در برابر دخالت بیجای حاکمیّت در انتخابات (مردودشدن قریب)
دو. ثابتنبودن ارزشگذاری افراد (کفّاشیان که زمانی گزینهی دولت بود، حالا گزینهی مجمع میشود)
سه. پرهیز از ناامیدی و تسلیم در برابر فشارها و ارزش تلاش افراد مستقل (رایزنی، مصاحبه و حمایت امیر عابدینی و دوستانش)
چهار. نقش حیاتی رسانهها (برنامهی نود و روزنامههای مستقل)
پنج. پشتیبانی نهادهای جهانی از استقلال نهادهای مدنی؛ نه بیتفاوتی محض و نه دخالت مستقیم. (حمایت و انذار فیفا)
شش. حتّی به هنگام تغییر نیز افراد مجرّب در خور اعتماد بیشتر هستند (حمایت از محمّدی و کفّاشیان) و ...
این شش درس به بحث فوتبال منحصر نمیشود؛ حتّی یک جنبش اجتماعی برخاسته از خواست مردم، در برابر ساختار سیاسی مبتنی بر انتصاب و اعمال قدرت میتواند از تجربیّات این انتخاب کوچک بهرهمند شود. در انتخابات مجلس، همین مقدار استقلال هم از دید من پیدا نمیشد و منظور من از انتخاب، برگزیدن راههای روبهروشدن با انتصابات انتخاباتنماست. در این باره بعداً بیشتر خواهم نوشت.
سلام و عید شما مبارک.
پاسخحذفسوالی که برای من پیش آمده اینست که آیا اینکه فوتبال بیسار پر طرفدار است، رفتن به جام جهانی یک خواست ملی است و تحریم تیم ملی بسیار حساسیت زاست از عوامل این "آزادی" انتقاد است؟
آیا پر بیننده بودن و محبوب بودن فردوسی پور در این نتیکه گیری ها تاثیری دارد؟ سوال اینجاست که آقایان چرا اینجا را کوتاه می آیند ولی در موارد سیاسی با تمام فشار ها کوتاه نیامدند. آیا فوتبال مسئله مهمی نیست یا اینجا از " به میدان آمدن طرفداران فوتبال" می ترسند؟ والا تحریم فوتبال با تحریم اقتصادی چه فرق دارد؟ هر دو را میتوان به توطئه دشمن نسبت داد.
سلام
پاسخحذفدرباره ترس از تحريم فوتبال تمام آنچه گفتيد نقش دارد. درباره اقتصاد هم اوّلاً شايد فكر نميكردند آنها تا اين حد پيش بروند، ثانياً هنوز به مرحلهاي كه موجب نارضايتي عمومي شود نرسيده و از همه مهمتر، شايد «منفعتي ديگر» پس پرده باشد كه به خاطر آن تحريم را تحمّل ميكنند.