عقل سلیم

                                                                                                          پنجشنبه‌ ۱ تير ۱۳۹۱
   
گاهی به کسانی برمی‌خوریم که در حیطه‌ی تخصّصی خود- بیشتر در دوران سالمندی و پختگی- حرفهایی می‌زنند که با آموزه‌های مَدرسی تفاوت دارد. این را به اشاره در ایمای فازی هم گفتم. این می‌تواند از تعلیم فن و هنر باشد- مثل تفاوت شیوه‌ی آموزش ابتدایی خط با سرمشقهای پیشرفته‌ی خود استاد- یا موسیقی یا هر هنر دیگر. نوازندگی حسین علیزاده را دیده‌اید که دستها چطور آزاد و رها حرکت می‌کنند، به هنگام سه‌تارنوازی که دست راست گاهی به هیچ جا بند نیست و روی هوا گاه با استفاده از چند انگشت ضربه می‌زند امّا همین علیزاده و شاگردانش - در قیاس با شاگردان لطفی مثلاً- سختگیری فراوانی برای انگشت‌گذاری و رعایت اصول اوّلیّه‌ی نوازندگی دارند به طوری که حتّی گاهی کسانی را که نزد دیگران مراحل زیادی را طی کرده‌اند، وا می‌دارند مشقهای به ظاهر پیش پاافتاده را تکرار کنند. حسنات الأبرار سیّئات المقرّبین. 
     
یکی تعریف می‌کرد که چند دهه پیش تاجر ثروتمندی به صرافت دادن خمس- احتمالاً برای رفتن به حج- افتاد. مقدار ثروت او به قدری زیاد و از راه منابع گوناگون بود که هیچ کس جرأت نمی‌کرد به محاسبه‌ی آن دست بزند. اوّل پیش یکی از مراجع رفت، او ایشان را به کسی که فکر می‌کرد باتقواتر و دقیقتر است حواله کرد. دوّمی به سوّمی و سوّمی به چهارمی. آن زمان بسیاری از بزرگان مشهد از آیت‌الله میلانی تا اصحاب تفکیک در قید حیات بودند و همه اهل ِمو از ماست کشیدن. نفر آخر مرحوم آیت‌الله مروارید بود که همه در دقّت و وسواس ایشان یقین داشتند. مروارید از او پرسید به تخمین خودت مقداری که باید بدهی چقدر است؟ او گفت فلان مقدار. آیت‌الله به او گفت که با این پول یک بیمارستان تأسیس کن و به افراد کم‌بضاعت که توان پرداخت هزینه‌ی درمان ندارند، کمک کن. داد اطرافیان درآمد که آقا این چه شیوه‌ی محاسبه است؟ حساب دقیق کو؟ بعدش هم سهم امام و سهم سادات و ارجاع به دفتر مربوط و...؟ مروارید گفت با شناختی که از آقایان دارم معلوم نیست اگر این پول وارد دفتر و دستکشان بشود چقدرش به مستحقّان می‌رسد. اینطور دستکم مطمئنّیم که به درد کسانی خواهد خورد. مسؤولیّتش هم با من. (نقل به مضمون از یکی از استادان حوزه) مرحوم بهجت هم در برخی سخنان خود به بعضی احکام قدما اشاره می‌کرد و می‌گفت وقتی از وی پرسیدند این را از کدام منبع فهمیدی؟ گفت از عقل! عقل یکی از منابع فقه هست ولی ظاهراً کمتر کسی جرأت دارد به طور مستقل چنین نظراتی را بر اساس آن ارائه کند. (ناگفته پیداست که این عقل، اجمال پس از تفصیل است نه عقلی که هر تازه‌واردی بخواهد بر اساس ان اصول و آموزه‌های یک دانش یا فن را زیر سؤال ببرد)
   
سی خرداد سالگرد درگذشت امیرحسین جهانبگلو بود. او پس از تحصیل مقدّماتی در حقوق و فلسفه و منطق، دکترای اقتصادش را از سوربن گرفت. در وزارتهای دارایی و نفت کار کرد، تجاربی از حضور در سازمان اوپک و تدریس و کار در الجزایر اندوخت و دست آخر در دانشکده اقتصاد تدریس کرد. احساسی شبیه به شنیدن حکایات بالا را به هنگام توصیف شاگردانش از وی در کتاب «خرد و آزادی» (باغ آینه،۱۳۷۲) داشتم. سر کلاس توسعه گفته بود اگر موسیقی نفهمید و از آن لذّت نبرید، جایی در فهم اقتصاد می‌لنگید. به دیگری گفته بود که برای شناخت ملل و جامعه‌ها رمان بخوانید. این حرفها در کلاسهای تئوریک محض چه جایی داشت؟ گفتگوی شاگردان به تأکید بر افراط وی در نقد، مخالفت با سیستم‌سازی و انقلابی آنارشیست خواندن وی رسید. این سخنان، تأکید فراوان موجود بر تخصّص‌گرایی و نفی مطالعات چندرشته‌ای را - گاهی با تمسخر صفات حکیم و علّامه- به چالش می‌کشد. 
    
چهار نقل قول از او و ختم کلام.(خطاب به شاگردان دختر): «دائماً می‌نالید که به حقوق زنان اجحاف شده است ولی آیا شما دارای هوّیّتی شدید که بر سر آن بایستید و اعلام موجودیّت کنید و دیگران را وادار کنید که شما را به رسمیّت بشناسند؟»، (توصیه‌ها به رامین): «بدترین وضعی که ممکن است انسان به آن گرفتار آید این است که تعصّب چشمانش را کور کند. من خود دوازده سال به آن مبتلا بودم (حزب توده) و هنوز از بلاهای آن در امان و مصون نیستم.»، «آنچه در نتیجه‌ی یک عمر تلاش و خواندن و دنیادیدن به دست آورده‌ام این است که باید طبیعت آدمی عوض شود و انسان، انسان شود نه این حیوانهایی که امروز مانندهای گوناگون دارند. ارزش فکرهایی مانند عزیزالدّین نسفی در انسان کامل و جلال‌الدّین مولوی در مثنوی را باید دانست»، «یک سال می‌شود که تمام معلوماتم را که از راه کتاب و مجلّه و گفتگو به دست آورده‌ام، در بوته‌ی آزمایش گذاشته‌ام. به دنبال این ارزیابی بر من معلوم شده که روشهایی را که اکنون برای دست‌یافتن به واقعیّات و پدیدارها در علوم انسانی- به خصوص اقتصاد- به کار می‌بریم ما را به آنها نمی‌رساند و بیشتر مانع و گمراه‌کننده است. برای رسیدن به این مقصود باید از عقل سلیم کمک گرفت.»

۲ نظر:

  1. مصطفی مهاجری:
    حسنات الابرار چی كار داره به بهجت و عليزاده. اينا با اقتصاد و مولوی چی كار دارن. قبلنا بيتر بودی
    : )))))

    پاسخحذف
  2. با ابراز رسمي خوشحالي از زيارت مجدّد و پرشور آقاي فريد، ان شاءالله روال چند روز گذشته را در ارسال نوشته ها ادامه بدهيد.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.