سه نما از گلویزیون

                                                                                                              جمعه‌ ۲ تير ۱۳۹۱ 
    
۱- اخبار این روزهای گلويزيون درباره‌ی بحران اجتماعی- سیاسی یونان، فروپاشی قریب‌الوقوع اقتصاد اسپانیا، بیکاری در پرتقال، اعتصاب کامیون‌داران فرانسه، افزايش قیمت بنزین در امریکا، بریزوبپاش جشنهای ملکه‌ی انگلیس، دلسوزی برای بی‌خانمانهای فلان سرزمین و ... است. یکی نیست بگوید در این میان اخبار ایران، تورّم شديد و فشار بی‌سابقه را به خاطر آوردن نفت بر سر سفره‌ی مردم، باید از کجا سراغ گرفت؟
گزارشگران نابغه‌ی صداوسیما و گفتگوکنندگان بخشهای مختلف خبری به هنگام زمینه‌چینی برای انعکاس نشست مسکو می‌گویند: «آخرین مهلت کشورهای غربی برای توافق با ایران، آیا آنان قدر این فرصت را خواهند دانست؟» متوجّهید که...!  
      
۲- شبکه چهار در حال پخش میزگردی است که ابراهیم فیّاض، یکی از دکترهای ورژن ولایی، دارد درباره‌ی غرب‌زده بودن مطهّری داد سخن می‌دهد. طرف گفتگو مدام مچش را می‌گیرد و آدرسهای اشتباهش را یادآوری می‌کند و او کم نمی‌آورد و می‌گوید: می‌دانم، می‌دانم. دو سه بار شبکه را عوض می‌کنم ولی باز برمی‌گردم تا میزان تحمّل خودم را امتحان کنم. فیّاض درباره‌ی سخن مطهّری پیرامون «حقّ طبیعی» می‌گوید که حقّ طبیعی یکی از فاشیستی‌ترین و غربی‌ترین مفاهیم است که از تئوری تکامل داروین گرفته شده است! طرف صحبتش هم ناراحت است و هم نمی‌تواند خنده‌اش را مهار کند و می‌گوید این دو به هم چه ربطی دارند؟ (حقّ طبیعی حقّی است که هر انسان تنها به خاطر انسان‌بودن داراست و مشروط به قراردهایی مانند سنّت، قانون و جزآن نیست. این مفهوم در شکل مدرن خود در قرن هفدهم نزد فیلسوفان اروپا به ویژه انگلیس مطرح شد و با تألیف کتاب «دو رساله درباره‌ی حکومت مدنی» جان لاک سروشکل یافت؛ در حالیکه زندگی  چارلز داروین و طرح تئوری تکامل انواع در قرن نوزدهم بوده است!) 
     
۳- داریوش مؤدّبیان و قطب‌الدّین صادقی برای بررسی مشکلات تآتر به گلویزیون آمده‌اند. اعصابم از ناوارد بودن مجری که اطّلاعات و سابقه‌اش بیشتر درباره‌ی سینماست تا تآتر به هم ریخته است. یک فیلم سی ثانیه‌ای را در طول مصاحبه ده بار تکرار می‌کنند؛ بیش از این چیزی برای نمايش ندارند. صادقی می‌گوید: «شما از مسؤولانی که من با آنها سروکار دارم چه انتظاری دارید؟ یکی از آنها در جواب گلایه‌های من گفت كه من همین اواخر برای گروه موسیقی یک سنتور خریدم، دیگر چه می‌خواهند؟ گفتم یک عدد سنتور خریدن که دردی از آنها دوا نمی‌کند، گفت چرا، سنتور پانزده میلیون تومانی هم چیزی نیست؟ گفتم این چه سنتوری است که این قیمت دارد؟ گفت سنتور یاماها، دادم از خارج وارد کردند. فهمیدم به پیانو می‌گوید سنتور! آن وقت می‌خواهید این آقا حرف من را درباره‌ی کمبودهای تآتر بفهمد؟»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.