شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۱
حسین سناپور، دربارهی ایمای من یادداشتی نوشته که جا دارد من هم اندکی پیرامون آن بنویسم. ایشان گفته من جدل- و کارهای دیگری- کردهام که نظرش محترم است. من به قصد مفاهمه آن مطلب را نوشتم و به همین قصد ادامه میدهم. برای ایشان هم نوشتم که با فکر پشت آن نوشته کار دارم نه با شخصیّت نویسندهی آن.
وبلاگ سناپور برعکس ایمایان فیلتر نیست و من هم به یادداشت ایشان لینک دادهام؛ پس خواننده به سادگی میتواند اصل مطلب را بخواند. اگر قرار باشد کسانی نتوانند نوشتهی دیگری را بخوانند، خوانندگان وبلاگ سناپور هستند نه خوانندگان ایمایان. این را که کدامیک به بخش کمتری از یادداشت دیگری پرداختهایم، به داوری خوانندگان واگذار میکنم. از طرفی با وجود امکان لینکدادن در وب، در نقد یک نوشته تمام آن را نقل نمیکنند، پس طبیعی است که فقط بخشی از آن آورده شود. میماند اینکه آیا من چیزی را نخواندهام یا عمداً نیاوردهام؟ این هم قضاوتش با خوانندگان. من به هنگام نقد، این را که دوستان به اصل نوشته رجوع میکنند، مفروض گرفته بودم. مثلاً دربارهی نقل قول «در نشر زیرزمینی نیز سانسور حاکم است» بعید میدانم هیچ خوانندهای مانند ایشان برداشت کند. یعنی فکر کند- طبق نقل قول من- او منظورش این است که آنجا هم سانسوری مانند ارشاد برقرار است!
سناپور یک مثال میزند و از آن نتیجهی کلّی میگیرد که آیا من با نام واقعی خودم کتاب ضدّ مذهب میتوانم بنویسم؟ من یکی دو تا مثال مشابه بزنم: آیا من با نام مستعار میتوانم کتابی در نقد برداشت رایج از مذهب بنویسم؟ آیا با نام واقعی میتوانم کتاب شعر یا داستانی دربارهی رخدادهای خرداد ۸۸ را منتشر کنم؟ (شمس لنگرودی و دیگران) میبینید که انتخاب ما، بین همه یا هیچ نیست. محدودیّت خارج از مجاری رسمی نسبی است؛ اینکه یک مورد افراطی آن ممکن نباشد، دلیل نمیشود نمونههای خفیفتر آن در دسترس نباشند.
وقتی من میگویم ایشان نشرزیرزمینی یا خارج از کشور را ناکام، محروم از نقد، بدون بازگشت مالی لازم، بیاثر بر سانسور و... میخوانید یعنی آن بخش از نوشته را که چند سطر پایینتر آوردهاند، دیدهام که دارم نقل قول میکنم. چیزی که در این نقد یافت نمیشود اشارات مکرّر من به بخش علمی پشت سدّ سانسور است. داستان را شاید بتوان با کمی زیادوکم کردن و چانهزدن از سانسور گذراند امّا تحقیق علمی بیشتر مسألهی همه یا هیچ است. مثالهای کافی در متن اوّل وجود دارند. ایشان از دید یک داستاننویس به موضوع نگاه کرده است که طبیعی است امّا نقد را ناتمام میگذارد. سکوت پیرامون عرصههای دیگری را که برای سانسور ذکر کردهام نیز میگذاریم به حساب محدودیّتهای موجود.
ایشان پرسیده که نتیجهی سه دهه روزنامه درآوردن و سیاستورزی و سندیکا راهانداختن و... چه بوده است؟ هر جوابی که خود ایشان بدهد من قبول دارم. مقایسهی بستهترین روزنامههای الآن با زمانی که فضای باز روزنامهها یکی دو ستون روزنامهی «سلام» بود کافی است؛ یا هر صنفی که پا گرفت با نویسندگان. خانهی سینما در مقیاس اندکی توانست از حقوق سینماگران دفاع کند در حالیکه سناپور خود در نوشتهی دیگرش میگوید که ما مگر زورمان برسد گلیم خودمان را از آب بکشیم. حتّی صداوسیما نتوانسته از آثار حرکت روبهرشد جامعه دور بماند. حالا من پرسیدهام در حالیکه در بقیّهی جاها پیشرفتی هرچند اندک به چشم میخورد، سابقه نداشته که ناشری به خاطر ارائهی آثاری انتشارناپذیر تعلیق شود؛ چرا اینجا وضع برعکس است؟ گمان نمیکنم سؤال بیجایی پرسیده باشم. سه دهه سیاستورزی نیز به سالهای اصلاحطلبی رسید که سناپور از سانسور قانونمندش میگوید و اذعان دارد که رفع محدودیّتها به خاطر تغییر از بالا بود. سؤال: حالا که در سیاست- به نسبت هفت سال پیش- پسرفت داشتهایم، تکلیف چیست؟ این هم جوابی میطلبد مشابه جواب ما به چانهزنی با ادارهی سانسور؛ نه اینجا و نه آنجا نباید همکاری با بخش رسمی را تنها راه درست انگاشت.
اشارهی من به کانون نویسندگان به وضع فعلی آن برمیگشت؛ جمع محدود سیاستزدهای که به رغم اینکه نمایندهی نویسندگان ایران نیست، گویا برای ابد میخواهد بر خاطرهی دوران طلایی آن تکیه زند. اگر همین یک کلمه آن چنان توهینی است که ایشان چند بار در طول نوشتهاش به آن ارجاع میدهد، متأسّفم. قصد من بیان ناکارایی و خروج از روال صنفی بود و بس. آوردن واژهای دافعهبرانگیز که راه درست خواندن متن را ناهموار کند، حتماً به صلاح نبوده است. اگر آوردن واژهای در یک متن از دید ایشان نادرست و توهینآمیز است قاعدتاً خود ايشان نباید صورت تفضیلی آنرا خطاب به من بیان میکرد.
تفاوت حذف و اصلاح به این برمیگردد که اصلاح به انسانها یا پدیدههای خاکستری (آمیزهای از مطلوب و نامطلوب) برمیگردد امّا پدیدههای نامطلوب باید حتماً حذف شوند. نکتهای که به گمانم جزو همان بدیهیّاتی بود که ایشان میگوید و برای همین نیاوردم این است که مبارزه برای حذف این پدیدههای سیاه، «فرایند» است نه عملی دفعی. گفتهام حذف کنیم یعنی در پی حذف آن باشیم. منظور من از حذف سانسور هم در تمام متن، سانسور دولتی بود نه آن معنایی که سناپور آورده است. یکی از نتایج ناخواستهای که ممکن بود از آن نوشته برداشت شود، اعتقاد من به آزادی بیان مطلق بود که اینطور نیست و من هم مثل ایشان و بسیاری دیگر، امکان رجوع به دادگاه و قضاوت هیئت منصف را لازم میدانم و وقایع اخیر جهان نیز نشان میدهد که پرداختن به این بحث چقدر لازم است. ولی من ترجیح میدهم برای نظارت و قضاوت عقلای اجتماع دربارهی آثار نامطلوب (توهین به افراد، تجزیهطلبی و جزآن) از واژهی سانسور استفاده نکنم که بار منفی دارد. آن هم گونهای مهار یا جلوگیری است ولی زبان اگر برای تفاوت ننهادن بین شکل درست و نادرست یک پدیده به کار نرود، به چه کار میآید؟
تمام تلاش اهل ادب و هنر و دانش رسیدن به جامعهای اخلاقی و انسانی است و آغاز آن از همین سطرهاست. امیدوارم ایشان نکاتی را که در بند اوّل نوشتهاش پیرامون ایمای من آورده، دربارهی دیگری به کار نبرد حتّی اگر واقعاً آن گونه باشد تا جا برای اصلاح موضوع نقد باقی بماند. این نوشته حلقهی واسطی شد بین دفاع از آزادی بیان در نوشتهی پیش و بررسی اجمالی موارد تعارض دفاع از اخلاق با آزادی بیان که إنشاءالله آنرا به زودی خواهم نوشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.