چهارشنبه ۱۲
مهر
۱۳۹۱
یک جمله و یک خاطره در پاسخ
به فراخوان خوابگرد:
یک جمله: مگر امام علی (ع) در
نامه به مالک اشتر نمیگوید که حاکم باید به مردم شهامت و جسارت انتقاد و اعتراض به
خود را بدهد؟ مگر جمهوری اسلامی که جزو ارکان و اهداف اصلی انقلاب بود، چیزی جز
تحقّق بخشیدن به این فرمایشهای امام علی (ع) است؟ آیا امروز رواج این همه تملّق و
مجیزگویی و تعابیر غلوآمیز و مقابله با پرسش و انتقاد و اعتراض، انحراف از انقلاب
نیست؟
(شوکران اصلاح، دفاعیّات
عبدالله نوری، ص۹۱، دانلود کتاب از اینجا)
یک خاطره: برای زندهکردن
برخی پروژههای متروک پژوهشی قرار شد که چندین کتاب به صورت فصل فصل در بیاید و هر
کسی گوشهای از کار را بگیرد تا سریعتر به انجام برسد. فصلی از یک کتاب را به من
سپردند و من هم آنرا نوشتم و تحویل دادم. برای پیگیری سری به دفتر آن مرکز زدم.
گفتند اتّفاقاً الآن بحث از فصل تو بود که گویا به مشکل برخورده، خودت بیا با مسئول
مربوط حرف بزن. گوشی را گرفتم؛ آقایی ابتدا از نوشتهی من تعریف کرد و اضافه کرد که
البتّه با وجود دقّتهای آن، دارای اشتباهاتی اساسی است که قابل چاپ نیست. گفتم چیزی
که زیاد است اشتباه؛ نمیدانستم فقط نوشتههای بیاشتباه چاپ میشوند. بعد بفرمایید
کجاها اشتباه کردهام، چه بسا نقد شما کیفیّت مطلب را بالا ببرد. گفت به فرض که
درست هم باشد باز هم نباید چاپ شود چون به تفصیل یکی از آرای شهید مطهّری را نقد و
رد کردهاید. ایشان ایدئولوگ انقلاب هستند و چاپ چنین نوشتهای فعلاً به صلاح نیست.
مقداری ابراز تعجّب از این طرف و اظهار تأسّف از آن طرف ردّوبدل شد تا آقای مربوط
گفت که نوشته را برای فلانی (رئیس منتصب یکی از مراکز علمی معروف) میفرستیم و از
ایشان کسب تکلیف میکنیم. خلاصه... مدّتی گذشت و کتابها درآمدند و اثری از نوشتهی
بنده در آنها
نبود.
سلام
پاسخحذفعجب ! این جمله را عبدالله نوری گفته؟ اشتباه نمی کنید؟گویا از جمله الطاف حضرت باری تعالی به عزیزان اصلاح طلب آلزایمر است! یادشان رفته که خودشان چه ها گفتند و چه ها کردند و چه بلاهایی بر سر این ملت مظلوم آورند.آنوقتی که در مصدر قدرت بودند نه تنها به وظائفشان عمل نکردند بلکه با قصور وتقصیر نابخشودنی چشمشان را روی همه ندانم کاریها و بی تدبیریها وجنایتها و خیانتهائی که انجام شد بستند اما آن هنگام که نوبت به خودشان رسید و بی گناه یا گناهکار پایشان به میز محاکمه و دادگاه و حبس وشکنجه رسید مدعی عدالت وانسانیت ومردمداری شدند.
یک جمله ویک خاطره:
تا صد هزار سال دیگر هم که بگذرد اگر یاد نگیریم و تمرین نکنیم که انسان باشیم این مملکت اصلاح نخواهد شد.انسان یعنی کسی که وقتی کلامی گفت یا عملی مرتکب شد مسولیت گفتار وکردار خودش را می پذیرد.اگر حق است وطبق اصول مورد قبول اوست روی حرف حقش می ایستد و اگر فهمید اشتباه کرده عذرخواهی می کند ودر صدد جبران بر می آید.
یادش بخیر اوایل انقلاب بود.سیدی بود دلسوز و فهمیده واز همه مهم تر اهل اعتدال.هر کجا اشتباه و انحرافی می دید تذکر می داد.گفت آقا در اسلام برای حجاب اجبار نیست.گفت آقای خلخالی این کارها که شما می کنی درست نیست.گفت و گفت و گفت تا صلاح در این دیدند که او را به جوار رحمت حق بفرستند!
نحوه مسمومیت وشهادت مظلومانه آیت الله طالقانی(رضوان الله علیه)
توضیح اینکه عنوان فیلم شعار منافقین بود و تهمتی بود که به مرحوم بهشتی زدند.
http://www.youtube.com/watch?v=ho2kWM_HVLo
این هم فیلم بزرگ پرچمدار انقلاب که وقتی بعضی از یاران انقلابی خودش را که موی دماغ و مزاحم قدرت طلبی او بودند ترور کرد دست آخر خودش را هم ترور کرد تا کسی گمان بد به او نبرد که چرا همه را ترور کرده اند الا فلانی! رابرت دنیرو وسایر بزرگان هنر باید نزد این هنرپیشه لنگ بیندازند.
http://www.youtube.com/watch?v=5dBA-GxdPMw
یک خاطره:
خودش به یکی از بچه های پلی تکنیک گفته بود که اوایل انقلاب به صدا وسیما رفتیم و با مسولانش صحبت کردیم که ما انقلاب کرده ایم.بالاخره صداوسیما هم باید یک تکانی بخورد وتغییر کند.قرار بر این شد که کارمندان تلویزیون با حجاب اسلامی سر کار بیایند.اما آنها به نشانه اعتراض به این ابلاغ لباس سیاه پوشیدند وبر سر کارشان حاضر شدند.آنوقتها دور دور خلخالی و دارودسته اش بود.اسم خلخالی که می آمد همه حساب کارشان را می کردند.اول به خلخالی زنگ زدم.گفتم داستان این است و مارا سنگ روی یخ کرده اند.گفت وایستا همین الان خودم را می رسانم.نگهشان دار تا بیایم!بعدتلفن را برداشتم و به حراست و نگهبانی صداو.سیما زنگ زدم گفتم این آقای خلخالی که قرار بود بیایند هنوز تشریف نیاورده اند؟طرف هم با ترس ولرز جواب داد نه.خلاصه چشمتان روز بد نبیند. اینگونه بود که کارمندان صداو سیما با حجاب اسلامی سرکارشان حاضر شدند و اخبارتلویزیون هم با افتخار این تحول بزرگ و انقلابی را اعلام کرد.می دانید نامش چه بود؟عبدالله نوری!