یکشنبه ۱۶
مهر
۱۳۹۱
پس از نامهی افشین شافعی،
آوردن نگاه روشنفکر کرد اهل سنّتی که با دیدی وسیع و فراگیر به موضوع فرهنگ ملّی
مینگرد جا دارد. اینها گزیدههایی از گفتههای بهروز غریبپور در میزگرد
شمارهی ۴۴۷ مجلّهی فیلم است:
«...آن چه را که شما روشنفکر
مینامید، من نه در تآتر میبینم نه در سینما. اینها غالباً در کتاب غرق شدهاند و
ادامهدهندهی سنّت غلط ترجمه هستند. اعتراض نیز مشخّصهی روشنفکری نیست بلکه
روشنگری برای خود و دیگران است. امروز نوعی آشفتگی میان تولیدکنندگان هنر مشاهده
میشود؛ برخی از آنها دوست دارند معاصر باشند و این موجب نوعی تفاخر است. بعضی دوست
دارند در جشنوارهها مطرح شوند پس تمام تمرکزشان بر این است که چگونه از عناصر ملّی
به شکل توریستی بهره ببرند. گروه دیگر بین ملّی و مذهبی تفاوت قائل هستند. عدّهای
میخواهند احادیث و داستانهای مذهبی را بی هیچ پرداخت هنری ارائه کنند که جذّابیّتی
برای مردم ندارد و پایین آوردن سطح مذهب است. برخی فکر میکنند ملّیگرایی یعنی به
باستان فکر کردن و به نژاد آریایی بالیدن. منشور کوروش کبیر را مطرح میکنیم بی
آنکه به عمق و کنه مسائل پی برده باشیم. این بیماری در دورهی میرزادهی عشقی و
صادق هدایت بروز کرد که ناشی از سرکوب است یعنی مدیران آن زمان فاقد نگاه گسترده
بودند که بدانند درون مسألهی ملّی، مذهب هم وجود دارد. چگونه ممکن است از ایران
صحبت کنیم و مذهبی را که قرنها با آن زندگی کرده نادیده بگیریم؟ این لحاف چهل تکّه
همان بیماری عمومی هویّت است که دچارش هستیم.
من یک اهل تسنّن ایرانی هستم.
ایرانی هر آن کسی است که در این آبوخاک ریشه دارد و پیوستگی عمیق با گذشتگانی دارد
که دارای اندیشهی عمیق بودهاند؛ کسانی که هدفشان انسانسازی و بسط صلح بوده است.
مدلهایی از احیا وجود دارد که وقتی به آنها نگاه میکنیم متوجّه میشویم اگر این
عناصر ریشهی ایرانی داشته باشند دیگر اصل را بر این قرار نمیدهیم که شیعه هستیم
یا سنّی یا ارمنی یا یهودی یا زرتشتی. آنها که از تعصّبات مذهبی بهرهبرداری
میکنند قطعاً ضدّ انسان هستند.آیا یک کرد ایرانی نباید هویّت ایرانی داشته باشد؟
دعواهایم با روشنفکران کرد این است که جدایی کردستان از ایران غیرممکن است. وقتی
عید نوروز فرا میرسد هیچ جای ایران همچون کردها به نوروز نگاه نمیکنند. وقتی در
مورد ریشههای تعزیه صحبت میکنیم میبینم که آیین چمری در کردستان و لرستان نطفهی
تعزیه است. بترسیم از آن روزی که با داوری سطحی خودمان اسباب جنگ
اقوام و مذاهب را توسعه بدهیم. وقتی از هنر ملّی میگوییم در واقع از هنر
بههمپیوستن همهی آحاد یک کشور صحبت میکنیم. وقتی میگوییم «یکی بود، یکی نبود،
غیر از خدا هیچ کس نبود» امکان ندارد بیننده و شنوندهی ایرانی متوجّه نشود
میخواهیم قصّه بگوییم. این میشود جزئی از باور ملّت. وقتی میپرسیم
که چه پیوستگی بین فردوسی، مولوی، حافظ و خیّام وجود دارد این بیت را میخوانیم
:«هر آن پارهخشتی که بر منظری است/ سر کیقبادی و اسکندریست» تمام شاهنامه و مثنوی
همین مضمون را میگوید که ما به یک جهان فانی و یک جهان باقی باور داریم. تا
بیستسالگی جز تعزیههایی که توسّط کردهای شیعه اجرا میشد تعزیهی دیگری ندیده
بودم. چندسال پیش که عاشورای عروسکی را اجرا کردم، همه میگفتند مگر یک سنّی
میتواند عاشورا را اینجور تعریف کند؟ در نگاه آفرینندهی ملّی اوّلین مسأله این
است که به دنبال ارزشهای راستین و پایدار ملّی باشد و نکتهی بعد، وسعت دایرهی
ملیّت است. در هنر ملّی با دید قبیلهای نگاه نمیکنیم بلکه به پهناوری یک اندیشه
نگاه میکنیم که همه را در بر بگیرد؛ وقتی همه را در بر گرفت، آن موقع میتوانیم
بگوییم هنر ملّی.»
پینوشت مرتبط با موضوع روز-
پری صابری در همین گفتگو میگوید: «کتابی نوشتهام امّا هنوز مجوّز انتشار نگرفته
است. ممیّزیها مربوط به اشعار و نوشتههای خود سعدی است از جمله اینکه چرا سعدی در
مورد سینهی مادرش حرف زده؛ باید سینه را خط بزنی و واژهی دیگری بگذاری. آیا
میشود با شعر سعدی چنین برخوردی
داشت؟»
سلام سلام سلام
پاسخحذففقط اومدم بگم تحت پيگرد قانونی هستی و برم
اول مجله فيلم نوشته هر گونه استفاده از مطالبش در وبلاگها و سايتها و ... پيگرد داره. كارت تمومه :)))
سلااام، از اين طرفا!
پاسخحذفيعنی ايمايان هيچ مشكل قانونی نداره الّا همين يک فقره :)