زیارت زنده

                                                                                                          یکشنبه ۵ آذر ۱۳۹۱

   
شنیده بودم که خواندن زیارت عاشورا چوب دارد امّا چرایش را نمی‌دانستم. چوب‌داشتن اصطلاحی است مانند لرز پای خربزه، یعنی در کنار برکاتش کمی آدم را به زحمت می‌اندازد که البتّه آن هم برکت است ولی بعضی را خوش نمی‌آید. کسانی که اهل حشرونشر با اهل معرفت یا آثار آنان باشند می‌دانند که تقریباً به جز چند استثنا، ذکر یا عملی که در کنار فوایدش گوش آدم را نگیرد نداریم. این از مقدّمه‌ی اوّل.
  
در سیر مدام ِعالم به سوی مبدأ، به تناسب ظرفیّت ِموجودات، آنان خداگونه می‌شوند، تشخّص می‌یابند، زنده می‌شوند و جان می‌گیرند. این را انسان بعدها و پس از مرگ می‌بیند و کسانی که در این جهان مرده‌اند تا ملکوت آسمانها را ببینند در همین جهان می‌بینند که هر ذرّه‌ای می‌گوید که سمیع و بصیر و خوش است و فقط با نامحرمان خامش. وقتی هر عضو انسان و روز و مکان –بلکه هر «جای‌گاه»ی- تشخّص می‌یابد و روز واپسین به آنچه دیده و شنیده شهادت می‌دهد، تکلیف متونی حیّ و حیات‌بخش مانند قرآن روشن است که «اگر قرآنی بود که با آن کوهها به حرکت در می‌آمدند و زمین به آن پیموده می‌شد و با مردگان به آن تکلّم می‌شد –همین قرآن بود-...» (رعد -۳۱). حکایت زیارات و ادعیه که قرآن صاعد و شبیه‌ترین متون به قرآنند همين است. از جمله‌ی آنان زیارت عاشوراست که برخی به دلیل توضیح همراه آن که تا تضمین اجابت خداوند بالا می‌رود، آن را قدسی دانسته‌اند. این از مقدّمه‌ی دوّم.
  
در گفته‌های یکی از عرفای عامی (غیرمعمّم و مکتب‌نرفته) که خوشبختانه یا متأسّفانه خیلی شناخته‌شده نیست، علّت چوب‌داشتن زیارت عاشورا را خواندم. می‌گفت دیده که مردی زیارت عاشورا می‌خواند و لعنهای زیارت به خودش برمی‌گشت. به همین دلیل توصیه می‌کرد که دو رکعت نماز و زیارت پس از آن ترک نشود تا مانعی باشد برای عواقبش. توضیحش این است که همان ملاکهایی که ناصران سیّدالشّهدا را حسینی کرد و لشکر عمربن‌سعد را یزیدی، همچنان وجود دارد و صرف داشتن نام و عنوان شیعه، تضمینی برای هیچ‌کس نیست که حسینی باشد. آن شخص - و بنا به قرینه‌ی توصیه‌ی آن بزرگ تقریباً تمام افراد- کم یا بیش در زندگی خود کار یزیدی نیز می‌کنند پس به هنگام لعن ظالمان اهل بیت پیامبر، لعن به خودشان هم برمی‌گردد. اینجا بود که دلیل تندی مرحوم بهجت را در برخی سخنانشان دانستم. ایشان در گزین‌گفته‌های خود که پیش از درس خارج بیان می‌کردند- آن هم خطاب به فضلای روحانی- به آنان می‌گفت که مگر یازده امام در میان ما نبودند و آنها را کشتیم، دوازدهمی هم بیاید با او همین می‌کنیم! همیشه می‌گفتم که چرا جای بنی‌عبّاس و بنی‌امیّه را با شیعه عوض می‌کند، مگر ما قاتل آنان بودیم؟
  
اسم، لقب، شغل، منصب، لباس، جایگاه، پندار و ادّعای هر شخص درباره‌ی خود یا حتّی باور همگانی پیرامون او دلیلی بر این نیست که در جبهه‌ی خیر است؛ گفتن این حرف حتّی به زبان نیز ساده نیست.

۱۲ نظر:

  1. پير پيمانه‌كش من كه روانش خوش باد
    گفت پرهيز كن از صحبت پيمان‌شكنان
    دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
    مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
    با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم
    كه شهيدان كه‌اند اين همه خونين‌كفنان

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مرحبا ای‌ پيك مشتاقان بده پيغام دوست
      ***
      چقدر جای‌ دوست قديمی‌ و باوفای‌ عيّار خالی‌ بود
      اميدوارم زود به زود اشاره های‌ شما را بخوانيم :)

      حذف
  2. "همیشه می‌گفتم که چرا جای بنی‌عبّاس و بنی‌امیّه را با شیعه عوض می‌کند، مگر ما قاتل آنان بودیم؟"

    شما كه البته!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. عجب! عجب! عجب !
      اخوی خوب نعوذ بالله جای خدا نشستی، قاتل اهل بیت دستگیر می کنی! این عزیز هر کسی که هست بنده خداست و هر کاری هم که می کنه بینی و بین الله هست. قصدشون بسیار زیبا بود و زیبا هم نوشته بودند.
      اللهم فک کل اسیر که بد جور اسیر قضاوت ناصحیح هستیم.

      حذف
  3. خوب كرديد امروز را با بحثهای روز قاطی نكرديد.

    پاسخحذف
  4. من را به یاد قول امام صادق (ع) انداختی که عطف به ایاک نعبد، فرموده بود مسلمانان روزانه ده بار کافر می شوند.

    پاسخحذف
  5. ﺣﺒﺬا. ﺳﺨﻦ ﻋﻤﻴﻘﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ اﻟﺒﺘﻪ اﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻛﻤﺘﺮ ﺑﮕﻮﺵ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩ.

    پاسخحذف
  6. دوره این نفرین ها به نظر من گذشته است. سخنرانی دکتر سروش در آذز پارسال با عنوان درسهای عاشورا برای زندگی امروز به طور واضح نظر شما را رد می کند.

    پاسخحذف
  7. در ادامه (رد؟) مطلب ایسنا درباره شاعر شعر روباه و کلاغ:
    http://www.ketablog.ir/blogs/blog.php?code=248

    پاسخحذف
  8. متاسفانه خرافه دست از ذهن‌های متعصب بر نمی‌دارد. چه فرق می‌کند فکر می‌کنید کدام طرف ایستاده‌اید؛ این شخص نیست که برای مردمی بیچارگی می‌آورد٫ نادانی‌‌ست که لباس‌های گوناگون به تن می‌کند و با لحن‌ها مختلف سخن می‌گوید.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.