جمعه ۸
دی ۱۳۹۱
عنوان را طبعاً باید با تسامح خواند چون هیچ غلطی از آن جهت که غلط است درست نمیشود امّا بسیاری از اشتباهها در پسزمینههای متفاوت همیشه اشتباه باقی نمیمانند. نوآوریهای زیادی ابتدا اشتباه خوانده میشوند و بعد قبول میشوند؛ حتّی یک گفتهی یا کردار با تغییر زمان، مکان و بعضی شرایط درخور توصیه و درست میشود. سبکهای ادبی، فرضیّات علمی و آثار هنری معتبر معمولاً در ابتدا یا حتّی سالها پس از ظهور رد میشوند. گاهی نیز یک نظر که اعتبار خود را از دست داده پس از سدهها احیا میشود. تمام اینها به جای خود امّا نکتهی اصلی این ایما اینها نیست؛ جایی است که چیزی که طبق اصول اشتباه است با حفظ همان جهت، لباس درستی به تن میکند.
واژهی OK را در نظر بگیرید که از پرکاربردترین واژهها در تمام زبانهاست. در سال ۱۸۳۹ یکی از روزنامههای امریکایی از شکل اشتباه نگارش all correct، این کوتهنوشت را که تلفّظش آسانتر و جالبتر از شکل درست آن به نظر میرسید ساخت. حوادث و شایعات زمان انتخابات هشتمین رئیسجمهور امریکا، ون برن، هم کمک کرد تا این کلمه ماندگار شود. حالا دیگر کسی با اصل آن و اینکه مخفّف چه واژههایی است کاری ندارد و این شکل اشتباه نگارش، خود نشانهی اعلام موافقت و درستی شده است. این توانایی درستنمایی را نمایانگر قدرت آن فرهنگ و آن زبان میدانند که از این دست مثالها بسیار زیاد دارد. یک مثال آشنای دیگر عبارت Que Sera Sera است، در ترانهی معروف دوریس دی در فیلم «مردی که زیاد میدانست» (به معنای «آنچه باید بشود میشود»). در زبان انگلیسی کلمهی What چه در جملات پرسشی و چه غیرپرسشی به یک شکل به کار میرود امّا در زبان اسپانیایی واژهی Que (به معنای چه) فقط در جملات پرسشی اينگونه است و در جملات غیرپرسشی مثل زبان فارسی با دو کلمه به صورت Lo Que (آنچه یا هرچه) استعمال میشود. ترانهسرا این عبارت را با واژگان اسپانیایی در سیاق زبان انگلیسی ساخته است. (فرهنگ و سازندگان آن رابطهای دو سویه با هم دارند، دوریس دی و ترانهای که لاجرم باید در فیلم میخواند، تحمیل کمپانی پارامونت به هیچکاک بود امّا وی آن ترانه را در جایی از فیلم قرار داد که همه فکر کنند قضیّه برعکس است یعنی از آنجا که لازم بوده ترانهای خوانده شود پس یک بازیگر- خواننده باید نقش را بازی کند؛ میبینید که کارگردان ِمؤلّف تحمیل را به امتیاز و اشتباه را به صحیح تبدیل کرده است.)
عنوان را طبعاً باید با تسامح خواند چون هیچ غلطی از آن جهت که غلط است درست نمیشود امّا بسیاری از اشتباهها در پسزمینههای متفاوت همیشه اشتباه باقی نمیمانند. نوآوریهای زیادی ابتدا اشتباه خوانده میشوند و بعد قبول میشوند؛ حتّی یک گفتهی یا کردار با تغییر زمان، مکان و بعضی شرایط درخور توصیه و درست میشود. سبکهای ادبی، فرضیّات علمی و آثار هنری معتبر معمولاً در ابتدا یا حتّی سالها پس از ظهور رد میشوند. گاهی نیز یک نظر که اعتبار خود را از دست داده پس از سدهها احیا میشود. تمام اینها به جای خود امّا نکتهی اصلی این ایما اینها نیست؛ جایی است که چیزی که طبق اصول اشتباه است با حفظ همان جهت، لباس درستی به تن میکند.
واژهی OK را در نظر بگیرید که از پرکاربردترین واژهها در تمام زبانهاست. در سال ۱۸۳۹ یکی از روزنامههای امریکایی از شکل اشتباه نگارش all correct، این کوتهنوشت را که تلفّظش آسانتر و جالبتر از شکل درست آن به نظر میرسید ساخت. حوادث و شایعات زمان انتخابات هشتمین رئیسجمهور امریکا، ون برن، هم کمک کرد تا این کلمه ماندگار شود. حالا دیگر کسی با اصل آن و اینکه مخفّف چه واژههایی است کاری ندارد و این شکل اشتباه نگارش، خود نشانهی اعلام موافقت و درستی شده است. این توانایی درستنمایی را نمایانگر قدرت آن فرهنگ و آن زبان میدانند که از این دست مثالها بسیار زیاد دارد. یک مثال آشنای دیگر عبارت Que Sera Sera است، در ترانهی معروف دوریس دی در فیلم «مردی که زیاد میدانست» (به معنای «آنچه باید بشود میشود»). در زبان انگلیسی کلمهی What چه در جملات پرسشی و چه غیرپرسشی به یک شکل به کار میرود امّا در زبان اسپانیایی واژهی Que (به معنای چه) فقط در جملات پرسشی اينگونه است و در جملات غیرپرسشی مثل زبان فارسی با دو کلمه به صورت Lo Que (آنچه یا هرچه) استعمال میشود. ترانهسرا این عبارت را با واژگان اسپانیایی در سیاق زبان انگلیسی ساخته است. (فرهنگ و سازندگان آن رابطهای دو سویه با هم دارند، دوریس دی و ترانهای که لاجرم باید در فیلم میخواند، تحمیل کمپانی پارامونت به هیچکاک بود امّا وی آن ترانه را در جایی از فیلم قرار داد که همه فکر کنند قضیّه برعکس است یعنی از آنجا که لازم بوده ترانهای خوانده شود پس یک بازیگر- خواننده باید نقش را بازی کند؛ میبینید که کارگردان ِمؤلّف تحمیل را به امتیاز و اشتباه را به صحیح تبدیل کرده است.)
میرحسین در
واکنش به درخواست محمود عبّاس (ابومازن) از یک ثروتمند فلسطینی برای کمک به جنبش
سبز برآشفت و متنی نوشت که در آن وی را ابوعبّاس خطاب کرد. این اشتباه سهوی حالا
یادگاری است از استقلال جنبش سبز که بدنهی اصلی آن –به خلاف مدّعیان حکومتی و
کسانی که خواهناخواه آب به آسیاب آنان میریزند- دست رد به سینهی هر چیزی زد که
شائبهی وابستگی درآن وجود داشت. ایران کشوری نیست که بتوان برای آن کنفرانس دوستان
ایران تشکیل داد و به کسانی که دندان طمع خود را برای فردایی خیالی تیز میکنند
خوشامد گفت. یکی از مقامات بحرینی این اواخر چنین ادّعایی کرده بود که حالا وقت
تشکیل همایش دوستان ایران است؛ اگر منظور او چیزی مانند سوریه است که چنین نخواهد
بود امّا از میان دوستان واقعی ایران اگر فرداروزی یکی گفت که به هنگام جداشدن
بحرین از ایران، کسی نظر دیگر مردم ایران را نپرسید، بحرینیان گله و شکایتی نداشته
باشند. گاهی لازم است آدم در برابر زیادهخواهیها پایش را یک قدم جلوتر بگذارد.
این اواخر ثبت جهانی تار به نام آذربایجان مصادف شد با طرح مسئلهی آذربایجان جنوبی
در آن کشور، بد نیست یکی از مقامها بگوید که شاید روزی آذربایجان (شمالی) به دامن
ایران برگردد، آن وقت تار هم با آن برمیگردد.
در یکی دو ماه
اخیر هر وقت در متنی واژهی «تحدید» را میدیدم به یاد ستّار بهشتی میافتادم.
تصادفاً تحدید در متن ستّار از نظر معنایی خیلی هم بیمعنا نیست اگر به معنای
محدودکردن گرفته شود. ستّار تهدید را تحدید نوشت تا ما از یاد نبریم که بلاگری تنها
در خانهای محقّر با مدرک سیکل کاری کرد که لرزه بر اندام حکومتی خودکامه بیفتد.
غلط املایی او، به درستی، اشتباههای ریزودرشت نیروی انتظامی، نظام قضایی، رسانهای
و پارلمانی ایران را هدف گرفت و موفّق بود. حالا از قبرش هم میترسند و برای زدودن
قبرش از یادگاریهای مردم مأمور گذاشتهاند. کسی که در جواب تهدیدها گفت که از نوشتن
دست برنمیدارم مگر اینکه جانم را بگیرند، اگر در واکنش به ضربوشتم مأموران به
آنها نمیخندید، شاید الآن زنده بود. جالب اینجاست که یکی از علل مرگ کسی را که زیر
کتکها ضاربانش را با خنده تمسخر میکرد، شوک روانی اعلام کردهاند. ستّار را تهدید
کردند، امّا او بود که آنان را تحدید و تعریف
کرد.
يک ايمای عيّاری!
پاسخحذفستار زنده شد ، ما مردگانیم هنوز.
پاسخحذفبسم الله!