جنگ بیت و نیمهی
سیاه
دوشنبه ۶
خرداد ۱۳۹۲
نامزدهای دو
جناح اصلی در انتخابات کمابیش طبق حدسهای من آرام آرام از ابهام در میآیند و
صفآرایی میکنند. در اوضاع «بهار»ی و متغیّر این روزها هر آن ممکن است محاسبات عوض
شود ولی جمعبندی کلّی این ایّام اینجور به نظر میرسد:
۱- اینجا عرض
کردم«آقا» به ولایتی نظر دارد و با اخباری که آنرا تأیید کرد بیشتر مطمئن شدم. دو
برنامه را میتوان برای آنان تصوّر کرد:
یک. همان که
شما هم شنیدهاید و آن هم اینکه سه نامزد۱+۲ از فرصت انتخاباتی استفاده کنند و بعد
دو تا به نفع ولایتی کنار بروند.
دو. تا نزدیکی
انتخابات نظرسنجیها ادامه یابد، اگر آرای یکی از دو نفر دیگر (قالیباف مثلاً)
تفاوت زیادی با ولایتی و دیگران داشت، او نامزد اصلی شود.
توضیح اینکه
برای اجرای برنامهی دوّم لازم است که دستکم تا حدّی به سالمبودن انتخابات خوشبین
باشیم که من نيستم.
۲- اینجا
خیلی سربسته گفتم که جلیلی نامزد نیمهی سیاه سپاه است و حالا انگار دیگران هم
دارند به همین نتیجه میرسند امّا این نظر از کجا پیدا شد؟
احمدینژاد
بازیگر است ولی بازیگر خوبی نیست؛ یعنی برخلاف مشّایی که در این چندساله همیشه چهره
و طرز بیان یکسان داشته، هرگاه اوضاع بر وفق مرادش نباشد قیافهاش داد میزند و
نمونهاش هم اوّلین جلسهی دولت پس از قهر یازدهروزه. پس از ردّصلاحیّت مشایی و
قلعوقمع کردن هرکس که نزدیک به دولت بود، با نهایت تعجّب آنان از پیروزی قطعی خود
گفتند و شاد و سرحال به نظر میرسیدند. از اینجا شکها آغاز شد که نکند دولت (یا
نیمهی سیاه) توانسته کارش را جلو برده باشد؟ جواب ظاهراً مثبت است. من در آن نوشته
گفتم که دولت گزینهای ندارد و شکافی بین رهبر و دولت در کار نیست که از یک جنبه
درست و از یک جنبه اشتباه بود. درستش این است که جلیلی مهرهی احمدینژاد نیست بلکه
هردو مهرهی نیمهی سیاه هستند و نادرستش اینکه به هرحال این شکاف بین جلیلی و
احتمالاً ولایتی وجود دارد و چه شکافی!
پرسش: جلیلی
چطور بهرغم وابستگی به دولت توانست کسب صلاحیّت کند؟
جواب ظاهراً به
نقش او در پروندهی اتمی و حرکت طبق خواستهی رهبر و تندروان برمیگردد امّا این
فقط نیمی از ماجراست. کمی به گذشته بر گردید یادتان هست که خبری به بیرون درز کرد
که احمدینژاد چند خواسته از رهبر داشته که یکی از آنان تغییر سعید جلیلی بود؟ حالا
آشکار شده که این بازی اتاق فکر نیمهی سیاه برای نامطلوب جلوهدادن جلیلی برای
احمدینژاد در نظر حامیان رهبر بود. احمدینژاد در ظاهر به هیچکدام از خواستههایش
نرسید ولی به خواستهی اصلی خود رسید و آن هم اینکه با وانمودکردن اینکه جلیلی را
نمیخواهد برای او حاشیهی امنی درست کرد تا بعد بتواند از صافی شورای نگهبان
بگذرد. به معنای دیگر اینان از همان زمان جلیلی را برای نامزدی در نظر داشتند و
زمینهاش را از همان وقت مهیّا میکردند. اخبار شبهخرافی مانند اینکه مشّایی گفته
من تأییدم را از آسمانها میگیرم یا حتّی درزکردن/دادن خبر آن نوار کذایی همه برای
این بوده که همه فکر کنند نامزدی مشّایی برای احمدینژاد مسئلهی مرگوزندگی است
ولی اینطور نبود.
خوب به نظر شما
دست مریزاد ندارد؟ با توجّه به تجربهی این گروه در انتخابات ۸۴ و ناگفتههای هاشمی
و کرّوبی و انتخابات رسوای ۸۸، آیا به نظر شما اینها بازنده خواهند بود؟ باز هم
بعید به نظر میرسد با این تفاوت که این بار با رهبر به مقابله برخاستهاند و
بهرغم تمام مواظبتها توانستهاند با برنامهای دقیق و حیلهگرانه نامزد خود را
وارد بازی کنند و حالا نیز برای ردّصلاحیّت وی خیلی دیر شده است. این اتاق فکر را
با اتاق فکر ازهمپاشیدهی سبزها و اتاق فکر ضعیف اصلاحطلب مقایسه کنید. قدرت مطلق حاکم بر کشور یک گروه را نخواهد و چندسال
برای بستن تمام روزنههای نفوذشان تلاش کند امّا آنان باز هم بتوانند دوام بیاورند
و حالا از پیروزی قطعی خود بگویند!
شک نکنید که
پشت پرده بین سرداران بیت و سرداران نیمهی سیاه، جنگ اطّلاعاتی- امنیّتی شدیدی در
جریان است و آنچه در ردهی آخر اهمیّت قرار دارد (یا اصلاً هیچ جایی ندارد)
صندوقهای رأی است. سخنان انتخاباتی را فراموش کنید، صندوقهای رأی را بازیچه
بپندارید. سرنوشت جای دیگری رقم میخورد.
پ.ن: وقتی
نیمهی سیاه بتواند حامیان رهبر را فریب دهد، اینکه سیاسینویسان داخل و خارج
نتوانند تشخیص درستی داشته باشند، عجیب نیست. امّا نشناختن وابستگی جلیلی چیزی است
و مهرهی رهبر دانستن او چیز دیگر. به نظرم کسانی که با اصرار نامزد رهبر را جلیلی
میدانستند بهتر است بپذیرند که از واقعیّات سیاست ایران خیلی دور افتادهاند. برخی
از تحلیلها از نبود دقّت حکایت میکردند و بعضی حتّی آدم را دربارهی سلامت روانی
نویسنده به شک میانداختند. یکی از نوشتهای خوب پیرامون وقایع اخیر این نوشتهی
جامی است امّا او هم بر اساس معیار «شباهت نظری» بین رهبر و جلیلی این نظر را تأیید
کرده است. یعنی هنوز روشن نیست که در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی فعلی، شباهتهای
فکری افراد را به هم نزدیک نمیکند بلکه تنها معیارْ سرسپردگی است؟ احمدینژاد در
چهارسال اوّل هر کاری کرد ولی باز به وی نزدیک بود و زمانی بد شد که فرمانی را
نپذیرفت. شباهتها برای رهبر- و ديگران- اصل نیست، اطاعت مهم است.
پ.ن۲: گروه
دوّمی که بد نیست نگاهی به کارنامهی خود بیندازند، مدافعان ریزودرشت شرکت در
انتخاباتند. به نوشتههای آنان که هنوز هم خیلی کهنه نشده بازگردید، آیا از
«انتخابات» دفاع میکنند یا از «انتخابات به شرط چاقو؟» (یعنی خاتمی یا هاشمی).
میبینید که استدلالها فقط به نفع انتخابات است. خب حالا چرا از آن با ده، بیست، سی
و چهل دلیل دفاع نمیکنند؟ کو قوّهی طنز و لطیفهگویی؟ مگر نمیتوان بین قالیباف و
جلیلی و رضایی و روحانی فرق گذاشت؟ حالا دیگر نشستن در خانه بد نیست؟ شکاف بین
سبزها و اصلاحطلبان بسیار بیشتر شده است. من تا توانستم فقط به خاطر حفظ انسجام
همراهی کردم ولی فکر میکنم تا همینجا کافی باشد.
پ.ن۳: آنچه مهم
است، «موضع»داشتن است یعنی یا «حمایت از یک نامزد» یا «تحریم». شرکتنکردن ِتنها، انفعال است.
در ضمن بر خلاف نظر عدّهای با بستهشدن اصلاحات از راه صندوق، کشور به طرف برخورد
خشن نمیرود بلکه در شرایط فعلی یأس و ناامدی و سیاستگریزی حاکم میشود چون معترضان هم از مدافعان نظام سرخورده شدهاند و هم از منتقدانش. بپذیریم که خانهنشینشدن
رهبران سبز به این جنبش صدمهای اساسی زده و اینان که به عنوان فعّال سیاسی شناخته
میشوند لیاقت کافی برای نمایندگی آنان ندارند. «تحریم» در گذشته هم گزینهی
حاضران در فضای مجازی بود که به نظرم از این پس باید فاصلهی خود را با افراد
منفعلی که به عنوان فعّال سیاسی سبز مطرح هستند حفظ کنند. اگر قرار به نزدیکی باشد
آنان باید به جوّ عمومی نزدیک شوند و نه
برعکس.
http://www.mehrnews.com/detail/News/2062798
پاسخحذفباهنر: آقای جلیلی انتخاب شود و بعد از آن داستان 8 ساله دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد به وجود بیاید این موضوع خسارتهایی را برای نظام خواهد داشت
واقعا! چه اتّفاقی دارد می افتد؟ چطور زور ولايت مطلقه يه اين گروه نمی رسد؟
نیمه سیاه سپاه را که تشکیل می دهد؟؟
پاسخحذفwww.radiozamaneh.com/63381#.P_NAPXqRjFw
حذفجناب ایماگر
پاسخحذفمن با بخشی از نوشته شما همراهم اما بخشی که در مورد جلیلی بیان کردید به نظرم مشکل اساسی دارد.
نظر من این است که جلیلی لولوی سر خرمن است. حذف اصلاحطلبان و جریان مشائی انتخابات را تک قطبی کرد. عملا احتیاج به یک قطب نیازی بود که براساس آن جلیلی وارد میدان شد. بحث ها و ژست جلیلی کهنه و کلیشه ای است و در زمان حاضر توجیه انتخاباتی ندارد و بیشتر رای دهندگان را می تاراند. حسین شریعتمداری او را سوپر حزب اللهی می داند و تمام رسانه های نزدیک به رهبر و سپاه از او حمایت می کند. اینها همه نشان می دهد که جلیلی هدفی است برای ترساندن رای دهندگان از تکرار فاجعه احمدی نژاد و ریزش آرا به صندوق قالیباف یا ولایتی. شما اگر به زمان ورود هاشمی و مشائی در روز آخر هم توجه کنید به همین نتیجه می رسید.
بعضا گفته می شود که اگر جلیلی رای نیاورد رفراندومی است در رد سیاست خارجی فعلی این هم درست است و باز هم نشانه خوبی است. به نظرم بعد از انتخابات تیم مذاکرات از اساس تفاوت خواهد کرد و به سمت توافق خواهد رفت بدون جلیلی.
این موضوع ژست اینکه رهبر یک رای مخفی دارد نیز با آمدن ولایتی یا قالیباف محقق شده است. البته اینجا احمدی نژاد بازی دیگری را آغاز کرده که از جلیلی به اصطلاح سوخته به نفع خود استفاده کرده و بااصطلاح رکب بزند. که البته باید دید در روزهای آینده چه پیش خواهد آمد.
نوشته شما دو چيز را فرض گرفته، يكی سالم و معياربودن صندوقها و شمارش سالم آنها (كه اگر يکقطبی شود مثلاً مردم كمتر بروند يا سخنان جليلی رأیدهندگان را میتاراند و...) و ديگر اينكه صحنهی سياست امروز ايران منسجم است يعنی يک طرّاح اصلی دارد و من به دلايل بسياری با هر دو مخالفم. اوّلی كه نياز به توضيح ندارد و دليل سبزبودن امثال من بیاعتقادی به صندوقهاست و دوّم هم اينكه آنان كه احمدینژاد را به رهبر تحميل كردند الآن بيكار ننشستهاند تا ولايتی يا قاليباف بيايند و آنان را از خوان نعمت خود محروم كنند. رأیآوردن جليلي در برابر ولايتی عجيبتر از پيروزی احمدینژاد بر هاشمی نيست (كه البتّه اميدوارم اينطور نشود)
حذفسلام،
پاسخحذفاز سال ۶۹ که از تز تهاجم فرهنگی مهدی نصیری حمایت کرد تا کنون که از رفتار "قانونی" شورای نگهبان حمایت می کند نظر رهبر به طور سیستماتیک از بین دو گزینه به نظر گروهی که ایران را بیشتر به افراطی گری و حکومت را به تمامیت خواهی نزدیکتر کرد نزدیکتر بوده. سال ۸۴ هم هیچکس رای نداد چون گفتند احمدینژاد برای بازارگرمی هاشمی استو این فاجعه پیش آمد. اینبار هم رای ها را به نام هر کسی بریزید، معلوم نیست آخر آقا جلیلی را در کاسه همه ما نگذارند. البته آقا را کاری نداریم، فکر می کنید گزینه پدرخوانده های پشت صحنه مثل جنتی و محمد یزدی و اصحاب ثروت و قدرت سپاه (نیمه سپاه) که باشد؟ فکر نمی کنید که اگر بخواهند خیلی راحت جلیلی را زور چپان می کنند و آقا هم خواهدن گفت "طبق قانون عمل شود؟"
من فکر می کنم نیاز دارید به اینکه اندکی واقعی تر درباره سیاست فکر کنید. "من می دونستم" و "دست انگلیس در کار است"، دو آفت این مهم نوشته است. به عنوان کسی که بخشی از زندگی روزنامه نگاری ام را در درون اصولگرایان و جریان وابسته به مشایی گذارنده ام، بخش مهمی از نوشته های شما را حاصل تخیل از بیرون می دانم، چیزی شبیه تخیل از درون که تیم مشایی بدان مبتلا بود. برای نادرستی نظرات تان البته نیاز به ماه ها وقت نیست، همین یکی دو هفته آینده مشخص می شود.
پاسخحذفاين كه شد نقد نويسنده، اگر دربارهی يک بخش خاص نظر میگذاشتيد میشد ديد هركدام چه دلايلی داريم و گرنه اين طور حق به جانب حرفزدن كاری ندارد. بعد هم در آينده چه اتْفاقی بيفتد معلوم میشود اين نظرات نادرستند؟
حذفاین نیمه سیاه می تواند ماموران و بازجویان امنیتی و نیز آندسته از سپاهیان متوسطی باشد که در این هشت سال انواع گلوگاههای اقتصادی در در دست گرفته اند،
پاسخحذفسوال اول میزان نفوذ اینان در بیت بیشتر است یا امثال عزیز جعفری و قاسم سلیمانی و وحید حقانیان که حامی قالیباف هستند؟(دیگر از آیت الله خوشوفت و آقا مجتبی تهرانی نیز خبری نیست که بیت را متاثر خیالات خود کنند)
هر جور مقاله شما را نگاه می کنم نقش مصباح برایم مخدوش است،او را باید در همان نیمه بقول شما سیاه یافت اما بعنوان تئوریسن یا یک روحانی رو دست خورده؟نقش رهبر درباره نقش مصباح چیست؟ آیا او مصباح را در طرفداری از جلیلی توجیه نکرده است؟ اگر چنین باشد این فرض که جلیلی مهره رهبر است مقرون به واقعیت تر است.
دوم: چرا قالیباف نه و چرا ولایتی؟ رهبر هیچگاه روی مهره ای سرمایه گذاری نمی کند که هم از سپاه و بسیج دور است و هم از امنیتی ها و هیاتی ها؟
اوّل: از اينكه ديگر پشت پرده كسی مانند خوشوقت نيست، من مطمئن نيستم و دربارهی مچانداختن دو جناح سرداران نظری ندارم. يعني معلوم نيست كي برنده میشود. دربارهی مصباح و جبهه پايداری بحث زياد است امّا همين سؤال را پيرامون حمايت مصباح از لنكرانی از خود بپرسيد. چرا رهبر او را توجيه نكرده بود؟
حذفدوّم: ظاهراً اولويّت سياست خارجی است، بعد هم من در بند دو بخش ۱ نوشتهام كه شايد خود قاليباف بيايد. اگر هم نيايد، معاون اوّلی قاليباف میتواند اين خلأ را كه شما اشاره كرديد، پر كند.
جلیلی را کاندیدای احمدی نزاد دانستن بازی تیم قالیباف بوده. ظاهرا شما هم بازی خوردید.
پاسخحذفhttp://inn.ir/NSite/FullStory/?Id=151591&Serv=1&SGr=1
تصورتان از انتخابات 88 و شمرده نشدن رایها هم مثل خیلی ها کاملا غیرواقعی و تحت تاثیر جو غالب آن روزهاست هنوز که مایه ی تاسف است
http://tehranreview.net/articles/12657#.UX-bBKKl6sN
به تاريخ لينكی كه ابتدای بند دو دادهام نگاه كنيد؛ اگر همزمان يا پس از ادّعای امثال باهنر اين حرف را زدهام، بازی خوردهام و اگر پيش از آنان گفتهام، درست يا غلط نظر خودم را گفتهام.
حذفدربارهی سالمنبودن انتخابات گذشته (و انتخابات مجلس) هم به بايگانی وبلاگ از روز پس از انتخابات مراجعه كنيد تا ببينيد كه دلايل خودم را آوردهام يا تحت تأثير غالب بودهام.
نظرتون راجع به اين مطلب در خصوص لزوم حمايت تحولخواهان از قاليباف چيه؟
پاسخحذفhttp://www.dordikesh.com/1392/03/%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%86%da%af%d9%87%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b4%d9%88%d8%af-%d8%b3%d8%a8%d8%a8-%d8%ae%db%8c%d8%b1-%d8%a7%da%af%d8%b1-%d8%ae%d8%af%d8%a7-%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%87%d8%af/
مطلب شما را خواندم، تحوّلخواهان يعنی چه كسانی؟ اصلاحطلبان؟ آنها هنوز معلوم نيست اصلاً رأی بدهند، تا نوبت به اين برسد كه به چه كسی!
حذفچشم. نقد مطلب را هم عرض می کنم خدمت تان.
پاسخحذفالف: فرض تان برای تحلیل سست است، شنیده ام آقا به فلان نظر دارد. دیگری هم می تواند بگوید شنیده ام آقا به بهمان نظر دارد و سویه دیگری به نقد بدهد.اساسا تحلیل بر پایه شنیده، حرکت با پای لرزان است.
ب: سمت و سوی ماجرای ائتلاف این است که هر سه نفر در صحنه باقی می مانند و هیچکدام کنار نمی روند، به عبارتی شواهد دال بر این است که نه دو فرض بعدی شما.
3- احمدی نژاد همان سان که تاکنون حمایت از جلیلی نکرده، قطعا بعدا هم حمایت نمی کنند. به طور منقطی هم، جلیلی اگر بازنده شود، احمدی نژاد مدعی است که چون عرضه نداشت، نتوانست از گفتمان من به درستی استفاده کند و برنده شود، باز هم مدعی است که جلیلی به خاطر ته مانده اقبال مردمی به من برنده شد. بنابراین منطق و سود سیاسی اش این است که به میدان نیاید. ضمن اینکه الان هم مدعی است که رئیس جمهوری داشته که می توانسته 30 میلیون رای بیاورد ولی به تعبیر خودش جوانه بهاری را پایمال کردند. او اکنون در مقام یک قهرمان می بیند خودش را و نیازی نیست با سرمایه گذاری روی جلیلی، موقعیت خودش را به خطر بیندازد.
4- مشایی تنها و قطعی ترین نامزد احمدی نژاد است و او هیچگاه از کسی همانند مشایی حمایت نخواهد کرد و تا ماه ها بعد از انتخابات هم به دفاع از حقانیت مشایی ادامه خواهد داد. بحث اصلی او بر پایه یک سری باورهای عقیدتی و شخصی است نه انگاره های سیاسی و انتخاباتی.
5- این شیوه به او امکان تداوم نقش آفرینی را خواهد داد. نظام و به ویژه اصولگرایان با رای به عدم حضور مشایی و احمدی نژاد در میدان انتخابات در حقیقت نتوانستند ثابت کنند که او از منظر اجتماعی بازنده است، فعلا از نظر سیاسی بازنده شان کردند. بنابراین هنوز میدان بازی برای بازی اجتماعی باز است. دلیلی ندارد با حمایت از جلیلی این میدان بسته شود.
6- فعالیت های جلیلی در پروند هسته ای هیچگاه به صورت علنی مورد تایید خامنه ای قرار نگرفته و نارضایتی هایی از سوی طیف های نزدیک به وی منتشر شده، مثلا نقدهایی در هفته نامه پنجره. شما در طول چند سال گذشته، نمی توانید هیچ جمله ای از خامنه ای در تایید و ستایش جلیلی پیدا کنید.
7- احمدی نژاد قطعا و واقعا خواستار تغییر جلیلی بود، چون خواستار تغییر رویکرد در سیاست خارجی بود. در واقع رهبری شق دوم را قبول نداشت که با تغییر جلیلی موافقت نکرد. بحث اصلی درباره رویکرد بود بین خامنه ای و احمدی نژاد، نه شخص.
8- جلیلی نه کاندیدای خامنه ای است و نه کاندیدای احمدی نژاد. او کاندیدای بخشی از سپاه و لایه هایی از جبهه پایداری است که تلاش دارند بر اساس "موقعیت اضطرار"، طبق "قاعده تحمیل" جلیلی را به دیگران از جمله رهبری بقبولانند. تاکنون نشانه ای از موفقیت جدی شان در این زمینه مشاهده نشده است ولی ناامید هم نیستند.
يک. اين شنيده فرض و پايهی تحليل نيست و فقط اشاره است. در ضمن اگر شنيدهها همديگر را تأييد كنند، آرام آرام نوعی اطمينان هم حاصل میشود. آنان كه جور ديگر شنيدهاند هم در نقل شنيدهها آزادند، نهايت اينكه بعداً معلوم میشود كدام به واقعيّت نزديكترند. در كشوری كه جريان آزاد اطّلاعات نيست، نشنيدن شنيدهها اشتباه است. در اين كشور بر اساس يك شنيده حتّی رهبر هم تعيين میشود.
حذفدو. اين كه فقط ادّعاست من میتوانم برعكسش را بگويم. در ضمن حدّاد و بسياری از نزديكان اين سه نفر درست برعكسش را گفتهاند. با توجّه به احتمال رفتن انتخابات به مرحلهی دوّم شايد اين امر پس از مرحلهی اوّل اتّفاق بيفتد.
سه. ابتدا بند هشت را بگويم كه در متن من هم گفتهام كه جليلی و احمدینژاد هر دو نامزد بخش پنهان سپاه هستند.(بند دو) پس معلوم نيست اين را خطاب به كه نوشتهايد. پس اين دو ارتباط ريشهای با هم دارند، در ضمن حمايتنكردن احمدینژاد بيشتر از ترس برخورد حاميان رهبر است. آنچه كه بعداً خواهد گفت هم جزو اخبار غيبی است كه من از آن سررشته ندارم.
چهار. اين هم صرف ادّعاست. بله احمدینژاد به مشايی اتّكای عقيدتی دارد ولي اين منافاتی با آن ندارد كه وقتي بفهمد رهبر به مشايی مجال حضور نمیدهد كس ديگری را - به مدد برادران سپاه- بيابد تا بتواند به مدد منصب او گفتمان مشايی را در بالاترين سطح سياسی نگه دارد.
پنج. احمدینژاد پايگاه اجتماعی ندارد تا بيرون از كاست قدرت بتواند تحرّک داشته باشد. همين الآن برخورد با حاميان او شروع شده و اگر خيلی گسترده نيست برای اين است كه از واكنش او میترسند. اگر احمدینژاد از قدرت بيرون رود شايد با دادن پستي مشغول- و مهارش- كنند امّا امكان تحرّک نخواهد داشت.
شش. خوب اين چه ربطی به اين نوشته دارد؟ مگر من گفتم جليلی نامزد خامنهای است؟ من درست برعكسش را گفتهام.(اوّلين پینوشت)
هفت. چقدر «قطعاً» در اين نظر به كار رفته! اگر رهبر با تغيير سياست خارجی مخالف است جايگزين جليلی هم نمیتواند كاری جز آنچه رهبر میخواهد انجام دهد. جليلی يكبار با اشتون به نيمچه توافقی رسيد ولی به محض اينكه به تهران رسيد با نهيب رهبر زير حرفش زد.
با توجّه به كلّ نظر بهويژه بخش شش و هشت به نظر میرسد مطلب را خوب نخواندهايد.
نظریهی خیلی خیلی خوبیست. به خصوص که مثل همهی ایماهای دیگر، بکر بود و من قبلش، جایی ندیده بودم.
پاسخحذفچند تا نکته و سوال و اینا هست که با فرض اینکه من نه سیاستمدارم و نه فعال سیاسی هستم و هیچی هم از اینها سر رشته ندارم و کل معلوماتم صرفاً همینهاییست که از وبلاگ خودت یاد گرفتم، بخوان!
اول. اینکه نوشتی برای ردّصلاحیّت جلیلی خیلی دیر شده است، به گمانم با توجه به ماده ۵۸ قانون انتخابات ریاست جمهوری، که دست شورای نگهبان را تا ابد باز گذاشته است، اشتباه است. شورای نگهبان مطابق این ماده، هروقت که بخواهد (تو بگو ادلهای پیدا کرد!) میتواند نامزدی را رد صلاحیت کند.
دوم. من اصلاً بعید نمیدانم که جلیلی نامزد احمدی و تیمش باشد. چندین سال است که همهمان میدانیم که هر کاری که میکند با فکر قبلیست. الان هم شایعه درست میکند که جلیلی نزدیکالنظر است تا وقتی با ابزاری که در اختیار دارد (یا به قول تو تیم سیاه سپاه در اختیار دارد) اسم جلیلی را از صندوقها بیرون آورد، همه بگویند خب معلوم بود! مگه میشه فرد نزدیکالنظر اسمش بیرون نیاید؟!! اما به نظرم، این نظریه در عمل، وقتی ثابت میشود که ولایتی از صندوقها اعلام شود. یعنی فقط در این صورت است که میشود فهیمد که جلیلی نزدیکالنظر نبوده است. (کلاً گمان میکنم که برای اثبات این نظریه، ادلهای بیش از این متن وبلاگت نیاز هست!)
سوم. به گمان شخصی من (و شاید خیلیهای دیگر) آمدن جلیلی بدتر از احمدی نژاد است. گاهی به ذهنم میرسد که طرفداران جلیلی با آن مهدویونی که میگفتند برای اینکه آقا بیاید باید فساد همه جا را گرفته باشد پس بیاییم فساد را ترویج کنیم، فرقی ندارند! من به شخصه، آمدن جلیلی را برابر از بین رفتن کل ایران میدانم. هیچ دلیلی هم ندارم. صرفاً حسم این است! اما نتیجهی این حس این میشود که باید کاری کرد که جلیلی رئیس جمهور نشود. هرچند که هیچ کاری (علیالظاهر) از دستمان بر نمیآید، ولی همینطوری نشستن هم به گمانم، کار درستی نیست. سوال اصلی این است که چه باید کرد؟
آیا باید رفت و مثلاً به عارف یا روحانی رای داد؟ یا مثلاً به قالیباف؟
رأی دادن به عارف یا روحانی، عیبی که دارد این است که اگر احیاناً تعداد رایها زیاد شود، به راحتی میتوانند اعلامش نکنند و رای خودشان را اعلام نمایند ولی قالیباف چون تقریباً خودیست، شاید، شاید که همان تعداد رای را اعلام کنند. یعنی شاید طوری بشود که این انتخابات، اگر اولین نباشد، جزو معدود انتخاباتی باشد که رای مردم اعلام میگردد!
مثل همیشه، منتظر راهنماییهای مشکل گشایت هستیم!
خودت میدانی كه من هم سياستمدار يا فعّال سياسی نيستم و اين وبلاگ شخصی است. پس مثل هم هستيم:
حذفاول: درست است امّا حالا خيلی واضح خواهد بود كه علّتش چيست. از لحاظ قانونی حق باتوست.
دوم: متوجّه نشدم در اين بند چه میگويی (نزديكالنظر چه صيغهايست؟!)
سوم: در اين انتخابات رأی هركس به جز جليلی اعلام شود حركت به سوی جلوست. از حرفهای جليلی معلوم است كه میخواهد چرخ را از نو اختراع كند ولی ديگران از تجربهی بقيّه كميابيش بهره خواهند برد. برای دانستن اينكه چه بايد كرد، بايد منتظر تحوّلات ماند.
بند دوم درواقع، به نوعی تایید فرمایشات شما بود!
حذفوقتی حضرت آقا فرمودند که نظر من به نظر فلانی نزدیک تر است، اصطلاحی در جامعه درست شد به نام نزدیکالنظر. یعنی هرکسی که نظر آقا به نظر او نزدیک تر باشد، نزدیکالنظر است!
در این بند هم نوشته بودم که تیم احمدی نژاد میخواهد اینگونه جلوه کند که جلیلی نزدیکالنظر است. بعد پسفردا که با استفاده از ابزاری که در اختیار دارد، نام جلیلی را از صندوقها بیرون آورد، کسی به احمدینژاد شک نمیکند که مثلاً تقلب کرده است. همه به چشم رهبری میبینند که «خب معلوم بود! مگه میشه فرد نزدیکالنظر اسمش بیرون نیاید؟!!» بنابراین تیمی که احمدی و جلیلی در آن هستند، هم برنده بازی شده است، هم تبر را به دوش دیگری انداخته است!
سیاست، بازی جالبیست!
کسانی که تا دیروز، علیه رهبری ناسزا میگفتند، احتمالاً به خاطر حرکت کردن به جلو، باید دعا کنند که در انتخابات، مشارالیه برنده اعلام شود!
ممنون از دقت نظر و پاسخت.
پاسخحذفالف: ناچار هستم باز هم دعوت کنم شما را به پرهیز از تحلیل جامع و عمیق بر پایه شنیده ها و یا حداقل گذاشتن جای گریز و احتمال. این شرط یک تحلیل درست و شان یک تحلیل گر مبرز است.
ب: مشکل دیگر به نظرم عدم پیگیری مستمر خبرهاست. به عنوان نمونه عرض می کنم که حدادعادل و به خصوص نزدیکانش هیچگاه عکس این را نگفته اند. حدس می زنم که فقط به تیترهای اولیه و هیجانی سایت ها توجه دارید و به تکذیب و توضیح های بعدی، دقت نفرموده اید. همین مورد را سعی می کنم مشروح عرض کنم خدمت تان: حدادعادل اولین کاندیدایی بود که به جلیلی طعنه زد سابقه اجرایی ندارد، گقت اگر رایش بالا بیاید دعوتش می کنیم، با زاکانی مقایسه اش کرد و گفت یک ماه آمده ولی رایی ندارد. دعوت زاکانی را برای تشکیل ائتلاف چهارنفره رد کرد و گفت جلیلی اگر رشد رای داشته باشد بیاید درائتلاف سه نفره. بر خلاف تمایل طیف جلیلی از قالیباف دفاع فراوان کرد. اکنون هم حتی پافشاری می کند که مکانیسم ائتلاف سه نفره بر پایه نظرسنجی باشد و به ولایتی معترض است که چرا زیر قولش زده و حاضر نیست بر این اساس به نفع قالیباف کنار برود. پس از حذف زاکانی، اعضای ستادش راهی ستاد حدادعادل شده اند و علیرغم اینکه بودن حدادعادل به سبب ویژگی های سبد رایش به ضرر جلیلی است، به نفع جلیلی نیز کنار نرفته است. بنابراین این شواهد - که همه اش به نوشته شما ارتباطی ندارد- که من نه از شنیده ها بلکه از خبرهای رسمی استخراج کرده ام می تواند نتایج دیگری به دست بدهد که اکنون بخش مهمی از نیمه سیاه و سفید و سبز و هر رنگ دیگر، نه تنها به ولایتی نظر ندارند که خواهان کناره گیری ولایتی هم هستند.
ج: "قطعا" هم در سیاست نویسی امر نسبی است و ناظر به شرایط کنونی و مستند به واقعیت های ملموس. به عنوان مثال 90 درصد تحلیل گران حتی مخالفان سرسخت هاشمی می نوشتند او قطعا تایید صلاحیت می شود ولی نشد. این اشتباه در پیش بینی این طیف نبود، تغییر وضعیت سیاسی کشور مسببش بود.
د: مشکل دیگر به نظرم همان بود که قبلا عرض کردم و البته گسترش هم پیدا کرده است، نگرش مفرط توطئه آمیز به سیاست. محض نمونه عرض می کنم که باخت اصلاح طلبان در انتخابات 84، در گام نخست به دلیل دخالت پنهان رهبری نبود، محصول اشتباه اصلاح طلبان و به خصوص لجبازی وسیع و عمیق جبهه مشارکت با مهدی کروبی بود. حالا شما نوعی دوست دارد این واقعیت را به حاشیه برد و توهم دخالت خامنه ای را برجسته سازد، مختار است.
ه: به عنوان نمونه دیگر عرض می کنم خدمت تان، آن نیمه سیاهی که شما جلیلی را کاندیدایش می دانید و احمدی نژاد را مهره اش، دشمن خونی احمدی نژاد است و منشا تمام تعقیب و گریزها علیه باند احمدی نژاد در دو سال اخیر، همان نیمه سیاهی که اکنون به دنبال جلیلی هستند. سرنخ یکی از این ماجراها را می توانید در پرونده بهزیست بنیاد و برکناری محمدرضا نقدی از ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا دنبال کنید تا بعد که ده ها مورد و پرونده بدان افزوده شد.
و: این توضیح هم ضروری است هر جمله ای می نویسم یا پاراگرافی، معنی اش این نیست که دارم به شما جواب مستقیم می دهم یا فلان منظور شما را نفهمیده ام، گاه معنی اش این است که دارم نظم به کلیت نوشته خودم می دهم که فردی که می خواند با ساختارش و خطی که در کلیت تعقیب می کنم، آشنا شود. در مجموع، ناظر به همین نکاتی که گفتم، چون مبنای نگرش و تعقیب مان در سیاست متفاوت است، ادامه این بحث را بیهوده می دانم. هر چند کماکان خواننده شما خواهم ماند.
ارادت
ظاهراً بيشتر نوشتهی شما را بر اساس همان «نظمدادن به كلّيّت نوشتهی خود» بايد ارزيابی كرد و نه پاسخگويی- يا دقيقتر: گفتگو- در حاليكه يك نظر در يك وبلاگ بايد قاعدتاً ناظر به مطالب آن باشد.
حذفقبل تر هم گفته ام چند جا که نامزد مطلوب خواندن جلیلی، شایعه ای است که تقویتش از سویی و انکارش از سویی رقم زننده ی بازی دو سر بردی برای حضرات است. اگر برد که چه بهتر. اگر نبرد هم مشروعیت زایی می کند برای نظام که دیدید! ما اهل تقلب نیستیم. یک شبه دوم خرداد جدید ایجاد می شود که ناطقش جلیلی است و می تواند گارانتی جدیدی برای مشروعیت نظام باشد!
پاسخحذفجسارتاً یک سوال،
پاسخحذفاز اینکه اکثر رایهای صندوق ۱۱۰ به جلیلی بود، آیا میشود نتیجه گرفت که جلیلی نامزد نزدیک النظر رهبری بوده است و نه احمدی نژاد؟ و اگر نه، چرا نمیشود؟
سایهی عزتت مستدام باد
نه، جليلی اوّل شد و قاليباف دوّم. بقيّه هم رأی ناچيزی آوردند. اين فقط نشان میدهد كه تعداد كسانی كه آگاهانه يا ناآگاهانه متمايل به نيمهی سياه بودند بيشتر از نيمهی ديگر بود. رأی رهبر به احتمال قوی (بنا به بخش دو بند يک) به قاليباف داده شد.
پاسخحذفحالا كه نگاه میكنم میبينم دو عنوان اين ايما چقدر مناسب بودند. در واقع دليل اينكه در انتخابات تقلّب واضح نشد همين رقابت دو گروه بود كه يكی مانع ديگری میشد. اگر فقط يكی از دو گروه نماينده داشت معلوم نبود الآن چه كسی رئيس جمهور منتخب/منتصب بود. به بيان ديگر ما بايد حالا ممنون آمدن ديرهنگام جليلی باشيم.