خطوط موازی
تغییر
سهشنبه ۲۸
خرداد ۱۳۹۲
۱- در« راههای گذار از نظام سلطانی» اجمالاً چهار گروه سیاسی موافق و مخالف حکومت را دستهبندی
کردم و گفتم که برای اصلاح و تغییر، همکاری گروههای دوّم و سوّم و بخشی از گروه
چهارم الزامی است. این دیدگاه هم خود را اثبات میکند و هم دیگری را نفی نمیکند و
اینجا منظور از «دیگری» تغییرخواهی است که با ما اختلاف سلیقه دارد ولی خواهان مشاركت است و در نهایت
انتخاب را به مردم وامینهد.
امّا آنکه فقط
یک سلیقه را تأیید و دیگران را نفی میکند حتّی اگر متعلّق به گروههای دوّم و سوّم
باشد، درک درستی از بازی تغییر ندارد و چه بسا ناآگاهانه - در صورتی که خودش و
کلامش جایگاهی داشته باشند- به این روند لطمه بزند. برای مثال امروز کسانی از جنبش
سبز از بدبودن روی کارآمدن اعتدال در کشور بگویند و یا کسانی که از این پیروزی به
وجد آمدهاند، جنبش سبز را نفی کنند. دو مثال زير را كه گرچه ظاهراً عكس هم
هستند ولي در شكل استدلال مشابهاند، ملاحظه كنيد:
نمونهی اوّل، مصاحبهی نوریزاد با خبرگزاری آلمان است که آمدن روحانی را باعث ادامهی حکومت
خامنهای دانسته است. گذشته از برخی فقرات ضعیف این تحلیل فقط به آنچه نقل کردم
میپردازم. اگر بنا را به لزوم ادامهی جنبش سبز بگذاریم، آمدن روحانی –داشتن فواید
به کنار- چه ضرری برای این جنبش خواهد داشت؟ آیا نوریزاد معتقد است با آمدن کسی
مانند جلیلی نظام به سراشیب سقوط میافتد؟ اوّلاً اگر بنا به آمدن بود قالیباف که رأی بیشتری داشت
میآمد و روش او چیزی نیست که به سقوط حکومت بینجامد. ثانیاً سراشیب سقوط تا
بهمن ۸۹ در خور تصوّر بود ولی الآن دو سال است که آن جوّ متزلزل جایش را به
استقراری هرچند امنیّتی داده است. ثالثاً اگر با تندوری رئیس جمهوری مشابه
احمدینژاد نظام ساقط میشد، آیا از دل آشوب و هیاهو تضمینی بود که مردمسالاری و
آزادی بیرون بیاید؟
اکبر گنجی نیز
در این نوشته جنبش سبز را متعلّق به گذشته خوانده و دوراهی نادرستی بین بنفش و
سبز ترسیم کرده است. مشکل اینجاست که مثل همیشه او واقعیّت را صفر و یکی میبیند و
با آوردن چند مثال خدشهپذیر، یکی را نفی و دیگری را اثبات میکند. اوّلاً اين دو رنگ مكمّل هم هستند نه نافی يا جايگزين يكديگر. ثانياً تفاوت
اصلاحطلبی داخل ساختار و اصلاحگری بیرون ساختار تفاوت هدف و روش است نه زمان حال و
گذشته. ثالثاً ادامهی جنبش سبز هیچ زیانی برای دولت و اصلاحطلبان داخل کشور ندارد و
برعکس او که جز با نفی دیگری نمیتواند خود را اثبات کند، فعّالان سبز خارج به رغم
اینکه از هیچ نامزدی حمایت نکردند ولی از نتیجهی آن استقبال کردند.
۲- بخش دوّم از
گروه چهارم را میتوانید در بدوبیراه نویسان به نتیجهی انتخابات اخیر بخوانید که
همزاد تندروان داخل کشورند. توهین به مردم و اصلاحطلبان و فعّالان سبز سکّهی رایج
این روزهاست و البتّه مرام و ماهیّت این گروه را به بهترین وجه برای همه آشکار
میکند.
پرسش اصلی از
این گروه این است که شما دست آخر باید دیدگاه خود را به رأی مردم بگذارید یا نه؟ اگر
نه، که تکلیف مردم با شما معلوم است و اگر بله، این مردم کدام مردم خواهند بود؟ اگر
اکنون به نتیجهی انتخاب آنان احترام نگذارید، پیشاپیش معلوم است که در آیندهی
فرضی که دیدگاه خود را به رأی آنان بگذارید، چه واکنشی در
برابر نفی احتمالی خواهید داشت.
۳- روز ۲۵
خرداد ۹۲ نافی این نظر بود که جنبش سبز توان به خیابان آمدن ندارد. توانش را دارد
ولی تهدید آنقدر گسترده شده بود که حضور خيابانی هزینهی سنگینی به دنبال داشت. این روز پس از ۲۵
بهمن۸۸ سبزترین روز ایران بود. نگاهی به شعارهای مردم نشان میدهد که اگر ترس و تهدید
نباشد، همان جمعیّت میلیونی باز هم خیابانها را پر خواهد کرد.
پيروزی جنبش سبز با
رسیدن سریع به هدف به دست نمیآید که تا چند صباح از آن گذشت، دم از بیهوده بودن آن
بزنیم. جنبش سبز را نه موسوی، نه کرّوبی و نه فعّالان سیاسی سبز ایجاد کردند؛ خالق
جنبش سبز مردم بودند. حالا به کسانی که برای شادی به خیابان آمدند و شعارهایشان
نگاه کنید، به تکرار نام میرحسین در کنفرانس خبری روحانی نگاه کنید؛ جنبش سبز همین
است. جای دیگری دنبال آن
نگردید.
آخ که اگر فقط همین بند آخر را بفهمند، ۹۹ درصد مشکلات، به نظر من، حل است.
پاسخحذفارادت داریم عیّـار جان
این بنفش ها توهی از جنبش سبز بودند.مشارکت در تهران 1 میلیون 370 هزار نفر!سال 92. در حالی که 25 بهمن 88 3 میلیون نفر فقط در خیابان ها بودند.... بعدشم روحانی نمی تونه موسوی باشه به هیچ وجه....پس این جنبش بنفش بود که جنبش میانه روهاست و کمتر هم شرکت کننده داشت.و فکر می کرد با شعارهای تند سبز میشه که نشد.
پاسخحذفآقای کنجی وقتی از ایران خارج شد یادشون رفت بگه منظورش از آیت الله های سرخ و سیاه چه کسانی هستند و به نظر من همین شایعات بود که باعث شد که مردم تو خونه بنشینند و احمدی نژاد روی کار بیاد
پاسخحذفآقای گنجی اصلا جنبشی به اسم سبز را نفی کرد
برای اکبر گنجی بهار عربی از توطعه های امپریالسیم هست . خدا رو شکر که کسانیکه بهش جایزه دادند دارن یواش یواش میفهمند که آدم میتونه اپوزیسیون باشه پخمه هم باشه
به کسانی مثل آقای نوریزاد باید گفت شما هنوز از تند روی چه این وری چه اون وری بیرون نیامدید.
آنهایی که از درک معنی آرای مردم عاجزند در واقع از شناخت جامعه ایران امروز عاجزند. بیشتر مردم در پی تحول هستند. آیا باید برای ایجاد تحول انتخابات را تحریم میکردند و یا از این روزنه مطالباتشان را اعلام میکردند؟ فکر میکنید اگر ما رای نمیدادیم جمهوری اسلامی سقوط میکرد؟ خیر این ما مردم بودیم که ته مانده ی جانمان هم گرفته میشد. عزیزانی که مدتی است از ما دور شده اند صابون تحریمها به بدنشان نخورده و نمیدانند و فقط میشنوند که زندگی زیر سایه تحریم یعنی چه. ما رای دادیم تا روزنه ای باز کنیم برای تنفسی کمی عمیق. رای دادیم تا شاید با بازگشت اعتدال به کشور سایه تحریم و جنگ را از سر میهن مان دور کنیم.
پاسخحذفhttp://bahmanagha.blogspot.com/2013/06/blog-post_20.html
پاسخحذفhttp://sibestaan.malackut.org/archives/2013/06/post_925.shtml
پاسخحذف