پنجشنبه ۱۶
خرداد ۱۳۹۲
در انتخابات
آينده چه اتّفاقی خواهد افتاد؟ صرف نظر از كيفيّت برگزاری آن و درست يا غلط بودن
فلان كنش، سه حالت متصوّر است:
يك. روحانی
(يا عارف) پيروز میشود. بار ديگر اينكه نيرويی پشت تغييرخواهان است كه به ناحق از
نقشآفرينی محروم شده، ثابت میشود. رهبر نظام ابتدا «خودش» را برابر نظام و
كلّيّت جمهوری اسلامی میگيرد، سپس منتقدانش را مخالفان نظام و ج.ا میخواند كه
سفسطهای بانمک است. او میگويد شركت در انتخابات، تأييد نظام است و اكثريّت
خاموشی كه مخالف نظام باشند در ايران وجود ندارد. اگر نادرستي آمار انتخابات گذشته
را ناديده بگيريم، ديرزمانی است كه بسياری به افرادی رأي میدهند كه در جناح فكری
وی قرار ندارند. اين رأي، مخالفت با خامنهای است حتّي اگر رأي به مخالفت با نظام
نباشد. حذف رفسنجانی با فشار وزارت اطّلاعات ترس از همين افراد بود. ايران گروگان تيم
خامنهای و قدرتگرايان پيرامون اوست.
با آمدن
فرضي روحانی جا براي تنفّس اصلاحطلبانی كه از تيررس قدرت مطلقه دور ماندهاند باز
ميشود و طيفهاي مابين جنبش سبز و اصولگرايان منتقد پر ميشود(اينجا). اين
پربودن كمک میكند دوگانهی موافق- مخالف نظام از بين برود و فرايند تغيير در ايران
آرامتر و مسالمتآميزتر طی شود.
دو. ولايتی
(يا قاليباف يا حتّي رضايی) پيروز میشود. ديوانگی هشتسالهی حاكم بر ساختار
سياسي به پايان میرسد. تنشزدايی با جهان آغاز و تلاش میشود صدماتی كه اقتصاد
ايران در اين مدّت خورده جبران شود. شايد اين از چشم بسياري خوب نباشد چون هم
فاصلهی بين مردم و نظام كمتر ميشود و با گشايش اقتصادی بسياری از انتقادات از
بين میرود و هم با گذشت زمان بسياري از انتقادهاي تند كمرنگ يا حتّي فراموش میشوند؛
گرچه حكومت همچنان توتاليتر است ولي با سيركردن گرسنگان به بقای خود ادامه میدهد.
در جواب
اين ديدگاه بايد گفت كه اوّلاً دور از انصاف و اخلاق است كه برای رسيدن به هدف خود
وضع بد اقتصادي و اجتماعي را براي ايران بپسنديم، ثانياً هم ولايتی و هم قاليباف -و بیپرده بگويم هركس كه اندكي فهم و شعور داشته باشد- با شخص خامنهای زاويه
دارند. قاليباف به تمام رهنمودهای رهبر در شهرداری عمل نكرد (براي مثال ديدار
مستقيم با مردم و .. يعني همان كارهايی كه احمدینژاد میكرد) و شعار تنشزدايی ولايتی
هم فاصلهای محسوس با شعار پايداری رهبر دارد كه در اين چند روز بيان كرده است. من
پيشتر هم گفتم (اينجا) كه با تداوم تکروی رهبر، وی حمايت و همراهي بسياری از
اصولگرايان را از دست خواهد داد و با ردّ صلاحيّت رفسنجانی واقعاً هم چنين شده است. به
اعتراض و نامهی دور از انتظار حائری شيرازی نگاه كنيد؛ او همان كسی است كه پس از
خرداد هشتادوهشت از امكان يا لزوم كشتن مخالفان و معترضان میگفت ولي انگار حالا فهميده
كه قطار ترمزبريدهی انقلاب تا همه را جز رهبر پياده نكند، سر ايستادن ندارد. نامهی فرزند جوادی آملی و بسياری ديگر هم نشان میدهد كه خامنهای روز به روز تنهاتر میشود.
بر خلاف آنچه عارف گفت، هشتسال گذشته حكومت دست اصولگرايان نبود چون احمدینژاد به
هيچ اصلی پايبند نبود. بسياری از انتقادات اصولگرايان در مسائل سياسی، اجتماعی و
فرهنگی به علّت اين بود كه آنان بيرون گود بودند، وقتي به درون آيند میبينند كه
از اقتصاد تا سياست خارجه مجبورند همان سياستهای اصلاحطلبان را دنبال كنند و اين
تأييد منش و روش آنها خواهد بود. رهبر نظام چون هيچوقت مسؤوليّت اجرايی نداشته، توانسته «انقلابی» باقی بماند يعنی با ناديدهگرفتن هستها بر بايدها انگشت
گذارد. اصولگرايانی كه وارد گود شوند با او نيز مشكل پيدا خواهند كرد.
سه. جليلی با
مدد نامشروع سپاه روی كار بيايد. هر چند ديوانگی هشتسال گذشته –گيرم با شكل و
شمايل ديگر- ادامه پيدا میكند ولی كاهش جايگاه رهبر نظام به عنوان هدف اصلی نقد
جنبش سبز نيز تداوم میيابد. احمدینژاد هر كاری نكرد، اين كار را خيلی خوب انجام
داد. او قماری بود كه رهبر تمام توانش را روي آن گذاشت و با تمام تأييدها و آيندهبينیها
و شعارهای خاص خود به او پشتگرمی داد. باخت احمدینژاد باخت رهبر بود. شعارهای جليلی
مانند بازگشت به ارزشهای ابتدای انقلاب را احمدینژاد هم میداد ولي اگر هشتسال
پيش كسانی شک داشتند كه بازگشت به گذشته ناممكن است و بايد فرزند زمان خود بود،
حالا ديگر اين سخنان مضحک مینمايد. پيروزی جليلی تعداد بيشتری از مردم را به اين
نتيجه میرساند كه اصلاحات صندوقی در ايران ناممكن شده است و ادامهي انقلابیگری
سياست هستهای در ديگر اركان كشور، رهبر نظام و هواخواهانش را به پايان خود نزديكتر
ميكند. البتّه اين پايان شايد به نسبت دو حالت بالا چندان مسالمتآميز نباشد.
اينها را
برای چه نوشتم؟ اين ايما را نوشتم تا بگويم جنبش سبز، خطّی جدا از تمام گروههای
اصلاحطلب داخل كشور است و نتيجهی انتخابات براي اين جنبش مسئلهی مرگوزندگی نيست
تا اين نتيجه يا آن نتيجه برايش خيلی مهم باشد. من اينجا و پس از رأیدادن خاتمی
عرض كردم كه به جاي كوبيدن او بپذيريم كه سليقهی متفاوتی دارد؛ سعی نكنيم
او را مثل خود بخواهيم بل اجازه دهيم راهی كه میپسندد ادامه دهد ولی فاصلهی بين
خود و جنبش سبز را هم بپذيرد. در برابر اين انتظار داشتيم كه اصلاحطلبان همين
ديدگاه را نسبت به اين جنبش داشته باشند كه متأسّفانه برخی اينطور نبودند. وقتي
خاتمی نمايندهی جنبش سبز نباشد، به طريق اولی هاشمی و روحانی نخواهند بود.
نمايندگان
جنبش سبز در حصر هستند و كمترين خواستهی اين جنبش حذف نظارت استصوابی است؛ از
انتخابات رياست جمهوری تا مجلس خبرگان. آزادی رهبران سبز، رسيدگی به تمام وقايع
چهارسال گذشته و مجازات عاملان آن، آزادي ديگر زندانيان سياسی و بسياری مسائل ديگر
كه بايد حلّوفصل شوند. اينها خواستههايی براساس همين قانون اساسی موجود است و نه چنان
كه بعضی اصلاحطلبان گفتند: تغييرهای ساختاری. موضع گروههاي سبز خارج از كشور در
قبال انتخابات پيشرو بد نبود. همفكری امثال من نيز براي تهسيل در ايجاد خردورزانهی
زمينهای است كه هرگونه تغيير آرام را ممكن میكند. اينكه تکتک افراد طيف
گستردهی تغييرخواه به چه نتيجهای برسند به خودشان بسته است. پيروزي هيچ گزينهای
پيروزی جنبش سبز نيست و از فردای پس از انتخابات، اين جنبش مطالبات چهارسال گذشتهی
خود را پی خواهد گرفت.
ایماگر عزیز، بی شک هم اندیشی های خواندنی و سودمند شما در درک بهتر و واقعی تر اوضاع داخل به امثال من نوعی در خارج از کشور بهره رسانده است. پس واقعا دمت گرم و از صمیم قلب این استقامتت بر اندیشه حق را تبریک می گویم
پاسخحذفبه عنوان یک پیشنهاد در بحث از انتخابات اخیر می خواستم ضمنا عرض کنم که یکی از پاسخهای اصولی- از دیدی حقوقمدارانه- به این پرسش که ایا در آنچه موسوم به انتخابات است شرکت کنیم یا نه، می تواند از دیدگاه اصل کرامت/حرمت انسانی باشد. اصل کرامت/حرمت انسانی که در متون قانونهای اساسی بسیاری از دمکراسی های امروزی فرمولبندی شده است هم در خود این متون و هم در ارای دادگاه های حقوق بشری بازتعریف شده است که مضمون غالب آنها این است که " کرامت در "حق" "انتخاب" داشتن معنا می یابد و هر جا که انسان مستقل فرض شود ودر ذات خود هدف باشد و بنابراین ابزاری برای هیچ کس/ایده یا بنیادی قرار نگیرد، آنجا می توان گفت او کریم تلقی شده است". بر اساس همین اصول و تفسیرهای معتبر آن، برای مثال، دادگاه قانون اساسی آلمان در حدود 30 سال پیش حکم به مغایرت حکم حبس ابد با اصل کرامت انسانی (مفاد اصل اول ق. ا آلمان) در نظام حقوقی این کشور داد با وجودی که در برخی مواد قانون جزای آلمان حکم حبس ابد دست کم در مورد قتلهای عمدی درجه یک با سبق تصمیم روی کاغذ وجود داشت و هنوز هم دارد. نتیجه؛ اگر در وضعیت فعلی بخواهیم ما نیز به معنای واقعی کلمه اصولگرا بمانیم درست این است که اصل را حرمت/کرامت انسانی بگیریم و چون در مراسمی که در ایران امروزه بر آن نام انتخابات نهاده شده است، به ده ها دلیل و بیان و قرینه حالیه و مقالیه (از اصل حفظ نظام و کاربرهای بی شمار آن در روزمره ایرانی ها گرفته تا انواع بیانات رهبر و...) به انسان ایرانی (در اینجا به طور خاص رای او) به "شدت نگاه ابزاری" می شود نه تنها شرکت نکنیم بلکه آشکارا اعلام کنیم که بر مبنای نظریه امروزی حق و حتی ارزشهای دینی و اخلاقی پیشرفته مثل همین تلقی دینی که حرمت انسان به مثابه جانشین خدا روی زمین است، این مراسم را مصداقی واقعی و عینی از "ناحق" و به تعبیر دینی عین "ظلم" بدانیم و باز بر اساس اصول کلی اخلاقی و دینی (سفارش به حق و عمل صالح) یا حتی غیردینی (همین اصل حفظ حرمت انسان) دیگران را نیز از شرکت در این عمل ظالمانه پرهیز می دهیم
و البته باز هم قلمتان و اندیشه اتان برقرار باد
ممنون از حمايتهای هميشگی شما،
حذفخيلی وقت پيش اوّلين نظر خود را پيرامون انتخابات نوشتم:
http://imayan.blogspot.com/2013/03/blog-post_17.html
به بند آخر كه نگاه كنيد موضع من معلوم است. مجموع ديگر ايماها -از جمله يادداشت بعد- نيز برای مشورتدهی به اصلاحطلبان و پرهيز از ايجاد شكاف بين تغييرخواهان است امّا بيشتر خوانندگان دنبال بيانيّههای چندجملهای هستند.
اقاى حسن ،
حذفمن بى اجازه شما متن شما را فتوكپى كردم ولى با نام حسن در وبلاگ ايمايان
كرامت / حرمت . چه كلمات زيبائى .سالهاست كه بگوشم نخورده
حذفجناب ایمااگر، مگر هدف شما چیزی جز بهروزی مردم ایران است که میفرمایید :" در جواب باید گفت که اولا دور از انصاف و اخلاق است که برای رسیدن به هدف خود وضع بد اقتصادی و اجتماعی را 'برای" رسیدن به هدف خود" برای ایران بپسندیم ..." مگر هدف شما چیست؟!!! " از فردای پس از انتخابات، اين جنبش مطالبات چهارسال گذشتهی خود را پی خواهد گرفت." ماحصل حرف شما چیست؟: رای بدهید چون رای ندادن عمل بدی است! آنها که در زمان شاه هم در انتخابات شرکت نمیکردند آدمهای بدی بودند زیرا در هر حال در هر انتخاباتی باید شرکت کرد ولو همچون گوسفند .
پاسخحذف