پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
نه تنها بدهکاری خوب نیست که طلبکاری هم. بهتر است هیچکدام نباشیم امّا روزگار نمیگذارد. رضا خاتمی گفته که اصلاحطلبان از طلب انتخابات ۸۸ گذشتند و روحانی هم چیزی شبیه به این را چندی پیش گفت. ابتدا ببینیم طلبکاران چه کسانی هستند و پیش از آن، خود رخداد ۸۸ -که حالا برای خود گفتمانی شده- چیست. رخداد ۸۸ مانند هر پدیدهی اجتماعی دیگر مجرّد، انتزاعی و یکپارچه نیست. جنگلی نیست تا فارغ از درختهایش بتوان آن را دید. از فشارهای پیش از انتخابات تا روزهای انتخابات و نمایش آن به همراه رأیسازی، تدلیس یا هرچه بوی تقلّب دهد آغاز شد و تا کنون ادامه دارد.
نه تنها بدهکاری خوب نیست که طلبکاری هم. بهتر است هیچکدام نباشیم امّا روزگار نمیگذارد. رضا خاتمی گفته که اصلاحطلبان از طلب انتخابات ۸۸ گذشتند و روحانی هم چیزی شبیه به این را چندی پیش گفت. ابتدا ببینیم طلبکاران چه کسانی هستند و پیش از آن، خود رخداد ۸۸ -که حالا برای خود گفتمانی شده- چیست. رخداد ۸۸ مانند هر پدیدهی اجتماعی دیگر مجرّد، انتزاعی و یکپارچه نیست. جنگلی نیست تا فارغ از درختهایش بتوان آن را دید. از فشارهای پیش از انتخابات تا روزهای انتخابات و نمایش آن به همراه رأیسازی، تدلیس یا هرچه بوی تقلّب دهد آغاز شد و تا کنون ادامه دارد.
طلبکاران آن انتخابات، تکتک مردمی هستند که رأیشان دزدیده شد رهبران سبز، زندانیان سیاسی، بازداشتیان، مهاجران، کشتگان و خانوادههایشان، محرومان از کار و تحصیل و هرکس که به نحوی زیر تیغ قدرت از حکومت طلب دارد. چه کسی میتواند از طرف دیگران بگوید که طلب سال ۸۸ با انتخابات امسال صاف شد؟ میرحسین چندماه پس از انتخابات گفت که حالا دیگر مسئلهی ما این نیست که چه کسی رئیس جمهور باشد بلکه آزادی زندانیان سیاسی و استیفای حقوق آسیبدیدگان و بقیّهی مردم است. پس موضوع فقط وزیر و وکیلشدن این و آن نبود تا با آمدن یکی نزدیک به اصلاحطلبان بگوییم که به مراد خود رسیدیم و دیگر طلبی نداریم.
بحث دیگر این است که نوع برخورد ما با گذشته- از پیش از انقلاب تا انقلاب و جنگ و تابستان۶۷ تا خرداد۸۸- چگونه باید باشد؟ بخشش، پیگیری، یادآوری یا به روایت برخی کینهتوزی یا...؟ در درجهی اوّل اگر از کسی حقّی ضایع شده خودش پاسخگوست و امثال من نمیتوانیم دربارهی او حرف بزنیم امّا به طور کل میتوان گفت که بخشش تنها پس از مشخّصشدن و حسابرسی مقصّر جایز بلکه مطلوب است. فراموشکردن گذشته بدون تسویهحساب با آن، ترویج و توجیه مسئولیّتناپذیری است و هر گونه عملی را «امروز» نیز تجویز میکند چون به سادگی فردا میتوان دیگران را درباری آن دعوت به بخشش و فراموشی کرد. ماندلا هم آن گفتهی معروف «میبخشم ولی فراموش نمیکنم» را پس از پیروزی گفت. مسئله اینجاست که مقصّران تقلّب هم هنوز بر سر کار هستند، هم قصور و تقصیر خود را نپذیرفتهاند و هم به اعمال خود ادامه میدهند. اینجا بخشش چه معنایی دارد؟
شاید کسی بگوید که وی از طرف اصلاحطلبان سخن گفته نه از سوی همه یا سبزها. بله من هم بر تفاوت اصلاحطلبی با جنبش سبز بارها تأکید کردهام ولی وقتی زندانیان اصلاحطلب «هنوز» در حبس هستند، انواع تضییقات برای افراد خارج از زندان «هنوز» وجود دارد چگونه میتوان از صافشدن حساب خود با حکومت گفت؟ به این این بیفزایید نقش انتخابات۸۸ را در مقام کانونی مسئلهزا و بحرانی برای انتخابات۹۲؛ شاید بیانصافی باشد که به محصوران و محبوسان به عنوان توانی بالقوّه برای پیشبرد آزادیخواهی در ایران نگریست چون این امر با رضایت ما نبوده و نیست امّا واقعیّت دارد. این پتانسیل هنوز میتوان منشأ تغییراتی در جامعه شود و با اعلام بخشش کمرمق میشود.
نهایت امر اینکه خاتمی اینها را جهت آمادگی برای حضور در انتخابات مجلس گفته که باز هم به نظرم اشتباه است. کسانی که سیّدمحمّد خاتمی و هاشمی را از انتخابات گذشته حذف کردند، نمیگذارند اصلاحطلبان شاخص وارد مجلس شوند و حساب انتخابات آینده را حمایت سران تغییرخواه از افراد مستقل، اصولگرایان منتقد و اصلاحطلبان تازهنفس و کمشناخته معلوم میکند. با این کوتاهآمدنها کسی راه را برای جبههی مشارکت و دوستانشان باز نخواهد کرد. در بند پیش «هنوز» را با تأکید آوردم. میگویند بدا به حال کسانی که در گذشته مانده باشند. مشکل اینجاست که «گذشته» یقهی ما را گرفته و رها نمیکند. اگر درست بنگریم سال ۸۸ هنوز نگذشته است و تا زمان آزادی تمام کسانی که درون و برون زندان هستند، در ایران تمام سالها، سال ۸۸ خواهد بود.
سقف بلند سقف کوتاه - نسرین ستوده
پاسخحذفملت ها هم سقف آزادی دارند. سقف آزادی بعضی ملت ها پرتاب گوجه فرنگی به بالاترین مقام سیاسی کشور است، سقف آزادی بعضی ملت ها هم تیر خوردن در خیابان بدون هیچ دلیلی. در این سقف های آزادی متفاوت، آزادی هم معانی متفاوتی پیدا می کند. برای یک ملت آزادی نقد کردن همه چیز (دین، سیاست، اقتصاد، زندگی شخصی و مالی مسولین) است. برای بعضی ملت ها نزدیک ترین تجربه ی آزادی چند نشریه ی توقیف شده با حکم حکومتی و چند روزنامه نگار زندانی است. برای بعضی ملت ها حریم خصوصی بی قید و شرط است، مثل آزادی خوابیدن کنار دریا با بیکینی، برای بعضی ها پوشیدن روپوش بالای زانو و روسری رنگی که یک کم عقب رفته باشد کلی آزادی است. وقتی سقف آزادی کوتاه باشد، آدم های دراز سرشان آنقدر به سقف می خورد که حذف می شوند، آدمهای کوتوله اما راحت جولان می دهند، بعضی از آدمهای دراز هم برای بقا انقدر سرشان را خم می کنند که کوتوله می شوند. آن وقت سقف ها هی پایین تر و پایین تر می آید و مردم هی بیشتر و بیشتر قوز می کنند. قهرمان شان می شود آقای خاتمی، آزادی شان می شود راه رفتن توی پارک با دختر همسایه، زندگی شان می شود همینی که می بینید
http://melliun.org/iran/31334
آقا به سلامتی مثل اینکه "مشکل" زبان آدمیزاد فهمید و رفع شد
پاسخحذفگوش شیطان کر، بله.
حذف"دارند برایش دام میگذارند"
پاسخحذفچرا نباید روحانی با پرز حرف بزند؟
اسرائیل تا دیروز میگفت روحانی گرگ در لباس میش است، حالا چه چیز عوض شده؟ واضح است که میخواهند -البتّه خیلی ناشیانه- برایش در داخل مشکل درست کنند.
حذف