جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
آقای محمود
دلخواسته نقدی کوتاه بر مصاحبهی حمید دباشی با الجزیره نوشته است. از آنجا که
نوشتهی ایشان ناظر به وضع فعلی ماست جا دارد به برخی از فقرات آن نگاهی بیندازیم:
بند۲ سطر۱:
پارسال رهبر نظام به فاصلهی چند ماه نظر خود را پیرامون مذاکره با امریکا تغییر
داد. شروع مذاکرات پس از بیان مخالفت و پیش از بیان موافقت بود؛ پس نمیتوان به
خامنهای این ایراد را -دستکم در این زمینه- وارد کرد که با زبان چیزی میگفت ولی
پشتِپرده کار دیگری میکرد.
ب۱ س۳:
دلخواسته از کجا میداند که موافقتها قبلاً انجام شده بود؟ مذاکرهکردن به معنای
انجام موافقت نیست. اوباما، اشتون و برخی طرفهای غربی پیش از انتخابات، ادامهی
مذاکرهی علنی و رسیدن به توافق را مشروط به نتیجهی انتخابات کردند. اگر کسی مثل
جلیلی رئیسجمهور میشد به احتمال قوی توافقی نیز در کار نبود و اگر قالیباف به
ریاست میرسید، توافق انجام میشد امّا شاید با گذشت زمان بیشتر ولی پیروزی
روحانی و لحاظ سابقه و جایگاه او و از همه مهمتر، بلوغ سیاسی مردم که به رغم تمام
کارشکنیهای حکومت نشان دادند که از کمترین روزنهها نیز برای رسیدن به مطلوب
استفاده میکنند، توافق زودهنگام را میسّر کرد.
ب۲ س۴: ایشان
علّت انتخاب روحانی را دادن جام زهر به دست مردم دانسته است. این تحلیل متوقّف بر
آن است که توافق هستهای نزد افکار عمومی همانند نوشیدن جام زهر باشد که البتّه اشتباه
است. اصطلاح جام زهر فقط از طرف افراطیّونی مانند نشریّه ۹دی و کیهان بیان شد و
تغییرخواهان و مردم از آن استقبال کردند. همین نکته، نادرست بودن نتیجهگیری ایشان
را دربارهی علّت انتخاب روحانی بیان میکند. قرار بود که این نرمش قهرمانانه و
قدمگذاشتن در جادّهی رفع تحریم به حساب خودیها گذاشته شود که متأسّفانه (از دید
اقتدارگرایان) و خوشبختانه (از دید تغییرخواهان) به حساب روحانی و ظریف گذاشته شد.
ب۲ س۵: توافق
ژنو مانند ترکمانچای نیست. آنجا بحث تمامیّت ارضی ایران مطرح بود ولی اینجا مسئلهی
هستهای است که اصلا و ابداً -بر خلاف تبلیغات سابق نظام- مسئلهای حیاتی نیست. باید
از جناب دلخواسته پرسید که اگر ایران کوتاه نمیآمد باید چه میکرد؟ باید تحریم
کمرشکن را تحمّل میکرد تا ترکمانچای را امضا نکرده باشد؟ بین ادامهی تحریم و
امضای چنین توافقنامهای، راه بهتر و درستتر همین بود.
ب۲ س۶:
ادّعای روحانی در نامهاش دربارهی حقّ غنیسازی دروغ نبود. حقّ غنیسازی مسالمتآمیز
به کشورهای جهان، نه داده و نه گرفته شده است. پس تا منعی بینالمللی در کار
نباشد، هر کشوری این حق را داراست. تا پیش از این توافقنامه، امریکا اصرار داشت
که ایران نباید حقّ غنیسازی داشته باشد ولی این قید در این توافقنامه به چشم نمیخورد
که در حقیقت کوتاهآمدن امریکا بود. ایران با نبود این قید عملاً دارای حقّ غنیسازی
است (البتّه پس از رفع ابهامها) و با لحاظکردن این نکته میتوان ادّعا کرد که طرف
غربی بیشتر از طرف ایرانی از مواضع قبل خود عدول کرده است. نتانیاهو حق دارد که میگوید
که ایران هیچ نداد و همه چیز گرفت.
ب۳: قدرتگرفتن
روسیه و چین درست به دلیل روندی است که ایران پیشتر در پیش گرفته بود؛ یعنی حذف
امریکا و کمرنگشدن اروپا در معادلات قدرت. چین و روسیه (و هند و خیلیهای دیگر)
از آنجا که میدیدند ایران در برابر آنها گزینهی دیگری ندارد، هر کار میخواستند
کردند. از این پس و با ارتباط با کدخدا (به تعبیر روحانی) و اروپا یکّهتازی آنان
مهار میشود چون میدانند که ایران گزینههای دیگر و بهتری دارد.
ب۳ س۷: اینکه
قطر و کشورهای دیگر از میادین نفتی و گازی «مشترک» برداشت کنند، نامش دزدی نیست.
ما نباید کوتاهی خود را با اتّهامزنی به
این و آن بپوشانیم. ایران حقّ اعتراض شفاهی یا کتبی به دیگران ندارد چون جوابشان
آشکار است: «بفرمایید شما هم هر قدر میتوانید برداشت کنید!» با کمشدن تحریمها و
بازگشت غولهای نفتی به بازار ایران، این کشور خواهد توانست که از میادین مشترک
برداشت بیشتری داشته باشد.
ب۴: امریکا
و نوع نفوذ آن در کشورها را با ایران که هیچ، با هیچ کشور دیگری نمیتوان قیاس
کرد. اگر قضاوت اخلاقی و سیاسی را دربارهی چگونگی دخالت ایران در پرانتز بگذاریم،
آیا منتقدان دولت مالکی در عراق که او را دستنشاندهی ایران میدانند، بهتر از
نفوذ ایران خبر دارند یا نویسنده؟ آیا معترضان سوری که میگویند اسد بدون ایران
امکان بقا نداشت، از نفوذ ایران باخبرند یا دلخواسته؟ با مقاومت اسد و ظهور
نیروهای سلفی، حالا عربستان است که زیر فشار امریکا و روسیه است نه ایران. حماس کی سابقه داشت که
بتواند جوابی هرچند اندک به حملات اسرائیل بدهد؟ لبنان که زمانی حیات خلوت اسرائیل
بود، کی میتوانست در برابر حملهی اسرائیل بایستد؟ حتّی کمک ایران به بازسازی
حملات اسرائیل در قالب وام به لبنانیان، آنها را بیشتر به ایران وابسته میکند،
حتّی غیرشیعیان را. عراق، سوریه، فلسطین، لبنان و برخی کشورهای دیگر کارتهای ایران
برای بازی هستند و ایران بیشک از آنها برای توافقهای اخیر بهره گرفته است.
دلخواسته
از کنارگذاشتن گزینهی انقلاب انتقاد کرده است. انقلاب را چه کسانی جز مردم انجام
میدهند؟ کسی میتواند از حقّ مردم برای تغییر کلّی دفاع کند که در نظر و عمل به
آنها احترام بگذارد. ایشان ابتدا انتخاب روحانی را نه با فشار و اختیار مردم که
کار نظام برمیشمرد (و این تنها با نادیدهگرفتن شواهد و قراین بسیاری میسّر است)
در ادامه توافق را دادن جام زهر به دست مردم میپندارد، در حالی که مردم خود به
گزینهای رأی دادند که در مناظرات بر توافق پای فشرده بود؛ آنان بازیچهی یک
تصمیم پشتِپرده نبودند. جنبش سبز نیز شکست نخورده است و نسل جوان را بزرگتر از
دباشی هم نمیتواند از چیزی بترساند یا به او خط دهد. شاید دلخواسته فراموش کرده
که مهمترین شعار میرحسین «اجرای بیتنازل قانون اساسی» بود که با «انقلاب» نمیخواند.
اگر ایشان به این شعار هم انتقاد داشته باشد که اساساً معلوم نخواهد بود دربارهی
کدام جنبش حرف میزند.
یک پیشنهاد دارم: بعد از گذاشتن نظر، یک «کپچا» نشون داده میشه برای این که ثابت کنیم که ربات نیستیم. کپچاهایی که وبلاگ شما نشون میده بیش از اندازه مشکل هستن؛ من مجبور شدم چند مورد مختلف رو انتخاب کنم تا بالاخره بتونم یکیشون رو بخونم.
پاسخحذف