یکشنبه ۱ تیر ۱۳۹۳
وقتی کیروش در اوّلین مصاحبههایش گفت که برای او فقط کیفیّت
بازیکنان اهمیّت دارد و هیچ کس را به خاطر عقیده، مذهب و دیگر معیارهای غیرورزشی
از حضور در تیم ملّی محروم نمیکند، مترجم به صلاحدید خود بخشی از حرفهای او را
سانسور کرد. آن وقت به نظر میرسید که آقای مربّی برای خود تکلیفی بیش از رهبری یک
تیم قائل است و حالا میتوان این نظر را تأیید کرد.
با ورود او پای بازیکنان ساکن خارج به تیم باز شد. پیش از این فقط
فریدون زندی بود که ابتدا بلاژویچ سطح فنّی او را تأیید نکرد ولی ایوانکوویچ او را
دعوت کرد امّا کیروش کسانی را یافت که حتّی رسانههای ایران از آنها بیخبر
بودند. دژاگه را قلعهنویی هم میشناخت ولی شرط گذاشت که باید ابتدا تست فنّی
بدهد؛ به دژاگه برخورد و نیامد. کیروش زمانی با خوشحالی از کشف قوچاننژاد گفت
که وی حتّی یک بازی هم برای تیم ملّی انجام نداده بود و پس از دوسه بازی حتّی
خداداد هم میگفت که ما مثل او زیاد داریم امّا گذشت زمان نشان داد که آقای مربّی
چیزهایی را میبیند که دیگران نمیبینند. الآن همه مشغول تمجید و تعریفند ولی به
وقتش، مربّی را در برابر حملهی کسانی مانند مایلیکهن که از دعوت «دو رگهها»
انتقاد میکردند تنها گذاشتند. کاربرد این واژه اشتباه است چون به کسی اطلاق میشود
که والدینی از دو نژاد متفاوت داشته باشد؛ شاید امید نظری تنها بازیکن دو رگهی
تیم باشد. او که جایگزینی برای نکونام بود به علّت مصدومیّت شدید جام جهانی را از
دست داد. حالا دیگر حضور بازیکنی که فارسی نداند یا اسمش دنیل باشد دافعهای ایجاد
نمیکند ولی سه سال پیش اینطور نبود. همه از رنسانس فوتبال آلمان با حضور بازیکنان
چند ملّیتی گفتند امّا حالا وقت آن است که –در سطحی پایینتر- چنین چیزی را پیرامون
فوتبال ملّی ایران نیز بگوییم.
پیش از حضور کیروش چند بار این امکان وجود داشت که بازوبند کاپیتانی
به تیموریان سپرده شود ولی هادی عقیلی یا بازیکنان دیگر که سابقهی کمتری از آندو
داشتند بازوبند را بستند که طبعاً گمانهزنیهایی را به وجود میآورد. پیش از جام
جهانی برای اوّلین بار تیموریان از ابتدای یک بازی کاپیتان ایران بود. کسانی که از
لزوم اضافهشدن یک مربّی ایرانی به تیم میگفتند شاید مارکار آقاجانیان را عمداً
یا سهواً از قلم میانداختند. حالا او روی نیمکت تیم ملّی است و پس از گذراندن یک
دوره زیر نظر کیروش بالقوّه این آمادگی را دارد که مانند فرکی در مقام سرمربّی
نیز به فوتبال ایران خدمت کند و نگاه ملّی یعنی همین.
در دو بازی گذشته همه چینش تیم ملّی را صرفاً دفاعی میدیدند امّا نفوذ
و چند سانتر دقیق منتظری نشان داد که تشخیص مربّی درست بوده و دربارهی حقیقی هم
که به اندازهی کافی حرف زدهاند. منتقدانی که دعوت از او را به عنوان دروازهبان
سوّم اشتباه میدیدند، وقتی او را درون دروازهی تیم ملّی دیدند حتماً از تعجّب
شاخ درآوردند. پولادی که کشف خود او بود و پس از بازی در تیم ملّی به پرسپولیس
آمد. حامیان بیکزاده این را معمولاً فراموش میکنند که اگر مصدومیّت پولادی نبود
نوبت بازی به هاشم نمیرسید. بعضیها به طعنه به پولادی «پسر کیروش» میگفتند امّا
پس از این دو بازی و ارائهی آمار برترینهای جام باز متوجّه شدند که آقای مربّی از
کی امروز را میدیده است. مربّی البتّه برنامههایی برای پستهای دیگر داشت که به
نتیجه نرسید. او مازیار زارع را هافبک متوسّط ولی مدافع میانی در سطح بینالمللی
میدید و از سرمربّی ملوان خواست که او را در این پست بازی دهد ولی اسکوچیچ
نپذیرفت تا زارع جام جهانی را از دست بدهد و گرنه حالا او به جای صادقی فیکس تیم
ملّی بود.
شیوهی برخورد او با مطبوعات و منتقدان، واکنش به بازیکنان خاطی،
راه انداختن جنگ روانی با حریفان و بسیاری مسائل دیگر چیزهایی است که کارشناسانی
لایق (یعنی متفاوت با بسیاری از افراد که به برنامههای سیما دعوت میشوند) باید
به آن بپردازند. استقلالیهایی که به وقتش از اقدام کیروش در حذف رحمتی حمایت
لازم را نکردند، حالا چوبش را میخورند. منتظری میگفت که کیروش حتّی ماهیچههای
صورت ما را نیز زیر نظر دارد؛ آقای مربّی پیشبینی چهار امتیاز و امکان صعود را
برای ایران کرده است. باید منتظر ماند و دید که این پیشبینی او تا چه حد درست از
کار درمیآید. هرچه پیش بیاید، خودباوری، نگاه ملّی و کار علمی و اصولی هدیهی
آقای مربّی برای ما بوده است که تنها با حفظ او یا آوردن کسی در حدّ او تداوم
خواهد یافت.
اقا امثال اقای کی روش رو تو این فوتبال نگهداریم و امثال نابودگر و اونایی که با دعای توسل خوندن مبرن تو زمین رو یا بیرون کنیم از این فوتبال یا به حاشیه برانیم
پاسخحذفیه نموره پرسپولیسی می زنی به خاطر این حرفات زیاد به دل نمی نشینه
پاسخحذف