پنجشنبه ۲۳ امرداد ۱۳۹۳
بحث جنسیّت،
تفکیک و مباحث مربوط به آنها، آن قدر پر حاشیه است که پرداختن به هرگوشه از آن
مجال زیادی میخواهد. اینجا فقط به دو نوشتهی کوتاه علی مطهّری (یک و دو) میپردازم.
ابتدا به
اختصار بگویم که به جز احکام صریح دین، در جاهایی که به عرف، عقل و تشیخص عقلای
زمانه واگذار شده است (منطقة الفراغ) بهتر است که از صدور حکم به نام دین خودداری
کنیم و گرنه هرگونه پسوند «اسلامی» میتواند درست به ضدّ خودش تبدیل شود؛ از علم
اسلامی گرفته تا شنود اسلامی یا تفکیک جنسیّتی اسلامی. این به آن معنا نیست که عقل
در برابر دین است بلکه عقلورزی در ناحیهی مربوط به آن علم و عمل به آن عین دین
است. آیتالله خمینی که هرچه میکرد بر اساس تشخیص ِ–درست یا نادرست- خود از شرع
میکرد آن چنان مثلاً به خوردن قرصهایش در سر زمان پایبند بود که گویی دستوری دینی
است. پزشک تشخیصی داده است و او عمل به آنرا را در راستای رجوع به متخصّص در فن
مورد تأیید و توصیهی دین میدید و به آن درست مانند عملی دینی پایبند بود. چرا در
دیگر موارد به تشخیص متخصّصان فن، از روانشناسان و جامعهشناسان و دیگران رجوع نکنیم؟
البتّه عالمان دین هم حرفی برای زدن دارند ولی اگر آنان از ابتدا با صدور این حکم
که «دین این را میگوید» راه را بر دیگران ببندند، گفتگویی شکل نخواهد گرفت. اگر جداسازی اجماع فقها بود، خمینی پس از اطّلاع از جداسازی در محیط دانشگاه با آن مخالفت نمیکرد.
مطهّری پس از
ادّعای اجماع فقها در جداسازی محیط زن و مرد میگویند و به تاریخ ارجاع میدهد که در زمان
پیامبر دو در برای مسجد ساختند ولی این پس از اعتراض مردم بود نه پیش از آن. اگر
چنین چیزی دستور دین بود باید از ابتدا دستور به جداسازی میشد نه پس از درخواست
مردم. حتّی در جوامع غربی هم بعضی محیطها برای آسایش هردو از هم جدا شده است؛ پس
این امری قراردادی و مربوط به درخواست اهل آن فرهنگ است نه دستوری همیشگی.
معمولاً در چنین بحثهایی نگرانیها پیرامون حفظ کرامت زنان است ولی با تأکید
مطهّری بر شکارچی بودن مردان، این بار باید نگران توهین به مردان باشیم. این مردان
شکارچی فقط در ادارات به دنبال شکارند و جای دیگری نمیتوانند شکار خود را بیابند؟
یا بهترین موقع برای شکار، هنگام رسیدگی مثلاً به یک پرونده است؟
در نامهی
دوّم میگوید که تقوا در هرجا مؤثّر است الّا غریزهی جنسی. این حرف اشتباه است
قدرت پرهیز همهجا مؤثّر است امّا دستور به پیشگیری نیز داده شده است. این پیشگیری
نیز عام است و شامل هرکسی که در راه دین نیست میشود. مرحوم مطهّری حکم به شبماندن
با یک وسیله (شرب خمر یا دزدی) را با یک انسان سنجیده که درست نیست. باید حکم به
سربردن با کسی که شراب میخورد و دزدی میکند با زن نامحرم سنجیده میشد. چه بسا
گاهی مسئله برعکس باشد، یعنی حکم ماندن با زن نامحرم زیر یک سقف حدّاکثر کراهت است
امّا حکم ترککردن سفرهای که در آن شراب وجود دارد، واجب است. در ضمن، حتّی
معتقدان به قیاس نیز بهتر از این مسائل را کنار هم میگذارند. بحث از سروکار داشتن
زنان و مردان در اماکن عمومی و ادارات است، این چه ربطی به سر بردن با زن به
هنگام شب در مکانی خصوصی دارد؟
مطهّری به
دستور پردهنشینی زنان پیامبر اشاره میکند. حکم زنان پیامبر کاملاً استثناست.
قرآن مردان را از ازدواج با زنان پیامبر پس از درگذشت وی نیز نهی کرده است در حالیکه
دیگر مردان و زنان بیوه میتوانند -بلکه ارجح است- که پس از درگذشت همسر خود
مجدّداً ازدواج کنند. حکم زنان پیامبر را به دیگر زنان نمیتوان تسرّی داد. ایشان
خیلی بهتر میتوانست به سخنانی از دختر پیامبر ارجاع دهد ولی –گذشته از تفاوت
فرهنگی فاحش بین الآن و صدر اسلام- این گونه دستورات اخلاقی کاملاً شخصی است و
باید (مثل حجاب) خود شخص در پی اجرای آن باشد نه اینکه بر او تحمیل شود، بلکه
تحمیل گاهی از آنجا که اختیاریبودن آن را از بین میبرد، مجالی برای اخلاقیماندن
آن فعل باقی نمیگذارد.
مطهّری در پایان
از نویسندهی اعتماد میپرسد که علّت اصلی سستشدن بنیان خانواده در غرب چیست؟ این
مسألهای است که در تمام جهان و دوران جدید رخ داده است و منحصر به غرب نیست. با
ادّعا نمیتوان آن را پیش برد. آیا مطهّری معتقد است که بنیاد خانواده در غرب از
ایران سستتر است؟ بر اساس کدام آمار؟ پس از دوّم خرداد که برای اوّلینبار برخی
آمار به طور علنی اعلام شد، برای نخستین بار خواندیم که سرانهی خودکشی در ایران
بالاتر از امریکاست. آیا آماری که باعث سرافرازی ماست منحصر به میزان تصادفات و
مصرف آب و برق و گاز است امّا در دیگر آمار از آنان بهتریم؟ بگذارید جور دیگری به
موضوع نگاه کنیم؛ نظام فعلی تمام تلاش خود را برای اجرای آنچه مطهّری احکام دین
میخواند به کار برده است. از اجباریکردن حجاب تا جداسازی نسبی بین زنان و مردان ولی
آمار مجلس نشان داد که از هر سه نوجوان دبیرستانی در تهران، سه نفر با جنس مخالف
تجربه داشته است. چرا جداسازی محیطهای آموزشی نتوانسته اثری داشته باشد؟ بهتر است
غرب را رها کنیم و ببینیم که این همه تأکید بر ظواهر و غفلت از باطن در جمهوری
اسلامی به کجا کشیده است.
پ.ن: یک
نکته از قلم افتاد. با چرخوفلک کاملاً موافقم که طرح بحث تفکیک جنسیّتی درست پس
از تشکیک در قرارداد شهرداری با سپاه بسیار بودار بود. برخی فروع این بحث
مانند جداسازی نیمکتها در پارک به وضوح نوعی واکنشسازی را دنبال میکرد. خلاصه
اصل مسأله فراموش نشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.