چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳
فروپاشی
خزنده
در حالیکه
ظاهراً «اعتدال» بر کشور حاکم است امّا وضع بگیروببندها و فشار بر مخالفان اگر
بدتر نشده باشد، بهتر هم نشده است. روحانی که با ترس حاکمیّت از رویگردانی مردم
پس از وقایع ۸۸ روی کار آمد، سرپوشی نازک ولی شفّاف بر این رویگردانی کشید. کمی
اعتماد به دلسوزان میتوانست امید را به سامان بازآورد امّا شنیدن خبرهایی مانند
خروجممنوعی رضا خاتمی و سخنان اخیر جنّتی نشان می دهد که در بر همان پاشنه میچرخد.
تندوران سیاست «جذب حدّاقلّی و دفع حدّ اکثری» را دنبال میکنند و رهبر فقط ناظر
است و گرنه بازگرداندن شیوخی مانند ناطق و جوادی آملی و دیگران به صف مدافعان کار
چندان سختی نیست. این بند را برای این نوشتم که عرض کنم تحلیل وقایع صرفاً بر اساس
نصّ قانون و حقوق مردم و مانند آن کارا نیست. بله، فعّالان درون کشور مجبورند
برای بقای خود و کشور همچنان این معیارها را به کار گیرند ولی فهم امور مدّتهاست
که بر فرمول جرج بوشی «یا با من یا بر من» میچرخد.
«خزنده» هم
که نوشتهام به معنایی است که این اواخر میگویند سرایت ایدز از راه ارتباط جنسی شیوع
«خزنده»ای در کشور پیدا کرده است. شما بخوان خزنده و معنا کن: سیلآسا. ابتدا که
ایدز انکار میشد، بعد هم با احتیاط از رشد آن در معتادان سرنگی میگفتند که یعنی
اینجا آن مشکل دوّم وجود ندارد یا کم است. دستبهدست شدن دختران فراری و ارتباط
پیچیدهی باندهای تملّک زنان خیابانی بدون هرگونه نظارت بهداشتی، رشد انواع بیماری
را میان گروههای با رفتار پرخطر بسیار آسان میکند. کی مسئولان میخواهند به فکر
بیفتند خدا عالم است. ظاهراً فقط زگیل تناسلی بود که غوغا به پا کرد و باقی امور
تناسلی فعلاً باید بایکوت شود. قبلاً فقط بنیادهای صهیونیستی آمار درخشان کشور ما
را برملا میکردند حالا ظاهراً بنیادهای داخلی هم گرایشهای صهیونیستی پیدا کردهاند
و گرنه چرا باید در پایتخت عالم اسلام آمار رشد زنان معتاد دوبرابر مردان باشد. واقعاً
چه اتّفاقی در حال افتادن است؟
و امّا پروستات
حالا که
بحث امور تناسلی شد بد نیست به پروستات رهبر بپردازیم. تحلیلهای پیرامون آشکارسازی
این عمل خیلی دلچسب نبود. به گمانم از آنجا که این عمل به نسبت بیستوسه سال پیش
در زمانی انجام میشد که درزکردن اخبار بسیار آسان شده، برای پرهیز از هرگونه
شایعهسازی، عمداً و بناچار آن را رسانهای کردند. مورد دیگر اینکه خبر احتمال
سرطان پروستات رهبر دو دهه بود که شنیده میشد، نمایش یک عمل ساده میتوانست این
شایعه را خنثی یا کمرنگ کند. به جز عمل صفرای سال هفتاد، در میانهی دههی هفتاد
هم خامنهای مدّتی در انظار عمومی ظاهر نشد و برخی مرتبطان درون بیت از انجام عمل
یا عملهایی دشوار خبر دادند و برخی میگفتند که پزشکان قطع امید کردهاند. ولاییان
گوسفند قربانی میکردند و جلسات «امّن یجیب»شان برقرار بود. به هرحال شکّی نیست که
این خبررسانی خلاف میل حضرات بوده است. زمینهسازی برای رهبر بعدی هم خیلی خوشبینانه
است. در نظامهای فردمحور هیچکس تا لحظات آخر به نفر بعد فکر نمیکند،؛ نمونهی
بارزش آیتالله خمینی که دیدیم کار در وقت اضافه مشخّص شد. در میان گمانهزنیها
شورای رهبری با حضور فرزند رهبر و یکی دو فقیه مطیع مانند هاشمی شاهروی محتملتر
است؛ امّا همانقدر که حضرات برای قبول خبر مرگ مهدی کنی آماده بودند برای رهبر
هم آمادهاند. کاریزمای رهبر اوّل وجود ندارد، خامنهای هم با اتّکا به حمایت او
روی کار آمد و دیگر اطرافیان خمینی نیز یا رانده یا گوشهنشینند، پس حتّی با پیشبینی
جانشین یا جانشینان، فوت خامنهای به فروپاشی نظام ولایی کمک خواهد کرد مگر اینکه
دوباره اعتماد مردم جلب شود.
مردی به
نام سیستانی
خبر ملاقات
سیّدعلی سیستانی با ایزدیان خبری معمولی نیست. بزرگترین مرجع جهان تشیّع با گروهی
که مذهبی آمیخته و ابداعی دارند ملاقات میکند؛ یعنی تنها ملاک ایشان انسانیّت و
هموطنبودن آنهاست. این درسی است برای کسانی که هموطنان دگراعتقاد خود را از
تحصیل، کسبوکار و آزادی محروم میکنند. فشار مذهبی از اهل کتاب تا گروههای چپ تا
مذاهب خارج از قانون اساسی را در بر میگیرد تا اهل حق و درویشان و جز آنها.
نمونهی سیّد
سیستانی یکی از بارزترین برهانها بر امکان نقشآفرینی مثبت مذهب در ساختار سیاسی
کشورهای مسلمان است. اوّلین انتخابات در عراق خلاف میل امریکا و با اصرار ایشان
انجام شد و حمایت ایشان از عراق واحد بدون تأکید بر شیعهگری تا کنون ادامه دارد.
خیلی پیش از اینکه نوری مالکی به یکجانبهگری متّهم شود، ایشان فرستادهی او را
به حضور نمیپذیرفت و کنار رفتن او بدون نهیب سیستانی هم به این سادگی ممکن نمیشد.
حتّی ایران نیز پس از دیدن روبرگرداندن ایشان، او را کنار گذاشت.
سیستانی نه
تنها اعتقادی به ولایت سیاسی فقیه ندارد بلکه حضور روحانیان را هم در پستهای اجرایی
نمیپسندند و آنان را از اینکار بر حذر داشته است و گرنه خانوادهی حکیم خیلی پیش
از اینها پست نخستوزیری را از آن خود کرده بود. دوستان عراقی میگویند اگر فتوای
سیستانی برای ایستادگی در برابر داعش نبود، بغداد سقوط کرده بود و سخنان شنیدنی
دیگری دارند که مجال بازگویی آن نیست. در حالیکه مرجع تشیّع در عراق پناهگاه کرد و
شیعه و سنّی و ایزدی شده، اینجا کاملاً برعکس است. خمینی نیز قرار بود پس از ورود
به کشور به قم برود و تنها ناظر و مرشد سیاسیّون باشد امّا کوتاهآمدنهای پیاپی باعث
شد که به اینجا برسیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.