نکات سبز -۳۹


                                                                                                           جمعه ۳۰ آبان ۱۳۹۳

اندرونی نظام
  
گزارشی که اخیراً از دولت سایه یا نیمه‌ی تاریک سپاه منتشرشده در نوع خودش بی‌سابقه است. نام و محل دقیق فعّالیّت آنان به همراه منابع مالی و دیگر ویژگی‌هایشان عملکرد این گروه ظاهراً خودسر را آشکارتر می‌کند. سالها بود که از دولت سایه سخن در میان بود، ‌از زمان خاتمی تا کنون،‌ بسیاری از اشاره‌های قدرتمندان سابق (مانند کردان) به جلسات آنان بود و خطّ‌ونشان و گاه شکوه‌ی مسئولان منتخب به آنان برمی‌گشت. آنچه موضوع را جالبتر می‌کند،‌ نه تنها پیروی نکردن آنان از رهبر بلکه اختلاف ادّعایی سردار جعفری با کسانی است که ظاهراً باید زیرمجموعه‌اش باشند.
برکشیدن احمدی‌نژاد و دو دوره تقلّب انتخاباتی بی‌گمان بدون هماهنگی با این مجموعه نمی‌توانست باشد. خاتمی به هنگام برخورد با عوامل قتلهای زنجیره‌ای از ریشه‌کن کردن غدّه‌ی سرطانی گفت ولی حالا معلوم شده که این غدّه ریشه دوانده و تمام ارکان حاکمیّت را زیر تأثیر خود قرار داده است. موفّقیّت روحانی در آینده تا حدّ زیادی به برخورد با این افراد برمی‌گردد که از لحاظ مالی مستقیماً از آبشخور تحریم سیراب می‌شوند. تحریک نمایندگان به رأی‌ندادن به وزیران پیشنهادی علوم شاید کار کوچک این افراد باشد. با وجود این نباید تصوّری اغراق‌آمیز از آنان داشت،‌ گرچه در گذشته مسبّب بسیاری از نابسامانی‌ها بوده‌اند ولی در برابر تدبیر و درایت صحیح کاری از پیش نخواهند برد.
 
معضل وزارت علوم
  
پیش از انتخاب فرهادی می‌خواستم بنویسم که اگر روحانی باز فردی اصلاح‌طلب را معرّفی کند،‌ من پشت این کشاکش چیز بیشتری می‌بینم. معرّفی شخصی کاملاً خنثی یا کسی مانند عارف خیلی سخت نبود و نیست؛ ‌چرا روحانی چنین می‌کند؟ اگر بگویید می‌خواهد ثابت کند که فقط آنکس را که می‌پسندد به وزارت می‌رساند، به نظرم قانع‌کننده نیست. چون به گفته‌ی خود او عملکرد مهم است نه فرد پس با انتخاب فردی کاملاً بی‌حاشیه، خودش می‌تواند بر این وزارتخانه نظارت داشته باشد. فرهادی آشناتر از دیگران است، هم وزیر میرحسین بوده و هم خاتمی؛‌ تازه نامه‌ی آنچنانی هم امضا کرده است. اگر مجلس به او رأی دهد، می‌شود از آنان پرسید که چرا به قبلیها رأی ندادید و اگر رأی ندهد، بازی همچنان ادامه خواهد داشت. روحانی با این کار دعوای مجلس و دولت را به درون تمام اقشار مردم، به ویژه آنان که فقط به هنگام انتخابات «سیاسی» می‌شوند برده است. دیگر نمی‌توان گفت که مهمترین تمرکز دولت روی پرونده‌ی اتمی است. مورد وزارت علوم در این روزها کمتر از آن پرونده خبرساز نبوده است. «فتنه» این روزها بیش از هر واژه‌ای به گوش می‌رسد و به گفته‌ی مطهّری مجلس -استثنائاً به درستی- نشان داده که بسیاری از بازیگران عرصه‌ی سیاست ایران خود بخشی از فتنه‌اند؛‌ همین کم دستاوردی نیست.

ماست ِسیاه
  
مهرداد بذرپاش به برنامه‌ی «بعضی‌ها» آمده بود. اشاره به پدر شهیدش و سختی‌های زمان کودکی خود و پدر می‌توانست در جهت تلطیف برداشتها از وی سهمی داشته باشد ولی ای‌کاش چنین می‌شد. هرچه پیشتر می آمد سهم جناح‌گرایی و سیاست‌بازی در سخنانش بیشتر شد. وی با دفاع از تولید بنزین پتروشیمی گفت که پدیده‌ی وارونگی هوا نشان می‌دهد که انتقادها به آن بنزین درست نبوده است.(!)
هوای تهران و کلان‌شهرها آن‌چنان آلوده است که با رفع یکی ازعوامل آلودگی، ‌کاملاً سالم نمی‌شود. آنچه مهم است این است که تعداد روزهای هوای پاک در سال جدید با حذف این بنزین و جایگزینی بنزین سالمتر تولید داخل و خارج بی‌سابقه بوده است. برخی از کار پنجاه‌ساله برای رسیدن به حدّ مطلوب می‌گویند و اصلاح نوع ساختمان‌‌سازی و مانند آن،‌ چیزی نیست که با چندسال برنامه‌ریزی حل شود. بذرپاش می‌پرسید که کدام نهاد یا ارگان اعلام کرده این بنزین مشکل دارد؟ و این در حالی است که نهادهای نظارتی زیادی این موشوع را اعلام کردند و تغییر وضع هوای تهران نیز به تنهایی ثابت می‌کند که این نوع بنزین، ‌بخشی از مشکل بوده است. بی‌توجّهی به نظرات کارشناسی چیزی نیست که بذرپاش مبدع آن باشد، ‌او بی‌گمان آن را از رئیس سابق خود یاد گرفته است. این نوع نگاه کاملاً جناحی به مسائل همچنان در بالاترین سطوح سیاست کشور حضور دارد، ‌با حذف احمدی‌نژاد برای خیلی‌ها چیزی عوض نشده،‌ این نوع نگاه فقط از لایه‌ی رویی سیاست به لایه‌ی زیرین رفته است.

سربازان جنگ نرم
  
یکی از وجوه بیماری و مرگ مرتضی پاشایی خبرسازی جهت‌دار درباره‌ی محمّدرضا شجریان و آیت‌الله صانعی بود. بدون نیاز به جستوجوی منبع، با توجّه به متنهایی که نقل و تکثیر می‌شد، ‌به سادگی می‌شد فهمید که این سخنان از آنان نیست. نشانه‌گیری چهره‌ها‌ی سرشناس منتقد و معترض از سوی سربازان جنگ نرم،‌ کار پیش‌پاافتاده ولی تا حدودی تأثیرگذار است. در فضای سطحی وب فارسی با کمی ذوق و سلیقه می‌توان خبرسازی کرد. این اخبار البتّه تکذیب می‌شوند ولی بر برخی اثر می‌گذارند و اصلاح فضا زمان می‌برد.
درباره‌ی پاشایی بسیار نوشتند و من هم احتمالاً -بیشتر به علّت حواشی و تحلیلهای پیرامون وی- چیزکی بنویسم. اینکه برخی نزول سلیقه‌ی موسیقایی مردم را جزئی از علل رخداد اخیر دانستند خیلی مهم نیست،‌ مهمتر نزول سطح اخلاق است که جمع کثیری از این افراد به سادگی به خود اجازه می‌دهند دیگران را بازخواست و به آنان توهین کنند. شاید یک بازیگر سینما نخواهد درگذشت کسی را تسلیت بگوید، اهانت و پرده‌دری به سبک سرخابی‌های دوآتشه تنها از لاتهای وبزی برمی‌آید و بس؛ جوانان خامی که به سادگی با جعل یک خبر فریب می‌خورند و واکنشهای بچّه‌گانه‌ی خود را می‌آغازند.
اگر جمع کثیری طرفدار یک کنش نادرست باشند، ‌آیا تحلیلگران ما آماده‌‌ی آن هستند که در جهت عکس سلیقه‌ی آنان بنویسند؟ حتّی به این قیمت که بدانند خودشان هدف حملات بعدی آنان قرار می‌گیرند؟ مرز میان نگاه تقدّس‌آفرین عدّه‌ای به «مردم» یا «توده» با نگاه ازبالا به «عوام» چیست؟ تا چه حد می‌توان روی این توده‌ی بی‌شکل و کمابیش پیش‌بینی‌ناپذیر برای اصلاح اوضاع حساب کرد؟ اینها پرسشهایی جدّی است.

۱ نظر:

  1. سه تناقضی که دامن گیر اصلاح طلبان واقعی است
    http://jameayebaz.blogspot.co.nz/2014/09/blog-post.html

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.