پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۳
خیلی طبیعی
است که به هنگام تماشای فیلمهایی مانند «تحتتعقیبترین مرد» یا «کمپ ایکس-ری»
حواس تماشاگر ایرانی به دو بازیگر هموطنش جلب شود. همایون ارشادی پا روی پلّهی
کیارستمی و «طعم گیلاس» گذاشت و پیمان معادی روی سکّوی فرهادی و «جدایی..». ارشادی
در فیلمهای زیادی نقش مکمّل را به عده گرفت که روزبهروز مهمتر شدند تا رسید به
آخرین فیلم کاترین بیگلو و البتّه همین فیلم. بازی او همانی است که از او همیشه
دیدهایم. خیلی نگران بودم که در صحنهی مشترک با ویلم دفو کهنهکار خرابکاری
کند که خداراشکر اینطور نشد. حکایت معادی امّا فرق دارد و او این بار شاید مهمترین
نقشی را که یک بازیگر ایرانی در فیلم امریکایی به عهده گرفته، ایفا کرده است.
اینجا دیگر داستان و گروه بازیگران به کمک نمیآیند و توانایی خود بازیگر هم خیلی
مهم است. بازیگر روبهرویش کارش را عالی انجام میدهد و همین کار معادی را برجسته
میکند که هیچوقت کم نمیآورد. حتماً با ایفای این نقش پیشنهادهای بهتری هم به او
خواهد شد. کارگردان میتوانست از میان خیل بازیگران عرب یا ترک کسی را انتخاب کند
ولی سراغ او آمد. شک ندارم بازیگران زن ایرانی مانند لیلا حاتمی نیز خواهند توانست
در فیلمهای خارجی بدرخشند گرچه کار برای آنان کمی تا قسمتی فرق میکند امّا با کمی
درایت شدنی است. حالا سینمای ایران به جز کارگردان، بازیگر هم صادر میکند و این
در روزگاری که حکومت تلاشی برای ترمیم وجههی کشور نمیکند، بسیار بااهمیّت است.
این دو
فیلم نمونههایی از آخرین تلاشهای سینمای امریکا برای گشودن روزنهای در دیوار
قطور بین بنیادگرایی و غرب است. فراموش نکنیم که این نگاه بههرحال نگاه از بالاست و
پیشنهاد آشتی از طرف برنده به بازنده؛ امّا همین نیز مهم است و مثلاً حکومت ایران
نه تنها به بازندگان ظاهری وقایع۸۸ پیشنهاد صلح نمیکند که هرگونه مسالمتجویی را
به شدّت و از سر بیتدبیری و نادانی رد میکند. همین معنا را علی امیر به ایمی کول
یادآور میشود که او طرف مقابلش را دشمن میبیند. وقتی ایمی جواب میدهد که من
موضوع را اینطور نمیبینم، علی به او جواب میدهد: پس اصلاً چیزی نمیبینی. فیلم
اوّل با درخشش فیلیپ سیمور کافمن داستان لاغری دارد و بیشتر وقتها به نظر میرسد که
نمیتواند از حدّ فیلم حادثهای هالیوودی پیشتر برود. فیلم دوّم پروپیمانتر و
پرجزئیّاتتر است و آدم را به آیندهی راه نویسنده-کارگردانش (پیتر ساتلر) امیدوار
میکند. جرقّههایی از فیلم فراتر از حدّ یک فیلم متوسّط است: تدوین موازی کارهای
مشابه زندانی و زندانبان، به ویژه روپاییزدن ناشیانهی دختر. ضعف هر دو فیلم یک
علّت دارد: آنان به قدری که غرب را میشناسند، اسلام و بنیادگرایی منتسب به آن را
نمیشناسند و این در هردو فیلم کاملاً مشهود است امّا همین تلاش برای درک متقابل
بسیار حیاتی است؛ چیزی که در طرف مقابل خیلی مشاهده نمیشود. هردو طرف باید بدانند
که گرهخوردن دستها (نمای تأثیرگذار فیلم «کمپ ایکس-ری») تنها راه پیش روست.
معنای
معکوسی از گرهخوردن دستها اتّفاقاً قرار بوده که اوج فیلم بد «مصاحبه» باشد. این
فیلم که بحق نامزد دریافت تمشک طلایی شده، کارناوالی از بلاهت و حماقت را به
نمایش میگذارد، از پیشنهاد عجیب مأموران سیا تا پایان افتضاح آن. اگر به جای
سوءقصد به رهبر کره به همان مصاحبه اکتفا میشد، شاید میتوانستیم برداشت «گفتگو
به جای ترور» را به زور به آن نسبت بدهیم ولی با کشتن وی همین نیمچه امید هم به
باد میرود. زمانی فیلمهای کمدی برای خودشان رونق و وقاری داشتند و به این همه مسخرگی
«کمدی» نمیگفتند. با کشتن «اون» چه مشکلی حل میشود؟ جز اینکه ممکن است کسی به
جایش بیاید که در فشردن دکمهی حملهی موشکی به خودش تردید راه ندهد؟ البتّه کرهایها
هم با هک فیلم کاری کردند که چیزی را که قرار بود تماشاگران معدودی داشته باشد، همه
از سر کنجکاوی ببینند.
حادثهی
ترور کاریکاتوریستها در پاریس همه را شوکه کرده است. این چیزی بود که بسیاری خطرش
را گوشزد کرده بودند. من هم قصد داشتم به طور مفصّل به بازگشت خطر «ویروس شام» به
اروپا چیزی بنویسم و اشکنکبازی غرب در سوریه و عراق را یادآور شوم که به دلایلی به
تعویق افتاد. مهمترین دلیلش این بود که به جز حرفهای کلیشهای مانند لزوم مهار این
بیماری و کار فرهنگی و تبلیغاتی برای جلوگیری از گسترش و جزآن چیز دیگری به نظرم
نمیرسید و نمیرسد. این توحّش غریب به این راحتی و به این زودی مهارشدنی نیست.
این بار نیازی به سلاح پیشرفته یا هواپیماربایی هم نیست و در امنترین نقطهی جهان
با دست خالی هم میتوان جشن شوم جنایت راه انداخت. آنان مشتی مردم برآمده از کهف
چندصدساله نیستند، زندگی در غرب را تجربه کردهاند و بسیاری فارغالتحصیل دانشگاههای
آنجا هستند. مسئله فاجعهبارتر از این
حرفهاست. شاید این پدیده یک فایدهی مستعجل داشته باشد و آن هم نزدیککردن تمام
دشمنان آنان است. فراموش نکنیم که داعشیان بسی بیشتر مسلمان و شیعه کشتهاند تا
غربی و اروپایی. همین موضوع اشتباه بودن موضعگیری سردمداران اروپا را نشان میدهد
که از تهدید ارزشهای اروپا یا غرب سخن میگویند. داعش در برابر هرکس جز خود
ایستاده و این شامل تمام انسانیّت میشود. این فرصت نزدیکی و همراهی را نباید از
دست داد.
دختره تو فیلم کمپ اکس ری خیلی شبیه اما واتسونه!
پاسخحذفكاريكاتور درمانى
پاسخحذفاگر يكبار همزمان تمام روزنامه هاى دنيا كه به آزادى بيان پايبندند اين كاريكاتور را روى جلدشون چاپ كنن حساب كار دست وحوش بى جنبه مياد.
حادثهی ترور کاریکاتوریستها در پاریس -
پاسخحذفدر شرایطی که سهیل اعرابی، به اتهام توهین به مقدسات در زندان و در انتظار اعدام به سر میبرد، آیا میتوان گروهی دیگر را به دلیل اجرای حکمی مشابه سرزنش و محکوم کرد؟
ناشناس 3
پاسخحذف1 «آزادی بیان فرانسه تا اونجا که امام راحل پاریس بودن خوب بود از اونجا به بعدش ضرورتی نداشت»
2 «اگر فرانسه مثل ما مردمسالاری دینی داشت این کاریکاتوریستها ده سال پیش اعدام شده بودند و به این وضع ترور نمیشدند»