پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۳
چند سطر
از برخی نوشتهها پیرامون ماجرای شارلی:
مادهی ۱۹
اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) طوری تنظیم شده است که گستردهترین معنا را میتوان
از آن برداشت کرد. هیچ قید یا بند مشخّصی برای آزادی بیان در آن نیامده است. کنوانسیون حقوق مدنی-سیاسی سازمان ملل (۱۹۶۶) از معتبرترین اسناد حقوق بشری
است که بر خلاف «اعلامیه جهانی حقوق بشر»، تنها جنبهی توصیهای ندارد. در مادهی ۲۰ این کنوانسیون آمده است که تبلیغ جنگ یا اشاعه و
ترغیب افراد به تنفر قومی، نژادی یا مذهبی ممنوع است و طرح چنین مضامینی، در زمرهی
محدودیتهای آزادی بیان است ؛ برابر ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق مدنی سیاسی، مسائل
مربوط به امنیت ملی، نظم، سلامت و اخلاق عمومی نیز میتواند در زمرهی محدودیتهای
آزادی بیان باشد. (+)
این
انتظاری که ما در غرب بر دوش مسلمانان گذشتهایم، نمونهی واضحی از تعصّب و تبلیغ
اسلامهراسی است، مفهوم آن این است که همهی مسلمانان متهمند که با تروریسم همراهاند و از آن حمایت میکنند، مگر آنکه خلاف آن را بیان کنند. ما باید به همان اندازه از مسلمانان انتظار محکومیت جنایت شارلی ابدو را داشته
باشیم که از مسیحیان انتظار محکومیت فرضا جنایت "تیموتی مکوی". این در
مورد یهودیت هم صدق میکند؛ اگر کسی همهی یهودیها را به دلیل جنایتهای اسرائیل
در کرانه ی غربی رود اردن قضاوت کند، ما این ادعا را به درستی به دلیل ذات نژادپرستانهی آن رد خواهیم کرد.
(+)
چقدر باید
باور یک مسلمان شکننده باشد که به باد یک کاریکاتور مزخرف که در یک هفتهنامه
فکاهی منتشر شده بلرزد. خشونت بنیادگرایانه نه ناشی از ایمان تروریستها به برتریشان و نه در جهت حفاظت از هویت مذهبی-فرهنگی شان در مقابل هجوم تمدن مصرفگرای
جهانی است. مشکل بنیادگرایان تروریست در این نیست که ما آنها را پستتر از خود میپنداریم، بلکه آنها خود در خلوت شان به فرومایگی خویش اعتقاد دارند...
به طور تناقضآلودی، آنچه بنیادگرایان کم دارند دقیقا مقداری از آن ایمان
‘نژادپرستانه’ راستین است به برتریشان.(+)
طنز تلخ
روزگار در این است که از مسلمانان خواسته میشود ثابت کنند به ارزشهایی باور
دارند که خود از آنها در طول تاریخ محروم بودهاند...
قانون مهم فرانسه راجع به آزادی مطبوعات، که در ۲۹ ژوئیۀ ۱۸۸۱ به تصویب رسیده و
هنوز اجرا میشود، تا حد زیادی به گونهای طراحی شده تا اتباع مسلمان جمهوری را از
شمول آن خارج کند. در حالی که این قانون از حقوق همۀ شهروندان فرانسه، از
جمله آنهایی که در الجزائر و مستعمره ها ساکن بودند (ماده قانون ۶۹)، دفاع میکرد،
اتباع دیگر جمهوری را که، جمعیت وسیعی در سراسر مستعمره های امپراتوری فرانسه تشکیل
میدادند، نادیده می گرفت. این سهو یا سهلانگاری نبود: درست یک ماه پیش از آن در ۲۸ ژوئیۀ ۱۸۸۱ همان پارلمان قانون -به همان اندازه مهم- دیگری را دربارۀ بومیان به
تصویب رسانده بود. مطابق این قانونِ بومیان، که نظام قضایی موازیِ بیمنطقی بود،
آنان از حق انتشار روزنامه یا سخنرانی و یا گردهمایی عمومی محروم بودند. نظام
قضایی بومیان فاقد روند معمول دادگستری و محاکمه بود، ولی انواع گوناگونی از
مجازات و جریمه را شامل می شد.(+)
طارق رمضان
در گفتگو با ریک مکآرتور سردبیر “Harper’s Magazine” گفته است: «در حالی که کاریکاتورهای ضدیهودی یا
ضد اسرائیلی همانند لطیفههای نژادپرستانه تابو هستند، مسخرهکردن اسلام در سطحی
وسیع از چشمها پنهان میماند و تحمل میشود.» گلن گرینوالد (روزنامهنگار سابق
گاردین و همکار افشاگریهای ادوارد اسنودن) از بنیانگذاران سایت
“The Intercept” و
“Freedom of the Press Foundation” هم در مقالهای به این موضوع پرداخته است، گرینوالد با وجود مخالفت با
محتوای برخی از کاریکاتورهای هجوآمیز، طرفدار آزادی بیان است اما نه به شیوه گزینشی و صرفا معطوف به اسلام. این نیز صحت ندارد که شارلی ابدو همه مذاهب را به یک نسبت دست انداخته است.
میتوان گفت که سوژه محبوب این نشریه، آشکارا اسلام است.(+)
در همانحال
که با اتکا به آزادی بيان از کارتونهای اسلامهراسانهی شارلي ابدو دفاع میشد، خود
شارلی ابدو يکي از نويسندگانش را اخراج کرد چون حاضر نشد از ساختن جوکی ضديهودی
دربارهی پسر رئيسجمهور سارکوزی عذرخواهی کند، فرانسه سال گذشته تبديل به اولين
کشور جهان شد که برگزاری تظاهرات حمايت از فلسطين را ممنوع اعلام کرد، و در هر
گوشه از اين جهان بهظاهر آزاد ميتوان شاهد محکوميتهای قضايي و احکام زندان برای
توييتکردن يا استاتوسنوشتن در فيسبوک بود.
(+)
پ.ن: روزنامهی «مردم امروز» را حواشی شارلی برد؛ بسیار متأسّفم. برخی عبارات یادداشت اکبر منتجبی در دفاع از برادرش عجیب بود چون منتقدان ِاکثراً خیرخواه را فاشیست نامید؛ امّا انتشار نوشتهی او در سحام از آن هم عجیبتر بود. رویکرد سردبیر روزنامهی توقیفشده این اواخر در نفی جنبشی بود که مهدی کرّوبی جزئی مهم از آن بود.
پ.ن۲: میخواستم نیمچه نقدی بر نوشتهی عبدالکریم سروش دربارهی حق و تکلیف و توهین بنویسم که با این یادداشت «سفینه» دیگر نیازی نمیبینم. با جایگزینکردن حقمداری به جای تکلیفمداری، میتوان تکلیف را سست کرد امّا حقمداران را نمیتوان ملزم به کاری کرد. ملکیان گفته که روشنفکر دینی چندی بعد به جایی میرسد که الآن من هستم. از آینده خبر ندارم ولی جایگاه روشنفکر دینی اگر بین تفکّر سکولار و آن چیزی باشد که دین سنّتی مینامد، فلش تفکّر او به سوی جانب اوّل است.
دیروز در جلسهی موسسهی توانا دوستی پرسید چرا بر تقدسزدایی از امور مقدسانگاشتهشده تأکید میکنم. گفتم هیچ دلیلی جز برتری فضیلت آزادی ندارد. هرچقدر دائرهی امر مقدس گشودهتر و گستردهتر باشد، حلقهی آزادی انسان تنگتر خواهد بود. نامقدسهای مقدسانگاشته شده، انسان را به بردگی پنهان میبرند. انسانی که به مقدسهای نامقدس باور دارد فکر میکند بندهی خداست، ولی بیخبر، بردهی انسان دیگری است.
پاسخحذفکسی که میپندارد شریعت و فقه قانون الاهی و مقدس است، به توهم خداپرستی، بت فقه و فقیهان را میپرستد.
تقدسزدایی، فرایند خودآگاهی از بردگی خود است و حرکت به سمت آزادی.
دوستی دیگر پرسید در اسلام چه چیز مقدس است. گفتم در اسلام هیچ چیز مقدس نیست. مقدس یعنی تعریف فقیهان و متکلمان از مقدس. هیچ تعریفی از مقدس، مقدس نیست. همانطور که هیچ تعریف و تصوری از خدا نیز خدا نیست. هیچ چیزی که به شکلی به زبان و بیان آدمی و شناخت نظری و سازمان و نهاد اجتماعی درآید، مقدس نیست. هر چیزی که رنگ بشری بگیرد، بشری است. امر مقدس مانند حقیقت همیشه دور از دسترس است. میتوانیم از آن سخن بگوییم، ولی سخن ما، سخن ماست؛ انسانی، بس بسیار انسانی.
https://www.facebook.com/Khalaji2013
پس معلوم شد آزادی انسان امر مقدسی است ... یا نیست؟ "اگربه زبان و بیان آدمی و شناخت نظری و سازمان و نهاد اجتماعی در آید" - که در آمده است!
حذفما بین جاهلان متهتک (فحاشانی مثل این آقای ناشناس) و عالمان متنسک (دگماتیکانی که جزمی بودن خود را جزمی وار حاشا می کنند) گیر کرده ایم. دوران انقدر عوض شده که حدیث حضرت را هم باید قاطی خواند.
یکی از خوبیهای آزادی بیان این است که جنس و سطح آدمها را برملا میکند. به دو نظر ناشناس پایین نگاه کنید: یک قلم، یک بیان یک سطح فکر ولی با صدوهشتاد درجه تفاوت!
حذفمشکل اینه که هیچ اثری از غیرت، شرف، دیانت و تقدس در شما پیدا نمیشه، یعنی اصلا کافه تعطیله. اسلام با یک کاریکاتور یا هزاران کتاب و خزعبلاتی که امثال شما در طول تاریخ گفتند و نوشتند ککش هم نگزید چه برسد به اینکه ارکانش به لرزه دربیاد! اما خشک مغزانی مانند شما که خودشون سخیف ترین عقاید و بی استدلال ترین مرام ها رو بی چون و چرا پیروی می کنند و حتی جرأت ابراز عقیده ندارند، زیرا می دونند در دقیقه ی دوم دفاع از اون مثل خر در گل می مونند، یا عمدا خودشون رو خریت می زنند یا واقعا از اساس و بکلی خر تشریف دارند. شاید برای شما هیچ مفهومی قداست نداشته باشد و حتی اگر جلوی خودتون کسی ترتیب مادرتون رو بده یا بدترین فحش ها رو نثار پدرتون کنه، خیلی ریلکس و روشنفکرمآبانه بگید مادرتون خودش می تونه تصمیم بگیره و یا فحش باد هواست، اما آدمی که غیرت و ناموس رو میفهمه و براش این مقولات اهمیت حیاتی داره با شما انسان نماهای خوک صفت از زمین تا آسمون تفاوت داره. تصور من اینه که چون خودتون از بیخ و بن خنثی و بی ناموسید، از اینکه عده ای برای دین و ناموس و شرف حتی از جونشون مایه بذارند، وجدان نداشته تون خراش پیدا می کنه و در واقع حسادت می کنید که چرا مثلا شما راحت به دوست پسر داشتن زنتون هم عکس العملی نشون نمی دید و هیچ رگی در شما بابت هیچ چیز جنبیده نمیشه، اما برخی برای مسایلی که به اعتقاد کثیف شما یک هزارم اهمیت این موضوع رو نداره، عکس العمل شدید نشون می دن. مشکل اینه که بغداد شما از اساس خرابه.
پاسخحذفآخه شما که سیاهی لشکر رهبری عظیم الشان ات را فواحش تشکیل میدان و نیروی انتزاعمی هم مراقبت عاجها رو بر عهده دارن، نباید که اینقد حشری بشی و گاز بگیری جیگر. این عکس رو ببین چشات باز شه، ساندیسی آنلاینی
حذفانقلابی بی حجاب کنار گشت ارشاد! (تصویر)
http://news.gooya.com/didaniha/archives/2015/02/192956.php
درود بر روش عن فکر عزیز. به نظر من مقاله شما سراسر یاوه بود. وقتی در سیره پیامبر شما، ترور، راهزنی و غارتگری موج می زد و تمام تاریخ نویسان در کتاب هایشان (از ابن هشام بگیر تا به آخر) اینها رو گفته اند، دیگر صحبت از احترام گذاشتن بی معنی است. کتاب قرآن هم دست کمی از توهین به کافران ندارد. بارها تاکید کرده که باید آنها را گردن زد یا به زانو در آورد ... و همچنین آنها را کثیف (نجس) خوانده است. هر کسی در غرب، دیگر پیروان مذهبی را کثیف بخواند، بی معطلی جایش زندان است، ولی معلوم نیست چرا چنین کتابی: قرآن (مقدس !!!) باید بهش احترام گذاشته شود
پاسخحذف