سهشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳
«به روایت
دربار» نام مجموعه گفتگوهایی با بازماندگان رژیم سابق است که از سیما پخش میشود.
من یک قسمت از آن را دیدم و نتوانستم جلو تداعیها یا مقایسهها را بگیرم؛ خیلی کوتاه
دربارهی همین یک قسمت:
۱- همهی
گفتگوکنندگان بدون استثنا این ایده را که آن زمان وجود داشت -و برای برخی تا همین
حالا هست- تخطئه میکردند: ایدهای که میگفت انقلاب ریشه در خارج داشت یا دستکم
حمایتهای خارجی در وقوع آن بیتأثیر نبود. اینکه چقدر از این نظر نزدیک به حقیقت
است به جای خود، معلوم نیست حاکمان امروز چرا درست همین دیدگاه را دربارهی وقایع
۸۸ تکرار میکنند. چطور میتوان فکر کرد که چندصدهزار نفر در تهران با هدایت خارجی
به میدان بیایند و اگر این کار ممکن باشد، چرا آن زمان نشود؟ هنوز که هنوز است نام
رسانههایی مانند بیبیسی یا فلان
استراتژیست انقلاب مخملی یا سیاستمدار در کیهان و سیما و دیگر رسانههای نظام در حمایت از اعتراضات ۸۸ تکرار میشود. آنان از این نظر به محمّدرضا پهلوی و همفکران
او بسیار شبیه هستند.
۲- پهلوی و
رژیمش اشتباههایی در سه دههی منتهی به انقلاب داشتند ولی مهمترین اشتباه یا چشم
اسفندیارشان این بود که نتوانستند علل واقعی رخدادن انقلاب را تشخیص دهند و تا
آخرین لحظه امریکا، کمپانیهای نفتی یا این و آن را در پس پرده میدانستند. الآن
نیز گرچه حکومت اشتباههای بسیاری دارد ولی هیچکدام به اندازهی جهلش از علّت رخدادن
اعتراضات ۸۸ آن را آسیبپذیر نکرده است.
۳- اردشیر
زاهدی حرفی زد که احتمالاً مهمترین جملهای است که در تمام این سلسله برنامه از
دهان کسی بیرون بیاید. او گفت تا زمانی که یک حکومت پشتیبانی مردم را داشته باشد،
هیچچیز آن را سرنگون نمیکند و اگر حکومتی از مردم دور بیفتد، هیچچیز آن را نجات
نمیدهد. خیابانها و مجالس خصوصی و پشتبامها به اندازهی کافی دورشدن جامعه از
هنجارهای رسمی را نشان میدهد (که الزاماً همهی آن نیز مطلوب نیست) امّا روند بیسابقهی
نظارت استصوابی مردم را از انتخاب (ملموسترین شکل مشارکت مردم در حکومت) دور کرده است،
نمایندگان و دولتیان و دیگر افراد حاضر در جامعهی سیاسی فقط از یک بخش از جامعه
هستند و -بنا به گفتهی درست زاهدی- این ساختمان اگر با بازگشت به مردم مقاومسازی
نشود، فروخواهد ریخت.
۴- اینجا
یک پارادوکس وجود دارد: حکومت فعلی با شرکت دادن مردم در تعیین منتخبان خود (مجلس،
ریاست جمهوری و البتّه مجلس خبرگان) میتواند مردمی شود و از طرف دیگر نمایندگان
واقعی یا حتّی نزدیک به واقعی تصمیمهایی خواهند گرفت که شالودهی حکومت فعلی را از
بیخوبن تغییر خواهد داد. چاره چیست؟ نظام مطلقه از ترس شقّ دوّم، شقّ اوّل را
برگزیده است که آخر و عاقبت آن را در سال ۵۷ دیدیم.
123
پاسخحذفآیا زمانی برای اصلاح مانده است
فعالیتهای عمرانی جمهوری اسلامی، نشانهای است از اینکه چگونه میتواند ساختن عین نساختن باشد و داشتن مبدل شود به نداشتن و اتفاقا عبرتی است از اینکه هر ساختنی ارزشمند نیست چون زمان گذشته است. مثلا نگاه کنید به فرودگاه امام که از سال ۷۴ تا ۸۴ تنها بهره برداری از یک فازش عملی شد و در وقتی که ایران به کلی ترانزیت خاورمیانه را از دست داده بود. از نیروگاه اتمی بوشهر چه بگوییم که سرمایهٔ عظیمی را در سیاهچالهٔ ساختش به عدم فرستاد و پس از ۲۶ سال هنوز هیچ. از میدان گاز پارس جنوبی چه عرض کنیم که آنقدر بیسرمایه ماند که اگر روزی و روزگاری تمام فازهایش افتتاح شود، دیگر گازی نمانده و قطریها که بر سر سفرهٔ مشترک گازیاش نشستهاند، تمامش کردهاند.
جمهوری اسلامی نظام بیزمانی است. هیچ چیز به سرانجام نمیرسد و اگر هم برسد دیگر فایدهای ندارد، مثل ورزشگاه نقش جهان که از سال ۶۸ در حال ساخت است و اگر در روز موعودی افتتاح شود، ایران همه المپیکها را از دست داده است و یا از همه نمادینتر همین مصلی تهران که پس از ۲۶ سال هنوز شکل و شمایل مسجد پیدا نکرده و شاید روزی افتتاح شود که دیگر نماز خوانی نمانده باشد.
گذر بیحاصل زمان از قضا بر سر اصلاحات هم گذشته است و امروز از هشت سال دولت خاتمی و اصلاحاتش نشانی و یادگاری نیست و همین ناظرِ پریشان احوال را که در کار این مرز و بوم مانده به این تامل میرساند که نکند سیر و سلوک اصلاحات با این رهبران چشم دوخته به دست ولی فقیه و عفو شورای نگهبان از همان جنس سازندگی جمهوری اسلامی باشد و خدای نکرده اصلاحات، وقتی نتیجه دهد که ایرانی نمانده باشد.
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/-557b4cedaa.html