چهارشنبه ۲۷ امرداد ۱۳۹۵
یک. «بنده
اگر اپوزیسیون نظام شدم، باید پی اعدام هم به تنم بمالم. به هر دلیلی اعتقادی،
قدرت و هر چیزی میخواهم بر علیه نظام کار کنم. خب معلوم است که این چیزها را هم
دارد. قبل از انقلاب ما بر علیه شاه کار میکردیم و اعدام و تبعید هم داشتیم.
اشکالی ندارد، اگر کسی میخواهد بر علیه نظام کار کند، باید آماده همه چیز باشد.»
دو. «در
انگلستان کسی که بگوید من مخالف مشروطه سلطنتی هستم ولی میخواهم به مجلس بروم.
شما فکر میکنید که کسی که نظام حاکم بر انگلیس را قبول ندارد، اجازه ورود به مجلس
را پیدا میکند؟ اصلاً اجازه شرکت کردن در انتخابات را به او میدهند؟»
از بند
اوّل برمیآید که ایشان روش نظام شاهنشاهی را دربست قبول دارد چون برای توجیه
اعمال خود میگوید که آنان چنان کردند ما نیز مثل آنان میکنیم؛ پس فرق بین شما و
آنها چیست؟ (به این مسئله برمیگردم) بهتر از این نمیشود کارهای رژیم پهلوی را
تطهیر کرد. در ثانی قبلاً میگفتند محارب و باغی و... حالا ظاهراً صرف اپوزیسیون
نظامبودن برای «اعدام» کفایت میکند. سوّم اینکه چگونه میتوان کسی را
که شعارش اجرای بیتنازل قانون اساسی است، اپوزیسیون نظام دانست؟ شما مخالفت با
روش حکومتداری رهبر فعلی را به مخالفت با اصل نظام تعبیر میکنید و جرأت اظهار آن
را هم ندارید. چهارم اینکه واقعاً شما کجا و شاه کجا؟ به قول مرحوم منتظری بیایید
مقایسه کنیم. در نظام شاهنشاهی دانشجو زندانی بلکه شکنجه میشد بعد بیرون میآمد
و ادامه تحصیل میداد. حالا آیا وضع اینگونه است؟
بند دوّم هم مانند بخش اوّل بند یک است یعنی توسّل به نظام سلطتنی
انگلستان برای توجیه اعمال خود. مگر قرار نبود حکومت اسلامی اساساً متفاوت با غرب
و شرق و گذشتهی ما باشد؛ شما که برای اثبات حقّانیّت اعمالتان دست به دامن آنها میشوید. حالا
اگر واقعاً معلوم شود که اینطور که میگویید نیست و مثلاً جرمی کوربین رهبر حزب
کارگر، نظام سلطنتی انگلستان را قبول ندارد و در عین حال سالهاست در مجلس حضور دارد، آیا
حاضرید سخن خودتان را تصحیح کنید یا نه؟
این نقل قول «راز سر به
مهر» هم از همین دست است. گویندهی کلام جایگاهی ندارد ولی اصل کلامش شعار طرفداران
وضع فعلی است درست همانطور که باهنر میگوید. البتّه اصل کلام محلّ مناقشه است که
اعدامهای ۶۷ باعث بقای نظام شدند یا اینکه برخورد حکومت در سال۸۸ آنچنان که حضرات میگویند شدید و خشن نبوده است که هر دو ادّعا نادرست است امّا مثال نقض
محمّد معینی درست نیست. اتّفاقاً برخورد خشن در حکومتهای دیکتاتوری خوب جواب میدهد و استالین هم کشت و ترساند و ماند؛
همانطور که صدّام کشت و ترساند و ماند. حکومت شوروی زمانی از هم پاشید که نخواست
یا نتوانست مانند استالین رفتار کند. درست یا غلط نقل قولی هست منسوب به ارتشبد اویسی پس از ۱۵خرداد ۴۲ که به اعلیحضرت میگوید خطر هر شورش/انقلابی را تا بیست و پنج سال
از نظام شاهنشاهی دور کردم. بسیاری از شاهدوستان میگویند که شاه قاطعیّت به
خرج نداد و رفت و گرنه میتوانست -لابد به شیوهی استالین- باقی بماند. امّا اینجا
یک نکته هست:
هم زمانه عوض شده، هم رژیم پهلوی و هم مردم ایران. این روشها امروز
نه تنها جواب نمیدهد بلکه اثر عکس دارد. کشوری که نظام و حاکمانش انعطاف داشته
باشند،امکان بقا دارند و بهعکس. همین رجب طیّب اردوغان اگر پنجاه سال پیش بود،
با این بگیر و ببندها شاید میتوانست حکومتش را دوام بخشد ولی برای آگاهان مشخّص
است که شمارش معکوس پایان حکومتش را به دست خود آغاز کرده است. در ایران هم نظام
چارهای ندارد که با مخالفان قانونی خود (یعنی کسانی که قانون اساسی را قبول دارند
ولی به اعمال حاکمان نقد دارند یا آنها را قبول ندارند) وارد گفتگو شود و گرنه اگر
به شیوهی فعلی هر انتقاد به شخص اوّل مملکت را به قبولنداشتن اصل نظام ترجمه
کنند و در پی صدور حکم اعدام باشند، دیر یا زود به جایی میرسند که رژیم گذشته رسید. نسخهی اویسی هم برای ۱۵ خرداد۴۲ در ۱۷ شهریور ۵۷ جواب نداد.
پ.ن: در راستای مقایسه بین نظام و رژیم، دستورالعمل اویسی را برای استفاده از «پرسنل نظامی» جهت برخورد چماقی با اغتشاشات بسنجید با استفادهی سردار همدانی از «اشرار و اراذل» به همین منظور.
پ.ن: در راستای مقایسه بین نظام و رژیم، دستورالعمل اویسی را برای استفاده از «پرسنل نظامی» جهت برخورد چماقی با اغتشاشات بسنجید با استفادهی سردار همدانی از «اشرار و اراذل» به همین منظور.
لیس غیر عیّار فی الدّار دیّار!
پاسخحذفاحمد منتظری میگوید که هنوز فایلهای صوتی و اسناد زیادی دارند که مخفی است. فکر کنید آنها منتشر شود. چه شود!