سهشنبه ۹ شهریور۱۳۹۵
آیا میتوان همیشه کاری کرد که هدف وسیله را توجیه نکند؟ یا حتّی ما
هم گاهی برای رسیدن به هدفی مهم ناپرهیزی میکنیم؟ آیا آن نسبیدیدن امور که پیش
از این دربارهاش گفتیم اینجا هم صدق میکند؟ حالا و پس از «پرسش ۶۷» شاید این
پرسش تکراری به نظر بیاید ولی این پرسش پس از «زندان یا آویزان؟» به نظرم آمد که
افتاد به پس از ماه رمضان تا حالا.
در فیلمهای زیادی این دوراهی کار درست یا نادرست برای رسیدن به نتیجهای
خوب یا جلوگیری از یک فاجعه تصویر شده است. در سری فیلمهای «هری کثیف» شاید به
نحوی بیسابقه و کاملاً آگاهانه پلیسی میبینیم که در دو جبهه میجنگد یکی با
خلافکاران و دیگری با مأموران مقیّد به قانون. هالیوود و اساساً فرهنگ امریکایی به
نحو محسوسی به پرسش اوّل این متن پاسخ منفی میدهد و نمونههای زیادی برای آن میتوان
برشمرد مثل «سی دقیقه پس از نیمهشب». فیلم «سیکاریو» فیلمی است که گرچه وانمود میکند طرف کیت (مأمور باوجدان) است ولی در نهایت برندهاش آلخاندرو است و در فرهنگ آمریکایی
وینربودن (در برابر لوزربودن) یعنی همه چیز. فکر میکنم صحنهی پایانی فیلم که
آلخاندرو با خونسردی و بیمقدّمه همسر و دو فرزند رئیس باند را میکشد خیلیها را
تکان داده باشد. او مأموری است که به نیّت انتقام شخصی وارد ماجرا شده و سیا نیز با
کمال میل از او استفاده میکند.
حالا فرض کنید که یکی از اعضای داعش را گرفتهاید که دوستانش به زودی قصد انفجار انتحاری در یکی از مراسم بسیار شلوغ مشهد را دارند.
بدون اعمال شکنجه هم نمیتوان هیچ رقمه از او حرف بیرون کشید، باید چه کار کرد؟
اصل طلایی اخلاق اینجا شاید به درد بخورد: با هرکس همانگونه باش که با توست.
پاسخحذفکسانی که به دنبال کشتارند و از هیچ شکنجه و قتلی خودداری نمی کنند، لایق همانگونه برخوردند.
مدافعای اعدامای ۶۷ همینو میگن که ما قاتلا رو کشتیم
پاسخحذفاگر قاتل بودند که حکمشان از اول اعدام بود.
حذفدر این زمینه دیدن فیلم زیر هم خالی از لطف نیست:
پاسخحذفhttps://www.youtube.com/watch?v=8j4s1D6ZOtg
در ویدئو بالا مرحوم بهشتی خوب حرفی میزند که اگر در مواقع «ضرورت» شکنجه مباح شود، بعد نمیتوان جلوش را گرفت و همهگیر میشود.
حذف