سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵
۱- احمدینژاد
اشتباه کرد که به دیدار رهبر نظام رفت. او باید میدانست که به هزار دلیل وی رغبتی
به بازگشت او ندارد. اوّل اینکه ششسال روی چشم بود چون تبعیّت داشت یا بهتر بگویم
ادایش را درمیآورد. اگر آن خانهنشینی یازدهروزه نبود حالا وضعش این نبود. دوّم
اینکه آمدن او رأی پایین وی را نشان می داد و همه میپرسیدند که رأی بیسابقهی
۲۴میلیونی کجا رفت؟ سوّم اینکه دوقطبی ایجاد میکرد (این را پایینتر میگویم).
۲- احمدینژاد بدون پست سیاسی هیچ است؛ بدون آن هم البتّه چیزی نیست.
او اگر میخواست بیاید که حتماً میخواست -گرچه اطرافیان او چنین وانمود میکردند
که هنوز چیزی معلوم نیست و تصمیمی گرفته نشده است- باید در زمان مقتضی نامنویسی
میکرد و شورای نگهبان را در برابر عمل انجامشده قرار میداد چون ردّصلاحیّت وی (یعنی همان نظرنزدیک ۲۹خرداد) هزینهبر بود. حتّی رایزنی
با جنّتی و شورای نگهبان هم ممکن بود به چیزی شبیه به این سخنان خامنهای بینجامد.
احمدینژاد معمولاً در قدرتطلبی مشام تیزی داشت و این اشتباه از وی بعید بود.
احتمال میدهم که برنامهی بیت رهبر در این مسئله دخیل بوده است.
۳- در زمان درخواست رهبر نظام برای کنارگذاشتن مشایی وی مقاومت کرد تا آن نامه منتشر شد و محمود با بیمیلی این کار را انجام داد (یعنی مشایی کنارهگیری صوری
کرد و رئیس دفتر شد) این بار هم او یکماه سکوت کرد و حتّی پس از انتشار شایعات، سایت وی مینوشت که این اخبار موثّق نیست و پس از تأکید «پشت بلندگو»ی خامنهای تازه به یاد
اعلام پیروی افتاد!
۴- سخنان خامنهای خود بررسی دیگری میطلبد. وی نصیحت به برادران دینی
را در عرض نصیحت به ائمّه مسلمین آورده است. میشود از وی پرسید که چه کسی جرأت
دارد که با همین زبان ملایم وی را به صورت آشکار «نصیحت» کند مثلاً سیاست وی را در منطقه یا در برابر مخالفان داخلی نقد کند و بگوید «به صلاح خودت هم نیست»؟ ایجاد
دوقطبی هم بهانه است؛ کدام دوقطبی؟ دوقطبی اصولگرا و اصلاحطلب؟ یا همان طرفداران
رهبر و منتقدان وی؟ این که در صورت آمدن یک نمایندهی قدر اصولگرا هم اتّفاق میافتد. مگر اینکه دوقطبی را دوپارگی میان اصولگرایان معنی کنیم که به نظر منطقی میآید یعنی احمدینژاد رأی مخالفان روحانی را به دو نیم تقسیم میکرد که نامطلوب بود.
۵- رهبر همچنان از احمدینژاد با عنوان برادر یاد میکند و او را به
عضویّت مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزیده است؛ کاری که بلافاصله پس از دوران ریاستجمهوری خاتمی با وی نکرد. اگر خامنهای میخواست که با این کار احمدینژاد را مهار
کند، عضویّت در مجمع هم خاتمی را به وی نزدیکتر میکرد. به رغم اصلاحطلب بودن
خاتمی هیچگاه از خواست وی تخطّی نکرد در حالیکه احمدینژاد تا مجبور نشد، از او پیروی نکرد. آنقدر که خاتمی به دوام جمهوری اسلامی کمک کرد کسی نکرد و به عکس
آنقدر که احمدینژاد این نظام را به مرز فروپاشی رساند، مجاهدین و رجوی نکردند.
این همان بصیرتی است که رهبر نظام باید داشته باشد و ندارد ولی دیگران را به داشتن
آن توصیه میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.