شایعات و تعلیق

                                                                                                دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵


در هنگامه‌ی خرداد ۷۶ در یکی از مراکز انتصابی، شخصی خبر از نظر آقا آورد. وی گفت که طیّ تماسی که با آقامجتبی داشتیم ایشان گفتند که نظر آقا روی آقای ناطق است. تا جایی که می‌دانم، این اوّلین‌بار بود که فرزند دوّم رهبر جایی چنین مهم دخالتی می‌کرد. کسی که آن زمان فقط ۲۸سال داشت. همو فریاد کرّوبی را در انتخابات ۸۴ درآورد که ماجرای آن نامه را همه می‌دانیم. این تا اینجا.
  
مطّهری چندی پیش به نقل از هاشمی خبر از دادگاهی شدن ۱۱۰ تن از سپاهیان در جریان انتخابات ۸۴ داد که با واکنش آنها و داستان احضار روح قضیّه طنز شد و فراموش. حالا تاجزاده گفته که خاتمی گزارش ۵۰ صفحه‌ای از دخالت نظامیان در انتخابات۸۴ به رهبر داده و او نیز دستور پیگیری داده ولی ماجرا مسکوت مانده است. بدیهی است که این سرداران وقتی دولت موافق آنها باشد در انتخابات بعد یعنی ۸۸ چه‌ها که نمی‌توانستند کرد و سردار جعفری در آن سخنرانی معروف که همه دیدند نیز همین را می‌گفت. پرسش اینجاست که مگر رأی مردم حقّ‌النّاس نیست و نبود؛ چرا رهبر نظام دستور پیگیری تا پایان ماجرا نداد؟ جواب اینجاست که قرار بود چه کسانی پیگیر باشند و چه کسانی محکوم شوند؟ سپاهیان و فرزندش؟ طبیعی است که این دستور صوری به حال خود رها می‌شود. در هر کشوری نیمی از این گفته‌ها به آشوبی سیاسی می‌انجامید ولی اینجا آب از آب تکان نخورد. چرا؟ به همین امریکا نگاه کنیم که افشاگری رسانه‌ها در ابتدای دولت جدید تا چه حد مؤثّر بوده است. گویی در نوعی وضعیّت تعلیق نظری و عملی به سر می‌بریم.
  
چندی پیش فایل صوتی شخصی منتشر شد که خبر از قول رهبر به ا.ن درباره‌ی اتمام حیات هاشمی تا پایان سال می‌داد. حتّی اگر گوینده ناشناس بود (که نیست) و مسئولیّتی در اطراف دولت قبل نداشت (که داشت) این واقعیّت که این فایل متعلّق به دو ماه پیش از مرگ هاشمی بود برای اعتنا و رسیدگی به آن کفایت می‌کرد. به نظر می‌رسد که ترس از متّهم‌شدن به توطئه‌اندیشی متفکّران ما را خلع سلاح کرده است. اینکه کسی از روی احتیاط چیزی نگوید قابل درک است امّا وقتی کسی چون مرتضی مردیها می‌گوید که در ایران شایعات اثبات نشده‌اند، انصافاً جای تعجّّب دارد. ایشان درباره‌ی کدام ایران حرف می‌زند؟ ما که دیدیم تأییدهایی بیش‌وکم برای آنچه روزی شایعه خوانده می‌شد فراهم شد و می‌شود. فایل صوتی پیش‌بینی مرگ هاشمی هرچه باشد،‌ شایعه نیست. همانطور «کاو بهاران زاد و مرگش در دی است».(!)

پس وقتی سخنان فاطمه هاشمی درباره‌ی نامعلوم بودن مرگ پدرش در مصاحبه‌ای بیان می‌شود (یعنی سکته‌بودن علّت مرگ داستان‌پردازی است) سانسور به کمک می‌آید تا فراموش شود ولی «ما» فراموش نمی‌کنیم. (بماند که همان سکته هم با یک شوک الکتریکی ممکن بود). پس از انتشار فایل صوتی گویا احمدی‌نژاد فهمید (یا به او رساندند) که ریاست بر مجمع دیگر ممکن نیست چون این انتصاب، می‌شود تأیید محتوای آن فایل؛ پس با بقایی وارد گود شد. من بعداً در این باره خواهم نوشت.
  
عبّاس عبدی گفته که یک اصلاح‌طلب به بازجویش دروغ نمی‌گوید. کسانی که سروکارشان با بازجویان افتاده می‌دانند که منظور از «النّجاة فی الصّدق» که بالای برگه‌های بازجویی نوشته‌شده به چه معناست. «صدق» یعنی آنچه بازجو از شما می‌خواهد بگویید. وقتی نشانه‌هایی چنین آشکار درباره‌ی تقلّّب در انتخابات متعدّد و مرگ نفر دوّم نظام، شایعه خوانده می‌شود و دعوت می‌شویم به صداقت از آن گونه که «نظام» می‌پسندد، «نظام» حق دارد هرچه می‌خواهد بگوید و هرچه می‌خواهد انجام دهد.

۲ نظر:

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.