دوشنبه
۱۹ تیر ۱۳۹۶
خاتمی و ذکر خیر رهبر در برابر بیاعتنایی او
گله کردم پیش یکی از مشایخ که فلان به فساد من گواه داده است. گفت به
صلاحش خجل کن.
قاضی حیدریفر
همهکس را دندان به ترشی کند گردد مگر قاضیان که به شیرینی.
قاضی که به رشوت بخورد پنج خیار ثابت کند از بهر تو ده خربزهزار
جنتی و شادمانی از مرگ ملک عبدالله
یکی مژده آورد پیش انوشروان عادل که: خدای تعالی فلان دشمنت برداشت.
گفت هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟
اگر بمرد عدو جای شادمانی نیست
که زندگانی ما نیز جاودانی نیست
بابک زنجانی، رحیمپور ازغدی، احمدینژاد
سه چیز پایدار نماند: مال بیتجارت، و علم بیبحث و ملک بیسیاست
بیاثری سخنان منبریهای حکومتی
ترک دنیا به مردم آموزند خویشتن سیم و غلّه اندوزند
عالمی را که گفت باشد و بس هرچه گوید نگیرد اندر کس
عالم آن کس بود که بد نکند نه بگوید به خلق و خود نکند
احمدینژاد که هر وزیر را به اندک مخالفتی برکنار میکرد
حالا امکان ملاقات با رهبرنظام ندارد وبرای آزادی بقایی به او نامه مینویسد.
هر که بر زیردستان نبخشد به جور زبردستان گرفتار آید.
نه هر بازو که در وی قوّتی هست
به مردی عاجزان را
بشکند دست
ضعیفان را مکن بر دل گزندی که درمانی به جور زورمندی
سیّدعلی سیستانی و حذف لقب «آیتالله»*
بزرگی را در محفلی همیستودند و در اوصاف جمیلش مبالغه مینمودند. سر
از جیب تفکّر برآورد و گفت: من آنم که من دانم.
*حالا که ذکر سیّدسیستانی شد؛ احمد مسجدجامعی نقل میکرد که پس از
دیدار با وی و گفتگو پیرامون مسائل مختلف فکری و سیاسی به هنگام خداحافظی به او
گفت که خدا سایهی شما را روی سر شیعیان و دوستدارانتان پاینده کند که سیستانی به
او نهیب زد که این حرفها چیست؟ من سایهای ندارم که بخواهد روی سر کسی باشد. این
حرفها را میزنید، ما هم آرام آرام باور میکنیم. (صرفاً جهت مقایسه)
عجب از کشته نباشد به در خیمهٔ دوست
پاسخحذفعجب از زنده که چون جان به درآورد سلیم
راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
حذفآنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست