حدیث نفس چهارنفره

                                                                                                دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۶
   

«بابک احمدی حفره‌ای را در جامعه‌ی فکری ایران دیده بود که بیش از آنکه بعد معرفتی داشته باشد، ‌نشأت گرفته از خلأی روانشناختی بود که تظاهر به دانایی را بیش از دانایی می‌پسندید. این شرایط برای کسی که از ابزار مناسب کار در این حوزه بهره‌مند بود، ‌می‌توانست دکّان دونبش پررونقی را رقم زند؛‌ همانطور که سالهایی بعد از این نیز افراد دیگری با همین حربه توانستند کسب‌وکار پررونقی را برای خود رقم بزنند... ترجمه‌های بابک احمدی اگر در مقطعی به مصداق پادشاهی در شهر کورها می‌توانست در عصر خود راهنمایی و ارشاد کند،‌ امروز نمی‌تواند چندان گره‌گشا باشد...(پی‌نوشت۲)...برخی از رقبای احمدی در آن زمان دست او را به خوبی خوانده بودند و...»
(فرهنگ امروز، ‌ش ۲۰، صص ۴و۵)

اینها بخشی است از یادداشت دوصفحه‌ای سردبیر نشریّه‌ی «فرهنگ امروز» درباره‌ی بابک احمدی. نیازی به توضیح نیست که چه مقدار ادب و دانایی پشت این سطور نهفته است. نویسنده که از خلأ روان‌شناختی می‌گوید، خود به تحلیل روانشناسانه‌ی ابعاد کار احمدی نشسته و -ظاهراً با قیاس به نفس- کار علمی-فلسفی را با دکّان‌زدن اشتباه گرفته است؛ عرصه‌ی دانش را کشاکش رقبای مختلف دیده و گروهی را در شناخت و تشخیص ترفند دیگران توانا ارزیابی کرده است. ابتدا کمی به سابقه‌ی اینگونه «پرونده‌»ها بپردازیم.
  
در قحطی نشریّات مستقل و توقیف معدود مجلّات روشنفکری سالم که گردانندگانشان یا در عرصه‌ی تخصّصی خود صاحب‌نظر بودند یا تلاش می‌کردند بیطرفی را رعایت کنند، عدّه‌ای روزنامه‌نگار (بعضاً سیاسی‌نویس) مجلّاتی در حوزه‌ی علوم انسانی راه انداختند. تا اینجا خیلی اشکالی ندارد ولی از جایی به بعد خواستند که خود نیز جریان‌ساز شوند؛ ‌کسی را بالا ببرند و کسانی را پایین بکشند. اینها کافی نبود خود در مقام صاحب‌نظر با تقلید از نوشته‌های جدّی این عرصه با انبوهی از نقل‌قولها و بدون هیچ‌گونه نظم و نسق فکری مقاله نوشتند و برآن شدند که خود را چنان بنمایند که در واقع نبودند. واضح است که پیشتاز این عرصه محمّد قوچانی بود که همچنان ـدر این کارـ بی‌رقیب است. تنها توصیه‌ی من به ژورنالیستهای ِدر آرزوی تحلیلگرشدن این است که زمانی دست به این کار یازند که آنان را آن مقدار اعتبار باشد که نوشته‌های آنان صرفاً بر اساس کیفیّتشان در نشریّه‌ی دیگری از صافی داوری اهل فن بگذرد و چاپ شود و گرنه بی‌جهت خود را به زحمت نیندازند.

در این نوشته‌ی کوتاه وارد بحث درباره‌ی خود بابک احمدی و خدمات و نواقص کارش نمی‌توان شد فقط همینقدر بگویم که مطالب اینچنینی یک پیش‌شرط مهم دارد و آن هم این است که به تمام طرفهای بحث مجال حضور داده شود و گرنه نبود این پرونده‌های یک‌طرفه از بودشان بهتر است. دانش تنها در تضارب آرا و برخورد نظرات مختلف شکل می‌گیرد، نه تأیید مداوم افراد هم‌نظر. در شماره‌ی بعد سربیر نوشته که از افرادی مانند بابک احمدی درخواست مصاحبه کرده‌اند و او نپذیرفته است؛‌ بسیار خوب امّا آیا هیچ‌کس دیگر نبود که از کارنامه‌ی او دفاع کند؟ تنها یک نوشته‌ی یک صفحه‌ای کوتاه در این شماره، نگاهی مثبت به او دارد و دیگر هیچ. عجیب‌تر از همه‌ی مطالب، گفتگوی چهارنفره‌ای است در نقد و نفی احمدی. تعجّب می‌کنم چطور این افراد حاضر شده‌اند بدون رقیب یا مخالف چنین گعده‌ای را برگزار کنند که به گونه‌ای حدیث نفس چهارنفره می‌ماند؟ من باور نمی‌کنم حتّی یک نفر هم یافت نشود که عقیده‌ای برخلاف آنها داشته باشد. حتّی میزگردهای صداوسیما نیز وضع بهتری دارند چون گهگاه مخالفان را نیز در برابر هم می‌نشانند.
                               
«موج مرده» نام پرونده‌ای است که برای احمدی تدارک دیدند ولی بیشتر مناسب این گونه «پرونده»سازیهای کم‌ارزش است که شاید چند صباحی عدّه‌ای را به نان و نامی برساند ولی به محض اینکه اهل فن در جایگاه خود قرار بگیرند، ‌سره از ناسره تمیز داده خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.