دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۷
مرتضوی کجا
اشتباه کرد؟ طبعاً این پرسش به درستی یا نادرستی اقدامهای او کاری ندارد بلکه از
این میپرسد که چرا در حالیکه بسیاری مانند او ابزارهای اِعمال قدرت نظام بودند تا
به حال نه تنها با مشکلی مواجه نشدند بلکه ارتقا نیز یافتند. همین محسنی اژهای در
دستگاه قضا بهترین نمونه است یا حتّی در مقیاسی وسیعتر سیّدابراهیم رئیسی یا ریشهری.
برخی منسوبان به سران نظام مانند قاری منحرف یا مدّاح هفتتیرکش را نیز میتوان
به این فهرست افزود. به نظرم سعید مرتضوی سه اشتباه بزرگ داشت:
یک. بینهایت
بودن عطش قدرت و محدودنکردن دامنهی فعّالیّتهای خود. او هیچگاه خود را به پستهای
قضایی محدود نکرد و گذشته از به عهدهگرفتن مسئولیّتهایی که با «تخصّص» او منافات
داشت حتّی در پروندهی فروش سؤالات کنکور نیز نامش دیده شد که اتّفاقاً به این
موضوع نمایندگان مجلس از جناح اصولگرا پرداختند و شیوهی برخورد او با آنان مثل
زاکانی و نادران نیز فرقی با اصلاحطلبان نداشت یعنی توهین و فرافکنی و ازبینبردن
شواهد. تلاش برای اعدام امثال فرزاد کمانگر و معدومکردن پروندهاش یا نقش او در
قتل زهرا کاظمی یا بسیاری موارد دیگر. وی با خواست خود به آچار فرانسهی قدرت در
دستگاه قضایی بدل شده بود و برای مثال اگر فیلمی از رابطهی خصوصی یک هنرپیشه لو
میرفت نیز سروکارش با مرتضوی بود. ترکیبی از بازجو، مفتّش، کارآگاه، کارچاقکن،
نیروی امنیّتی، شکنجهگر و در نهایت...قاضی.
دو. انتخاب
بدترین و نادرستترین راه اِعمال قدرت. دروغگویی، تهدید، ارعاب، توصیههای
غیراخلاقی به خانوادهی متّهمان و تکرویهایی که حتّی در نظام قضایی ایران کمسابقه
یا بیسابقه بود، سابقهای برای او درست کرد که ابداً جای دفاع نداشت و هیچکدام
از حامیان سابق او بعدها حاضر نشدند که برای یاری او پا پیش بگذارند. انجام این
کارها قبلاً به عهدهی نیروهای پشتپرده بود، اطّلاعاتیها و امنیّتیهایی که در
پس ماجرا بودند و قضاتی مانند محسنی اژهای روکش موجّهی برای آنان به شمار میرفت
ولی مرتضوی این پردهی حائل را پاره کرد و زشتیهای پستوهای اندرونی را جلو دید
همه آورد. نیروهای نادیدنی را نمیشد شناخت، متّهم کرد یا از آنان شکایت کرد ولی
مرتضوی را میشد شناخت و رسوا کرد گرچه همچنان دور از دسترس افراد عادی جامعه بود.
پس چه چیز او را گیر انداخت؟
سه. آویختن به طناب پوسیدهی احمدینژاد آن هم پس از رویارویی با رهبر. دوستان سابق احمدینژاد با زمانسنجی بیدرنگ از وی فاصله گرفتند تا عاقبتی که در انتظار جریان او بود، دامن آنها را نگیرد ولی مرتضوی درحالی به سیاست وارد شد که خودش سیاست نداشت. گرچه دستهگلهای پیاپی قاضی متخلّف،
پیگیری خانوادهی قربانیان کهریزک (مهمتر از همه روحالامینی) و البتّه نیاز نظام
به یک قربانی برای فرونشاندن خشم افکار عمومی، آرامآرام مرتضوی را از پستها و
مناصب قضایی دور کرد امّا صفاتی که پیشتر برشمردم به علاوهی ابنالوقتی او باعث
ارتکاب بزرگترین اشتباهش شد. احمدینژاد که پس از خانهنشینی یازدهروزه، ماهعسلش با
نفر اوّل نظام پایان یافته بود، او را به مناصبی گماشت که در آنها نیز همانطور
رفتار کرد که در جاهای دیگر بود. خامنهای که خیلی به ویترین و ظاهر نظام اهمیّت میدهد
در روزی که بعدها موسوم به یکشنبهی سیاه یا فاضلگیت شد دید که مرتضوی چگونه
همکار و همراه احمدینژاد برای حمله به دوتن از رؤسای قوای نظام آن هم جلو میلیونها ایرانی شده است. از همان
زمان دیگر یقینی بود که گیرافتادن مرتضوی دیروزود دارد ولی سوختوسوز ندارد.
با وجود این سه اشتباه، حکم او دوسال زندان به اتّهام معاونت در قتل
است؛ یادمان باشد بهزاد نبوی با اتّهام شرکت در راهپیمایی، تبلیغ علیه نظام و اخلال در
ترافیک (!) به ششسال زندان محکوم شد.
از چه سعید اوفتاد و از چه شقی شد؟
پاسخحذفسعید که نه،شقی نظام مشرکین اشتباهش این بود که مثل اکبر کوسه و میرمخنث ارتجاع،مثل آمیز ممد خواری طلب و شیخ رشوه گیر،مثل مموتی و ملی منقلی های چپ و راست،سیاست نداشت که گارد آوانگارد ملت و اصلاح طلبی و اپوزیسیون و تمامیت ارضی بگیرد و خاک به چشم حقیقت بپاشد،بدبخت اگر سیاست داشت،امروز حکایت مکافات جرم و جنایتش نقل مجلس مکتبی های بدوی و مدنی های دهنی و بدنی های قلمیِ شرق و غرب نمی شد و کسان و ناکسان به حمایتش هشتگ و پشتک می زدند و برایش طوفان توئیتری بپا می کردند.
از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:خدا را شکر که این سعادت نصیبم شد تا در همین دنیا،دریوزگی محمد و علی و اکبر و حسین و حسن و مهدی و فلاکت کلیت نظام مشرکین را به چشم ببینم.
سلام.
پاسخحذفسناریوی بازداشت مرتضوی که به نقل از شاهد عینی نقل شده و پر از سوتی های خنده دار است دقیقا کپی سناریوی بازداشت صدام و معمر قذافی و بن لادن است.
همانگونه که این سناریوها دروغین است و آنها الان در یک گوشه دنج دنیا مشغول عشق و حال و خندیدن به ریش مردم دنیا هستند مرتضوی هم الان به ریش همه ملت می خندد.
نظام با چه زبانی باید بگوید که از عملکرد مرتضوی راضی است ؟آن از وضع برگزاری دادگاهها ، آن از وضع صدور حکم ، آن از حکم مسخره که هیچ تناسبی با جرمهایش ندارد و این هم از وضع بازداشت و اجرای حکم.
از این که بگذریم بر فرض که بازداشت شده.الان نوبت اجرای حکم است.اصحاب رسانه و نخبگان باید به نظام فشار بیاورند که اولا مردم حق دارند از صحت اجرای حکم مطمئن شوند .حق دارند مرتضوی را در زندان ببینند و با او مصاحبه کنند و ....حق دارند بر اجرای حکم نظارت داشته باشند.نه اینکه یک فیلم از زندان او بگیرند و دهانها را ببندند.
و نیز باید نسبت به حکم صادره اعتراض کرد .نظام باید بفهمد که اینطور نیست که هر کس هر غلطی دلش خواست بکند و بعد با ماست مالی همه چیز با یک حکم ناقص و فرمالیته تمام شود.اینجا پاشنه آشیل نظام است.نباید کوتاه بیاییم.
ادله اثبات جرم و محکومیت به اندازه کافی و وافی موجود است .