جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷
۱- محمدجواد
اکبرین به نقل از شخصی گفت که به سیدمجتبی خامنهای گفتند که با توجّه به وضع کشور
و تنشهای موجود، بد نیست از رهبرنظام خواسته شود که برای بازترکردن فضای سیاسی
کارهایی مانند رفع حصر انجام شود و او جواب داد که رهبری اساساً مشکل و تنشی در
کشور نمیبینند. (نقل به مضمون)
۲- محسن
نامجو چندی پیش دربارهی بحران حاکم بر ایران و روابط ایران و دنیای خارج سخن گفت و
ادّعا کرد اگر جنگی شود حاضر است برگردد و سلاح به دست بگیرد و بجنگد. این حرف او
بیانگر چشمانداز بسیاری دیگر هم هست که کشور را در آستانهی جنگ میبینند.
از میان دو
دیدگاه فوق کدامیک به واقع نزدیکتر است؟ آیا ایران باثبات و آرام است و تحریم و
کشمکشهای موجود هم چیزی از قبیل بحرانهای چهلسال گذشته است یا نه، اینبار
قضیّه فرق میکند؟ از چند زاویه موضوع را برمیرسم.
یک. دیدگاه
ساکنان داخل و خارج کشور در این مدّت (یعنی از اوج تحریمهای اوباما تا کنون)
کمابیش شبیه دو روایت فوق بوده است. بسیاری از ایرانیانی که در اوج تحریمهای هستهای
به کشور بازمیگشتند، از رونق بازارها و بیخیالی مردم متعجّب میشدند. حال هم وضع
همین است. خارج از فضای مجازی، شبکههای مجازی و ماهوارهای بحران آشکاری بر کشور حاکم
نیست و کشمکشهای سیاسی امروز هم ابداً قابل قیاس با دوران اوج اصلاحات نیست چه
رسد به دههی شصت. دیدگاه امثال نامجو بیشتر معلول تنها مسیر ارتباطی امثال او با
ایران است یعنی وب و ماهواره. ایران قرار است با چه کشوری بجنگد؟ عربستان؟ امریکا؟
اسرائیل؟!
دو. دیدگاه
کسانی که درون حاکمیّتند و بیرون آن هم با هم فرق میکند. شاه تا ماههای پایانی
سلطنت خود متوجّه وخامت اوضاع نشد و زمانی صدای مردم را شنید که دیگر دیر شده بود.
خامنهای در اوج تحریمها هم شرایط جنگ خندق (محاصرهی اقتصادی) را مثل بدر و خیبر
(فتح و محاصرهی رقیب) دانست؛ طبیعی است که حالا بحرانی احساس نکند. ولی کسانی که
بیرون از حاکمیّت قرار دارند و دستی بر آتش جامعه، فرار مغزها را میبینند و
سکونت یکدهم ایرانیان خارج از کشور، جایگزینی پول به جای ایدئولوژی در حکومت
اسلامی، بیارزششدن گذرنامهی ایران و از همه مهمتر تنگشدن بیسابقهی دایرهی
خودیها را احساس میکنند که دیر یا زود دیگر بیرونماندگان را به این نتیجه میرساند که بازی را به نفع اکثریّت به هم بزنند. پس سکوت ظاهری الزاماً به معنای
نبود بحران نیست.
سه. از دیدگاه
دیگر آرامش و تنش ظاهری از دو وجه داخلی و خارجی است. در دوران اوباما در داخل ظاهراً
آرامش حکمفرما بود ولی تنش در رابطه با جهان به حداکثر خود رسیده بود، به گونهای
که حتّی احتمال حمله به تأسیسات هستهای ایران جود داشت. حالا امّا گرچه تحریمها
شدیدتر است ولی برخلاف دولت بیکفایت احمدینژاد، دولت روحانی از قرار معلوم میتواند
اوضاع را مهار کند و در خارج از کشور هم امریکای ترامپ یکطرف ماجراست و برجام
باعث شده که اروپا و دیگر کشورها مدافع رابطه با ایران باشند.
جمعبندی
سه دیدگاه فوق این است که ایران نه در آستانهی جنگ است و نه آرامش بر کشور حکمفرماست.
اگر جنگی دربگیرد، جنگ نظامی نیست، جنگ اقتصادی، اجتماعی، طبقاتی و فرهنگی است. از
خرداد ۸۸ که بخش زیادی از مردم حسابشان را از رأس نظام جدا کردند تا دیماه ۹۶ که
شعارهایی بیسابقه علیه نظام سر داده شد، این گسستگی بدنهی جامعه از هرم قدرت
بیشتر و بیشتر شد. جامعه آبستن تغییرهای فراوانی است که راهکار مهار، هدایت و انسجامبخشی به آن
از داخل کشور میگذرد نه گروهسازی خارجنشینان و تبلیغات ماهوارهای. آنچه
نظام را در برابر این تغییر آسیبپذیرتر میکند، خیال آسوده یا حتّی خواب خوش
رهبرنظام و امثال اوست نه سلاح کشورهای منطقه.
آقا بیزحمت اگر نمیرسی زود به زود مطلب بگذاری لااقل وبچین را دریاب.
پاسخحذفبا تشکر
سلام
پاسخحذفبااحترام به تحلیل و دیدگاه شما
آیا بشر امروز با استفاده از علم و تکنولوژی می تواند یک جسم بسیار سنگین را در کمتر از یک ثانیه از آن سوی دنیا به این سوی دنیا بیاورد؟
و برفرض محال که بتواند آیا در انجام این کار نیازمند ابزار و وسایل نیست ؟
قرآن کریم نقل می کند که جناب آصف بن برخیا اعلی الله مقامه وزیر حضرت سلیمان سلام الله علیه در چشم برهم زدنی تخت بلقیس را از سرزمین سبا به قصر سلیمان نبی آورد.
جناب سید موسی زرآبادی عطرالله مرقده کنار یک رودخانه زیر چند درخت نشسته بود که پیک رضاشاه ملعون به او نزدیک شد که پیام پرعتاب و تهدیدآمیز رضاشاه را به ایشان بدهد.ایشان صورت یک کلاغ را با کاغذ درست کرده بودند و با آن بازی می کردند.چند کلاع هم روی شاخه درخت نشسته بودند.
وقتی افسر قزاق به جناب زرآبادی نزدیک شد قبل از این که لب به سخن باز کند جناب زرآبادی کله کلاغ کاغذی را کندند و همان لحظه یکی از کلاغهای بالای درخت سر از بدنش جدا شد و به زمین افتاد.
به آن قزاق رو کرده و گفتند برو به اربابت بگو همینطور که سر این کلاغ را از تنش جدا کردم می توانم از همین جا سر تو را هم جدا کنم لکن اذن ندارم.اما اگر مجبورم کنی این کار را خواهم کرد.
اول انقلاب چند درویش را اعدام کردند .یکی از آنها درویش عرب بود.اینها ترنا بازی می کردند و وقتی خیلی داغ می شدند برای قدرت نمایی با هم شرط بندی می کردند که مثلا می توانی زن فلانی یا دختر فلانی را اینجا حاضر کنی و بعد هم این کار را می کردند!
قدرت برتر در دنیا همیشه با اصحاب حکمت بوده است و بسیاری از کسانی که به جایی رسیده اند از این علوم استفاده مثبت یا منفی کرده اند و به مقصود رسیده اند.
ملکه انگلستان ، پوتین ، پادشاهان عربستان و بسیاری دیگر از اصحاب قدرت صاحب علوم ،امکانات و ابزاری هستند که با قدرت گرفتن از آن علوم و امکانات مقاصدشان را پیش می برند.
آنچه محسن نامجو و دیگران می بینند عین واقعیت است.بر اساس محاسبات منطقی و بر اساس واقعیتهای موجود سالهاست که سایه جنگ بر کشور ما حکمفرماست و با رفتاری که حاکمان این مملکت از خود بروز می دهند برای کدخدا و دیگران چاره ای جز جنگ باقی نگذاشته اند.اما چرا جنگ نمی شود و چرا رهبر با قاطعیت می گوید جنگ نخواهد شد ؟
قریب به سیصد درویش و استاد صاحب نفس با خانواده هایشان در کوههای اطراف کرج زندانی هستند و شب و روز ذکر می گویند و ورد می خوانند و طلسم می زنند تا اهداف و ب رنامه های رهبر و ایادیش را به مقصد برسانند.
علاوه بر اینها خامنه ای دو جادوگر هندی بسیار قوی و فوق العاده قدرتمند دارد که یکی از کارهایی که می کنند همین است که جلوی جنگ را می گیرند و رابطه کشورهای مختلف را به هم می زنند .
بسیاری از نقصها ، ضعفها و اختلالاتی که در روابط ایران و سایر کشورها می بینید برای این است که رهبر و همفکرانش بر اساس تئوری بحران و تنش ، رفتارشان را تنظیم می کنند و بقیه مسائل برایشان چندان اهمیتی ندارد.
هر گاه حکومت در تنگنا قرار می گیرد و زمزمه شروع جنگ به گوش می رسد جادوگران رهبر مقدرات را با قدرت شیطانی فوق العاده شان تغییر می دهند و اجازه آغازجنگ را نمی دهند.
طبق شواهد تاریخی گسل مشاء هر صدو هفتاد سال یک تکان اساسی می خورده است و دهها هزار نفر کشته می شدند.اما چرا در تهران زلزله نمی آید و نخواهد آمد ؟صاحبان علم و حکمت این قدرت را دارند که مقدرات را تغییر دهند و جلوی حوادث طبیعی را بگیرند .همچنانکه قدرت دارند عمدا طبیعت و کائنات را به هم بریزند و به خواسته خود برسند.