سه نامزد رهبری و دوسال دشوار

                                                                                                   جمعه ۱۷ اسفند ۱۳۹۷


اگر ریاست بر یکی از سه قوا و داشتن اجتهاد حدّاقلّی با معیارهای نظام فعلی را شرطهای نامزدی برای رهبری آینده بدانیم، حالا روی کاغذ سه گزینه برای رهبری داریم: حسن روحانی، صادق لاریجانی و سیّدابراهیم رئیسی. منظور از اجتهاد حدّاقلّی داشتن تجزّی در اجتهاد یعنی اجتهاد در بخش سیاسی فقه است و منظور از معیار نظام فعلی،‌ داشتن مجوّز ورود به مجلس خبرگان و گرنه اگر بحث قانون اساسی و معیارهای شرعی باشد،‌ بحث صورت دیگری به خود می‌گیرد.
   
صادق لاریجانی بی‌هیچ تردیدی از لحاظ حوزوی باسوادترین ِاین گزینه‌هاست که به گواه سابقه و تألیفاتش به جز فقه در کلام و فلسفه‌ی اسلامی و کلام جدید هم دستی بر آتش دارد و شاید باسوادترین روحانی حاضر در ساختار سیاسی ایران هم باشد امّا در حوزه‌ی زندگی خصوصی نقطه‌ضعفهایی دارد و حواشی اقتصادی زندگی برادرانش روی او هم اثر گذاشته است ولی به‌خاطر حضور همین برادران در جای‌جای سیاست ایران و سابقه‌ی خودش در شورای نگهبان و قوّه‌ی قضائیّه و حضور فعلی در شورای نگهبان و داشتن ریاست مجمع تشخیص مصلحت توان بازی گسترده‌ای دارد. جواد لاریجانی می‌گفت که پس از قوّه‌ی قضائیّه برادرش «احتمالاً» به درس و بحث حوزه برمی‌گردد (آدم یاد «گوشه‌ی درویشی» ادّعایی در مناظرات کتبی وی با دکتر سروش می‌افتد) ولی دیدیم که بلافاصله دو پست همزمان را پذیرفت و برای مدّت کوتاهی دارای سه پست مهم در ساختار سیاسی ایران شد که با آمدن رئیسی، شد دو تا. 

حسن روحانی فقط روی کاغذ بخت نامزدی رهبری است چون رهبر آینده را بخش پنهان نظام با همکاری اقتدارگرایان و اصولگرایان انتخاب می‌کنند. روحانی برای ریاست جمهوری به اصلاح‌طلبان نزدیک شد و موفّق شد که دو دوره رئیس‌جمهور شود ولی به همین میزان از اصولگرایان و جامعه‌ی روحانیّت مبارز که عضوش بود،‌ فاصله گرفت. من در ایمای «دوسال دشوار» یازده‌سال پیش و دو سال پیش از انتخابات ۸۸ -با فرض اینکه موسوی علاقه‌ای به داشتن پست سیاسی ندارد- پیشنهاد کردم که خاتمی برگردد ولی همانجا گفتم که حسن روحانی به خاطر موضع بینابین اصولگرایان و اصلاح‌طلبان بهترین گزینه است ولی پایگاه مردمی ندارد. عنوان این متن هم «دوسال دشوار» دارد چون روحانی تا زمانی قدرت بازی دارد که در ساختار سیاسی باشد یعنی تا دوسال دیگر و پس از‌ آن -نه به شدّت خاتمی- ولی از چرخه‌ی تصمیم‌گیری کلان حذف خواهد شد؛ شاید حدّاکثر عضو انتصابی مجمع تشخیص مصلحت نظام باقی بماند. گرچه برخی از نیروهای امنیّتی به وی نظر مثبت دارند ولی تنها تا دوسال دیگر می‌توانند روی رهبری رئیسشان حساب کنند. او نیز در زندگی خصوصی نقطه‌ضعفهایی دارد که البتّه برای رجال سیاسی ایران و جهان چیز عجیبی نیست.
  
گمان ما این بود که با شکست سیّدابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست‌جمهوری بخت رهبری او نیز از بین برود ولی سیاست کم‌حافظه‌است و کوتاه‌مدّت. با انتصاب او در مجمع تشخیص مصلحت و ادامه‌ی حضورش در آستان‌قدس آرام‌آرام خاطره‌ی آن شکست از بین رفت و حالا وی به ریاست قوّه‌ی قضائیّه برگزیده شده است. کمی عجیب است که یکی از بازماندگان بدنام‌ترین واقعه در تاریخ جمهوری اسلامی یعنی اعدامهای تابستان ۶۷ یکی از گزینه‌های رهبری باشد ولی ایران سرزمین عجایب است. حتّی هم‌نشینی او با تتلو که مایه‌ی تمسخر او شد روزی لابد به عنوان سعه‌‌ی صدر بی‌نظیر او که حتّی حاشیه‌نشینیان فرهنگ عامّه را هم در برمی‌گیرد تعبیر و تفسیر خواهد شد. او در کنار صادق لاریجانی اگر تعیین تکلیف انتخاب رهبر به پس از سال ۱۴۰۰ بیفتد گزینه‌های اصلی خواهند بود.
  
 خُب حالا از میان این سه‌گزینه کدام‌یک به رهبر فعلی نزدیک‌ترند و آیا در زمان حیاتش برای او کاری خواهد کرد؟ روحانی که بسیار از خامنه‌ای دور شده است به ویژه با آن جدالهای لفظی در آستانه‌ی انتخابات ۹۶. دقیقاً به خاطر ریاست جمهوری او در این دوساله،‌ از همین حالا خامنه‌ای به فکر تعیین جانشین خواهد افتاد. صادق لاریجانی هم دارای درجاتی از استقلال در تصمیم‌گیری است که نه با خامنه‌ای و نه با نیمه‌ی تاریک و پنهان نظام نمی‌خواند. به یاد داریم گلایه‌ی شفاهی (یا نامه‌اش) به رهبرنظام درباره‌ی دخالتهای مجتبی خامنه‌ای در قوّه‌ی قضائیّه را در سال ۸۸ که با تأیید تلویحی برخی از افراد درون نظام نیز همراه شد. همینجا بگویم که با مرگ هاشمی شاهرودی احتمال نقش‌آفرینی مجتبی خامنه‌ای در آینده‌ی ایران بسیار کم شد. بعضی عقیده داشتند که شاهرودی به عنوان محلّل برای مدّت کوتاهی رهبر می شود و در همین مدّت پستی به خامنه‌ای جوانتر می‌دهد تا او رهبر آینده شود ولی چنین نشد.

کلید حلّ این معمّا انتصاب زودهنگام رئیسی به ریاست قوّه‌ی قضاست. از سال ۶۸ به بعد رؤسای قوّه‌ی قضائیّه هر پنج‌سال یک‌بار انتخاب شده‌اند و نیازی نبود که در اسفند ۹۷ چنین انتصابی انجام شود. برای جابجایی لاریجانی در شورای نگهبان و مجمع تشخیص هم راههای دیگری بود. این انتصاب مهر تأییدی است از طرف خامنه‌ای بر رهبری آینده‌ی رئیسی. گویا وی از خامنه‌ای خواسته که در نوروز ۹۸ همزمان دو پست ریاست قوّه‌ی قضا و ریاست آستان‌قدس رضوی در اختیارش باقی بماند تا میزبان وی در سفر نوروزی به مشهد باشد. اگر چنین شود باید منتظر نمایش تعیین غیررسمی قائم‌مقام رهبری در دو هفته‌ی آینده باشیم. من خبری خاص از وضعیّت مزاجی رهبرنظام ندارم ولی به گمانم نشانه‌های تغییر رهبر از هر زمان دیگر واضحتر است. برخی می‌گویند که ممکن است خامنه‌ای روزی به‌علّت بیماری کناره‌گیری کند ولی من با توجّه به سابقه‌ی رهبر قبلی و ریشه‌های کلامی تعیین ولیّ فقیه بعید می‌دانم امّا امکان تعیین رسمی یا غیررسمی قائم‌‌مقام وجود دارد. 

با وجود آنچه نوشتم،‌ هیچ‌کدام از دو گزینه‌ی دیگر بدون بخت نیستند و دقیقه‌ی نود ممکن است ورود یک عامل پیش‌بینی‌نشده همه‌ی محاسبات را به هم بریزد؛ همانطور که در سال ۶۸ چنین شد.

۲ نظر:

  1. انتخاب رئیسی زدن تیر خلاص به انتخاب مردم هم بود. واقعا مقام عظما برای نشان دادن بی اهمیت بودن رای مردم پس از سال ۹۶ هیچ مضایقه ای نکرد.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.