گروگان‌بازی

                                                                                                       شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸


پخش سریال گاندو و نوع نمایش نهادهای وابسته به دولت و سپاه جنجالهای آشنای بین طرفداران دو گروه را برانگیخت که از دید من مطلقاً بی‌اهمیّت است. آنچه اهمیّت دارد اعتراف به معاوضه‌ی جیسون رضائیان با پول و انفجار انبار سپاه به وسیله‌ی نفوذی‌های اسرائیل است که به اوّلی در این نوشته می‌پردازم و به دوّمی در یادداشت بعد. 

اصل مبادله از راه تلاش برای گروگان‌گیری یا جمع‌آوری مدارکی علیه یک فرد از ابتدای انقلاب وجود داشته و انقلابیان آن را از طرفهای غربی خود آموختند که همیشه هم امریکا یا اسرائیل نبوده است. تلاش برای دام‌گذاری برای هلموت هوفر با قراردادن یک پرستو برای گروگان‌گرفتن او و مبادله با کاظم دارابی در رابطه با آلمانی‌هایی بود که خودشان یکی از اوّلین پرستوهای پس از انقلاب را سراغ اوّلین وزیر ارشاد فرستاده بودند. نگاهی به جرایم اعلام‌شده برای این «جاسوسان» نشان می‌دهد که دست نیروهای امنیّتی تا چه حد خالی بوده است. اثبات پوچ‌بودن اتّهام‌ها و روایت زندانیان از وعده و وعیدهای بازجوها هم نتوانسته در این روند مضحک خللی وارد کند. اتّهام جیسون رضائیان «جمع‌آوری تصمیمات کشور در خصوص مسائل سیاست داخلی و خارجی و همکاری با دول متخاصم» عنوان شده بود که تقریباً به هر خبرنگاری می‌توان این‌ها را نسبت داد. او به همراه امیر حکمتی، سعید عابدینی و نصرت‌الله خسروی رودسری در برابر هفت ایرانی محبوس در امریکا مبادله شد و همزمان برخی مطالبات ایران از امریکا نیز پرداخت شد که از همان زمان بعضی علاقه داشتند این مبادله را مبادله‌ی شخص با پول تفسیر کنند که خیلی دقیق نیست.

جرم هما هودفر «ورود در حوزه‌های فمینیسم و جرایم امنیّتی» اعلام شد که دست کمی از مورد رضائیان ندارد. هودفر ظاهراً با پادرمیانی پادشاه عمّان آزاد شد. به این فهرست می‌توان بسیاری مانند کمال فروغی،‌ باقر و سیامک نمازی،‌ مصطفی عزیزی،‌ سعید ملک‌پور و البتّه نازنین زاغری را افزود. قاضی پرونده‌‌ی زاغری به صراحت به همسرش گفته که تا بریتانیا بدهی خود را به ایران پرداخت نکند، زاغری آزاد نمی‌شود؛ مطلبی که وزارت خارجه‌ی ایران مدّتهاست انکار می‌کند. دیروز خبر دستگیری فریبا عادلخواه پژوهشگر مؤسسه مطالعات سیاسی پاریس نیز منتشر شد که قصّه‌ای تکراری است. برداشت من این بود که با وجود دهها بلکه صدها آقازاده در اروپا و امریکا و بازداشت خبرنگار پرس تی‌وی دست‌کم باید این پیام به ایران رسیده باشد که اگر قرار به گروگان‌بازی باشد،‌ دست طرف مقابل بازتر است و اگر بازی شروع شود،‌ ایران حتماً برنده نخواهد بود.

کوتاه‌بودن نوشته اجازه نمی‌دهد که به تفصیل به همه‌ی نامهایی که در چندسال اخیر رسانه‌ای شدند بپردازم. از حافظه می‌توان عبّاس عدالت، ارس امیری،‌ احمدرضا جلالی، محمدرضا هاشمی نبی، میمنت چاوشی و هاله اسفندیاری را به آنها افزود. در حالی که جاسوسان زیادی از بین نیروهای امنیّتی،‌ سپاه و قشر به اصطلاح مذهبی بازداشت یا حتّی اعدام شده‌اند،‌ این نوع برخورد با افراد پژوهشگر، خبرنگار و دانشگاهی که قاعدتاً دسترسی خاصّی به اخبار اندرونی نظام ندارد جای سؤال دارد که جوابش هم کمابیش معلوم است. 

ظریف چند روز پیش گفت که درخواست مبادله‌ی نفتکش ایران و نازنین زاغری به ما نرسیده است. لحن او به گونه‌ای بود که گویا منتظر چنین پیشنهادی است یا در صورت رسیدنش آن را بررسی می‌کنند. ایران خود تلاش کرد که گروگان‌گیری دریایی را مقابله‌به‌مثل کند که نتوانست. سرگی ریابکوف اسکورت نظامی نفتکش بریتانیا در تنگه‌ی هرمز را تنفّربرانگیز خواند. تعبیری عجیب که منتهای خباثت همسایه‌ی شمالی را نشان می‌دهد. گیریم که حمله به نفتکش ژاپنی و نروژی کار ایران نبود (که بود)، به هرحال کسی یا جایی آن انفجارها را انجام داد؛‌ حالا چرا نباید انگلیس از اموال خود حفاظت کند؟ اسکورت نکند تا قایقهای سپاه آن را توقیف کنند. همین یک جمله به خوبی نشان می‌دهد که ایران در سیاست خارجی به چه دامی افتاده است. گرهی را که با دست باز می‌شود (یعنی دیپلماسی) می‌خواهد با دندان باز کند (نظامی‌گری). خبر ندادن اس۴۰۰ برای بالانگرفتن تنش هم جعلی بود و روسیه پیشنهاد فروش آن را به ایران داده است. حالا کدام کشور در پی تنش‌افزایی است؟ یک سؤال کوچک: همه‌ی کشورها به طریقی در حال جمع‌آوری اطلاعات از هم‌اند،‌ اینکه در میان دستگیرشده‌ها در ایران جاسوس روسی یا چینی نمی‌بینیم عجیب نیست؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.