جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۸
کشوری با مرزهای بسته در معرض شیوع یک بیماری از شهری که مرکز ایدئولوژیک آن به شمار میآید به دیگر نقاط داخل و خارج؛ این بهترین استعاره از وضعیّت اجتماعی و سیاسی امروز ایران است. آمارها مانند همیشه به خودی خود و بدون نیاز چندان به راستیآزمایی یا داشتن «رفیق اطلاعاتی» مشکوکاند. نسبت آمار مبتلایان به درگذشتگان با دیگر نقاط جهان تفاوت دارد. ایران تا دیروز به ۱۸ کشور جهان این بیماری را صادر کرد که تعداد افراد مبتلای خارج شده از کشور حدود یکچهارم مبتلایان داخلی اعلام شده است که با عقل جور در نمیآید. بسیاری از افراد فوتی نامآشنا بودهاند که این شبهه را ایجاد میکند که فقط از سر ناگزیری فرد درگذشته را جزو آمار به حساب میآورند. علّت برخی درگذشتگان کمابیش اسمورسم دار چند روز گذشته را آنفلوانزا اعلام کردهاند که در این شرایط معنای خودش را دارد. بعضی پزشکان از بالابودن آمار اعلام فوتیها -به ویژه در قم «آنتیباکتریال»- به علّت «بیماری حادّ تنفّسی» خبر دادهاند که باز هم به سادگی قابل قبول نیست.
نمازهای جمعه لغو و ورود اتباع چین ممنوع میشود؛ کاری که چهارهفته پیش باید انجام میشد. مثل همیشه چوب و پیاز را با هم میخوریم و قم یعنی کانون اصلی هنوز قرنطینه نشده است. باید منتظر دیگر نقاط زیارتی هم بود. طبق خبرهایی که از زؤار کویتی مبتلا به کرونا در دست است، آنها پس از سفر به قم به مشهد هم رفتهاند و این یعنی بسیار محتمل است که ویروس را در مرحلهی کمون یا نداشتن نشانه به دیگران منتقل کرده باشند.
اینجا ایران است، جایی که هر امر سادهای میتواند به معضلی اجتماعی- سیاسی- الهیّاتی تبدیل شود. مصاحبهای که میگوید طلبههای چینی ناقل بودهاند حذف میشود ولی باز میگویند که «افراد چینی» (ترجیحاًً کارگران) ناقل بودهاند و نه طلبهها. کرونا آگاهی دارد و فقط بعضیها را مبتلا میکند یا شاید طلبهها هم مثل ضریح قم آنتیباکتریال باشند، آن هم در برابر یک بیماری ویروسی. امّا قول دیگری هم هست که یک «کارشناس روس» گفته که این بیماری ممکن است سلاح بیولوژیک امریکا در برابر یک نژاد خاص باشد؛ مثلاً ویروس کرونا مثل خفّاش فقط بیفتد روی نژاد زرد (به جز طلبهها) امّا گاهی هم فراموش کند و ایرانیهای معتقد به کتاب طبّ هاریسون را هم مبتلا کند. یحتمل کارشناس مربوطه از دیدن بازتاب هذیانهایش در سایتهای نظام یک دل سیر خندیده باشد خاصه اینکه امیرعبداللهیان، یکی از سوگلیهای کارشناسی ولایی هم این امر مهم را بررسی فرموده است.
در «فیلم کوتاهی دربارهی عشق» دیالوگی هست که میگوید شخصی برای تسکین دنداندرد، اتوی داغ را روی شانهاش گذاشت و درد دندان یادش رفت. این حکایت روزگار ماست از دردی به درد دیگر و از فاجعهای به فاجعهی دیگر. به گمانم برای بسیاری از مدافعان و منتقدان وضع موجود این سیکل معیوب به شکل نوعی عادت درآمده باشد. لابهلای این دور باطل چهلساله یک چیز مهم از یاد نسل ما رفته است: زندگی.
Thank you.
پاسخحذفWhat's the way out from this evil circle?
Please write about it.
Thanks again