جمعه ۱۲ شهریور ۱۴۰۰
محسن کدیور در نوشتهای به بیان مشخّصات و ویژگیهای «هستهی سخت اسلام» پرداخته است. در مطلب چهارم آن (شرائط شناخت هستهی سخت اسلام) داشتن «تخصّص» را برای اظهارنظر دربارهی اسلام لازم دانسته است و البتّه از آزادی بیان غیرمتخصّصان دفاع کرده است. تا اینجا بحثی نیست امّا در ادامهی یادداشت تلویحاً تقلید فکری غیرمتخصّصان را تحت عنوان «سیرهی عقلا» توجیه کرده و آیات و احادیث موافق و مخالف را بنا به مشرب خود تفسیر کرده است.
او میگوید حدیثی مانند «انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال» (غرر الحکم و درر الکلم، ش ۵۰۴۸) خطاب به کسی است که اهلیّت تشخیص صحیح از سقیم را داشته باشد (یعنی متخصّص) نه هر کسی. افراد بیاطّلاع یا کماطّلاع عملاً «مقلّد» هستند و مبنای انتخابشان قائل است و نه قول. آیهی «فبشّر عباد الذّین یستمعون القول فیتّبعون احسنه» (زمر، ۱۷ و ۱۸) نافی تخصّص در دین نیست و گزینش احسن نیاز به علم کافی دارد (که تنها متخصّصان دارند). از طرف دیگر آیات و روایتی هست که مؤیّد انحصار متخّصصان (کسانی که زیر نظر استادان فن درس خوانده و بالاترین مدارج علمی را پیمودهاند) در شناخت صحیح اسلام است. برای نمونه «فاسئلوا اهل الذّکر إن کنتم لاتعلمون» (نحل، ۴۳)، «هل یستوی الّذین یعلمون و الّذین لایعلمون» (زمر، ۹) یا «فلولا نفر من کلّ فرقة منهم طائفة لیتفقّهوا فی الدین...» (توبه،۱۲۲). آیهی اوّل لزوم رجوع افراد کماطّلاع به افراد دانشمند است و آیهی دوّم در اهمیّت مساوینبودن آگاه با ناآگاه است. در آیهی سوّم هم قرآن به مؤمنان توصیه میکند که همه به جهاد نروند و گروهی به فراگیری دین بپردازند تا دیگران را راهنمایی کنند. اینها به طور واضح نشان میدهد که شناخت اسلام به عهدهی متخصّصان است و نه افراد غیرمتخصّص. (برای دیدن تفصیل مطلب، خواندن اصل متن کدیور الزامی است)
نکتهی اوّل (شرایط تولیدکنندگان فکر دینی): تعریف ایشان از متخصّص، «دانشآموختهی حوزه یا دانشگاه با دفاع از رسالهی اجتهادی و دکتری» است. ایشان افراد دارای علم لدنی یا نابغه را که بدون استاد میتوانند متخصّص شوند استثنا میکند. در تعریف ایشان از متخصّص میتوان مناقشه کرد ولی بیایید به موارد استثنا نگاهی بیفکنیم. داشتن علم لدنی که گویا کنایهای بیش نباشد چون کدیور چنین چیزی را برای امامان معصوم هم قائل نیست چه رسد به افراد عادی امّا دربارهی نابغه حرف هست. نبوغ تعریف واضحی ندارد امّا اگر آن را داشتن استعداد کافی برای خودآموزی بدانیم میتوان برای آن مصادیقی یافت. تعداد کسانی که به عنوان روشنفکر دینی یا نواندیش دینی در دوران معاصر تولید فکر کردهاند شاید به زحمت از انگشتان یکدست فراتر برود و قطعاً همین مقدار فرد مستعد در یک دوران یافت میشود. روی سخن او در نقد چنین افرادی است نه فیالمثل فلان پزشک یا مهندس که در محفلی خصوصی اظهارنظر میکند. امثال بازرگان، شریعتی و سروش حتماً دارای آن مقدار استعداد بودهاند که با مطالعه و بدون داشتن تحصیلات کلاسیک دینی دربارهی اسلام اظهارنظر کنند که البتّه مطالبشان قابل نقد، قبول یا رد است.
نکتهی دوّم (توصیف مصرفکنندگان تولیدات فکری): ایشان افراد کماطّلاع یا بیاطّلاع را «عملاً» مقلّد میخواند که مبنای انتخابشان قائل است نه قول و بر این اساس حتماً قائل باید متخصّص باشد. نکتهی مهم این است که ایشان از لحاظ نظری تقلید در شناخت اسلام را قابل قبول میداند که بر خلاف اعتقاد مشهور عالمان دین است که مسائل اعتقادی (اصول دین) برای همهی مسلمانان اجتهادی است نه تقلیدی. اینکه فعلاً چنین نیست و مسلمانان در امور فکری مقلّدند، امری اشتباه و نیازمند تصحیح است نه توجیه. روشنفکر یا نواندیش یا هر صفت دیگری که برای امثال ایشان در نظر بگیریم اگر یک وظیفه داشته باشد، تشویق مخاطبان به بیرونآمدن از تقلید فکری و داراشدن قوّهی تشخیص است نه مهر تأییدزدن بر تقلید فکری و تعریف متخصّص را بر اساس قامت خود دوختن و خود را در مقام مرجع فکری آنان قرار دادن.
نکتهی سوّم (بررسی آیات و احادیث):
حدیث «انظر الی من قال ...الخ» خطاب به همه است نه تنها افراد متخصّص. همه ناچارند که اقوال را بسنجند و بهترینش را انتخاب کنند چون همیشه امر دائر بین انتخاب قول یک متخصّص و یک غیرمتخصّص نیست تا با بررسی تخصّص فرد، حکم به پیروی از متخصّص بدهیم. با توجّه به تنوّع دیدگاهها در مباحث فکری اگر افراد مقلّد با دو یا چند قول از افراد متخصّص روبهرو شوند تکلیف چیست؟ اینجا ناچارند که از بین اقوال متخصّصان خودشان بهترین را انتخاب کنند و لاجرم باید توانایی سنجیدن اقوال را داشته باشند. پس اگر غیرمتخصّصان خود توانایی تولید فکر ندارند، حتماً باید توانایی سنجیدن محصولات فکری را داشته باشند. چنین کسانی که میتوانند قوّت و ضعف قول دو متخصّص را تشخیص دهند، بیگمان قادرند که کاستیهای فرضی قول غیرمتخصّص را نیز دریابند. پس بازگشت بحث به سنجش قول است نه قائل. برای نمونه اگر شخص غیرمتخصّصی بین دوراهی قول کدیور و جوادی آملی دربارهی ویژگیهای امامان دوازدهگانه قرار بگیرد، تکلیف چیست؟ باید بر اساس قائل عمل کند و میزان تحصیلات، استاددیدن و تألیفات را ملاک قرار دهد (که نتیجه واضح است) یا قوّت و ضعف دو قول را بسنجد؟ کسی که باید اینجا بین دو قول بهترین را انتخاب کند، بین دوراهی قول کدیور و سروش دربارهی چگونگی نزول قرآن هم صلاحیّت انتخاب دارد.
آیهی «فبشر عباد الذین یستمعون القول...الآیه» هم مانند حدیث بالاست. عباد یعنی همهی مسلمانان که اقوال مختلف را میشنوند. اگر استماع قول و انتخاب احسن منحصر به متخصّصان باشد، غیرمتخصّصانی که در معرض اقوال کلامی گوناگون متخصّصان قرار میگیرند باید چه کنند؟ رزومهی متخصّصان را بسنجند و علاوه بر گزینش اعلم در فروع دین، اعلم در اصول دین را هم انتخاب و از او تقلید کنند؟ چون نه تنها قولشان معتبر نیست بلکه قادر به انتخاب از بین اقوال معتبر نیز نیستند! تفاوت این دیدگاه با آنچه از آیات و روایات برمیآید آشکار است؛ یا اینکه خیر در برابر اقوال متخصّصان چارهای جز انتخاب احسن نیست. آنان که اقوال مختلف متخصّصان را میسنجند و از بین آنها احسن را انتخاب میکنند، قادر به سنجش قول غیرمتخصّصان هم هستند.
آیهی «فاسئلوا اهل الذّکر» چیزی بیش از پرسوجو از عالمان را به ما نمیگوید که مقدّمهی شیوهی برخورد با قول آنان است. اگر اهل ذکر اقوال مختلف داشتند -که معمولاً هم چنین است- سائل باید بنا به فکر و اندیشهی خود انتخاب کند. در نکتهی اوّل عرض شد که افراد مستعدّ خودآموخته هم میتوانند جزو عالمان باشند.
آیهی «هل یستوی الذین یعلمون...» هم اصلی بدیهی است دربارهی تفاوت افراد آگاه و ناآگاه ولی معنای این آیه چیست؟ تشویق افراد به داناشدن است یا تبعیّت از دانایان. این آیه میگوید ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی یا میگوید در بیخبری خود باقی بمان و از افراد خبره تقلید فکری کن؟ در اینکه کسی که از رسالهی اجتهادی و دکتری دفاع نکرده حتماً مصداق «لایعلمون» است هم اشکال جدّی وجود دارد. در علوم نظری چه بسیارند کسانی که بدون فراغت از تحصیل در یک رشتهی خاص با سعی و کوشش به مرتبهای فراتر از فارغالتحصیلان آن رشته رسیدند و دربارهی رسالهی اجتهادی هم باید گفت که حتّی برای رسیدن به اجتهاد هم -بر خلاف ظنّ عموم- داشتن اجازهی اجتهاد شرط نیست و طلبهی فاضل اگر ضمن تحصیل به این یقین برسد که توانایی استنباط احکام دین را دارد میتواند یا میباید به نظر خود عمل کند.
آیهی «نفر» هم خطاب به مسلمان صدر اسلام است که همه به دنبال جهاد نروند بلکه گروهی به دینآموزی بپردازند و به دیگران نیز بیاموزند. در زمان ما این آیه به این معناست که همه نباید فقط به دیگر مشاغل مورد نیاز جامعه بپردازند و گروهی باید مشغول تفقّه و دینآموزی شوند و چراغ بحثهای دینی در اصول و فروع دین را روشن نگه دارند. اولاً اینجا هم اگر اشخاص غیرمتفقّه با اقوال مختلف متفقّهان روبهرو شدند، باید توان تشخیص داشته باشند؛ یعنی اگر عالم ربّانی نیستند، متعلّم فی سبیل نجات باشند. ثانیاً تفقّه منحصر در تحصیلات کلاسیک و دفاع از رسالهی اجتهادی و دکتری نیست. شخصی که به تنهایی یا در گروههای چند نفره متون دینی را میخواند هم میتواند متفقّه باشد به ویژه امروزه که متون درسی هم به صورت مکتوب یا دیداری و شنیداری در دسترس همه هست. کدیور ذیل این آیه تلاش میکند تقلید را از فروع دین به اصول دین تسرّی دهد که جداً جای تعجّب دارد. حتّی در فروع دین هم فرد صددرصد مقلّد نیست. او باید بین چند مرجع شایسته نهایتاً خود دست به انتخاب بزند و در بقای شرط اعلمیّت (مثلاً ظهور یک مجتهد جوان اعلم) یا -مهمتر از آن- بقای اصل عدالت باید شخصاً تصمیم بگیرد. اینجا هم ابتدائاً و نهایتاً انتخابگر خود اوست و حتّی تقلید فقهی هم باید بر اساس تشخیص مؤمن باشد.
آن همه دعوت به تفکّر و تدبّر در آیات و روایات را نادیده گرفتن و چند آیه و روایت را که الحق نشانگر آزاداندیشی و دعوت به علمآموزی در اسلام آرمانیاند با تفسیری محدود و جهتدار فروکاستن، اسلام موجود را به جای اسلام مطلوب نهادن و تقلید در مسائل فکری را پذیرفتن بیگمان نقطهی تاریکی در کارنامه کدیور است. زمینهی تحصیلی نگارنده شبیه کدیور است نه کسانی که به نقد آنان پرداخته و به خوبی از عدم تسلّط بعضی نظریّهپردازان دینی بر دقایق متون دینی آگاهم ولی طرح این بحث را افتادن از چاله (نظرات سست برخی روشنفکران دینی) به چاه (تجویز تقلید در مسائل اعتقادی) میدانم. اوّلی را با نقد و بررسی و تبیین دائم میتوان چاره کرد ولی دوّمی چیزی از هرگونه نواندیشی بلکه از خود دین باقی نمیگذارد.
پای ماقال و من قال که پیش میآید بدجور شمشیر را از رو میبندید!
پاسخحذفشعار قدیم ایمایان است دیگر.
حذفبا سلام. آیا با این موافقید که حتی در مسائل فقهی و فروع دین هم به رغم اینکه ادعا می کنیم مخطئه هستیم ولی در عمل مصوبه شده ایم؟
پاسخحذفچطور؟
حذفمجددا ببخشید اگر نوشته من به اسم ثبت شد منتشر نفرمایید. نمی دانم با اسم برای شما فرستادم یا ناشناس. امان از این روزگار.
پاسخحذفدر بخش نام/نشانی وب یک اسم ثابت مستعار برای نظرگذاشتن انتخاب کنید تا از این مشکلها پیش نیاید.
حذفمثلا اگر مجتهدی با بذل جهد به این فتوا رسید که بسیاری از شئون حکومتی برای دوران غیبت نیست مبتواند استدلال خود را به راحتی بیان کند؟ اگر فتوایی شاذ درباره مسائل حساسیت برانگیز داشته باشد در برابر حتی فقه رایج و نه حتی حاکمیت چطور؟
پاسخحذفاین بیشتر به نبود رواداری دینی و سیاسی برمیگردد تا این دو گروه که نام بردید.
حذفهر انسان عاقلی می تواند دین را مورد سنجش عقلانی قرار دهد
پاسخحذفخب وقتی رواداری نباشد مگر جرأت تخطئۀ فقهی هست مخصوصا وقتی طرف مخالف نظر شما جایگاهی داشته باشد. بله در مسائلی که به جایی بر نمی خورد ابراز اختلاف نظر آن هم تا جایی که ساختار شکن نباشد ممکن است اما می توان در مالیه های اسلامی به راحتی نظریات رایج فقهی را تخطئه کرد؟ عرض کردم «عملاً» مصوبه شده ایم.
پاسخحذف