دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰
درگذشت آیتالله حسن حسنزادهی آملی یکی دیگر از خیل شاگردان علّامه طباطبایی کم کرد. حالا دیگر از میان چهرههای نامدار حوزوی جوادی آملی باقی مانده و از میان دانشگاهیان ابراهیمی دینانی و البتّه یکی دو نفر دیگر. قدر استاد را از سطح شاگردانی که تربیت کرده است میتوان بهتر شناخت. حسنزاده ویژگیهای علمی فراوانی داشت که دو تای آن از دید من برجستهتر بود:
یکی اینکه تسلّطی کمنظیر بر علوم سنّتی حوزوی داشت. در زمان قدیم اینکه افراد در چند فن درس بخوانند و صاحبنظر شوند خیلی مرسوم بود. این تسلّط چندجانبه به شخص این امکان را میداد که بخشهای بزرگتری از فیل حقیقت را که در تاریکی خوابیده لمس کند و درک بهتری از موضوعات داشته باشد. با گذشت زمان و پیشرفت علوم و البتّه تغییر شیوهی زیست افراد به سوی تکبعدیشدن پیش رفتند. شاید تمرکز علمپژوه بر یک حوزه او را دارای تخصّص و تبحّر بیشتری کند ولی باعث میشود که به اصطلاح «تصویر بزرگتر» را نبیند و تکبعدی بار بیاید. علم هیئت، ریاضیّات قدیم، طبّ سنّتی و مانند آن شاید حالا دانشهایی بهروز نباشند ولی به هر حال جزو میراث علمی مایند و دستکم بهخاطر اهمیّتی که در تاریخ علم دارند باید حفظ شوند. فقه فقیهی که این دانشها را بداند با کسی که نمیداند تفاوت دارد. فقط برای نمونه هرسال و به هنگام استهلال شاهد طرح فتواهای فقهایی هستیم که به وضوح چیز زیادی از علم نجوم نمیدانند. اینگونه است که از طبّی که ابن سینا دربارهاش کتابهایی قطور مینوشت، ملّاصدرا چیز چندانی نمیدانست و از علم موسیقی فارابی در حوزهی فعلی خبری نیست.
دوّمین ویژگی حسنزاده جستوجوی استادهای فراوان و -اگر این عبارت درست باشد- تخلیهی علمی آنها بود. استادی از استادان معروف و غیرمعروف حوزوی نبود که به نحوی در میان خیل استادان حسنزاده نباشد. گاه در ایّام تعطیل یا در ساعات غیرمرسوم حتّی به شکل خصوصی به خدمت استاد میرسید و درس میگرفت. خودش میگفت که در سال فقط دو روز را تعطیل میکرد، یکی روز عاشورا و دیگری روز شهادت امیرمؤمنان. این را با وضع فعلی حوزه مقایسه کنید. بسیاری از طلّاب میدانستند که مرحوم طباطبایی برادری کوچکتر به نام سیّدمحمّدحسن الهی دارد که در تبریز است و عدل و همانند برادر در علوم عقلی و سیروسلوک است امّا کمتر کسی دامن همّت به کمر میزد و برای کسب فیض به تبریز میرفت. حسنزاده از گفتوشنیدهای خود با الهی حکایتها داشت که بسیاری از آن قابل بازگوکردن نیست. خود حسنزاده به طباطبایی میگفت که هر قدر اخوی بذول هستند، شما کتوم هستید؛ یعنی از احوالات و دقایق عرفان عملی خود چیزی بروز نمیدهید. حسنزاده کثیرالتألیف بود و کتابهای منتشرنشدهی زیادی دارد که امیدوارم این حکایات به وقتش توسّط بازماندگان منتشر شود.
در نوشتهای که در بزرگداشت افراد مینویسند انتقاد رایج نیست ولی حیف است که به یک ویژگی نهچندان سازندهی ایشان اشاره کنم. ایشان میگفت که به هنگام تدریس یا نوشتن و حاشیهزدن بر ملّاصدرا -به عنوان آخرین فیلسوف مسلمان صاحب مکتب- به کرّات میدیدم که نظری متفاوت دارم امّا آن را بیان نمیکردم. با خود میگفتم که اگر قرار به اشتباهکردن باشد من به اشتباه اولی هستم تا مولی صدرا (اسمش را اینطور مینوشت). در زمان صدرالمتألّهین فلسفهی ابن سینا رایج بود که تا صدسال پس از مرگ او نیز وضع بر همین منوال بود. اگر ملّاصدرا دربارهی بوعلی مانند حسنزاده عمل میکرد، حکمت متعالیه هیچگاه متولّد نمیشد. نه حالا و نه هیچگاه دیگر کسی که آخرین حرف را بزند نخواهد آمد و دانش ما از حقیقت نامتناهی دائم باید در رشد و نمو باشد و معنای «متعالی» همین است. امیدوارم در سالهای پایان عمر روش ایشان تغییر کرده باشد و نظرات انتقادی خود از فلسفهی صدرایی را جایی ثبت کرده باشند. نسل گذشته که اخلاقمداری، عشق به علم و بیاعتنایی به القاب و مناصب بارزترین خصیصهاش بود در حال انقراض است، تا ببینیم نسل جدید چه گلی به سر معارف و میراث علمی ما خواهند زد.
سلام. در مجلسی که جناب ایشان حضور داشتند (آقای فیاضی، حشمت پور و عبدوس و ...) هم بودند، یکی از آن مرحوم پرسید چرا در تدریس، انظار انتقادی خودتان را مطرح نمی کنید؟ گفتند: من به الکفایه هست در قم و تهران. آقای فیاضی خندیدند. آن مرحوم گفت: ضمیر مرجعش را پیدا کرد.
پاسخحذفخدا ایشان را با اولیا محشور کند. از نسلی بود که شاید به این زودی تکرار نشوند اما ای کاش بعضی ناپرهیزیها از ایشان سرنمیزد مثل "انسان کامل" خواندن "اسمشونبر" که کلا فاتحه درک ما از مفهوم انسان کامل را خواند.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفرحمت و رضوان الهی بر ایشان باد.
لقب علامه ذوالفنون حقیقتا برازنده ایشان بود .
تلاش ایشان در حفظ و تثبیت علوم مغفول حوزوی همچون علوم غریبه در خور ستایش و بسیار ارزشمند است.آقای بهجت رحمت الله علیه بصورت خصوصی تدریس علوم خفیه می کردند.در ایام سفر یا بیماری ،حضرت علامه بجای ایشان تدریس می کردند.
سالها بصورت غیر رسمی تحت الحفظ و در فشار بودند و بسیاری از اظهار نظرها و بیانیه های ایشان با فشار مقامات امنیتی و کاملا دیکته شده انجام شد .
بعضی بزرگان دیگر هم تحت فشار سگهای هار بیت رهبری و اطلاعات سپاه برای حفظ جان و آبرو و جلوگیری از هتک حیثیت وحرمت خود ،مجبور شدند بر خلاف اعتقاد و رویه معمولشان که انتقاد و تکفیر رهبر بود تعابیری بکار ببرند که عرش الهی را به لرزه درآورد و در تاریخ شیعه سابقه نداشت !
https://www.google.com/amp/s/www.mashreghnews.ir/amp/998296/
آقا سبحان به نظر میاد شما به علوم غریبه علاقه داشته باشی. اگه زحمتی نیست یه پرس و جو بکن به ما بگو آخوندا کی میرن؟ دستت درد نکنه.
حذف:))))
حذفگویا دم مسیحایی ایشان به سر شما هم خورده... فــوت
پاسخحذفاین مطلب از سایت حوزه است: https://hawzah.net/fa/Question/View/11005
پاسخحذفسى سال پیش صحبتى با بک ریاضیدان داشتم تا این که کلام کشید به این شکل هندسى (قطاع ) من از او، به خاطر غرض الهى که در نظر داشتم ، سوال کردم : عزیز من ! از این شکل چند حکم هندسى مى توان استفاده کرد؟
گفت : شاید هفت تا ده تا حکم .
گفتم : مثلا بیست تا چطور.
گفت : شاید ممکن است .
گفتم : دویست تا چطور؟
به من نگاه مى کرد که آیا دویست حکم هندسى مى توان از آن استنباط کرد و توقف کرد.
گفتم : دو هزار چطور؟ همین طور به من نگاه مى کرد. گفتم : دویست هزار تا چطور؟
خیال مى کرد که من سر مطایبه و شوخى دارم و به مجاز حرف مى زنم . بعد به او گفتم : آقا این خواجه نصیرالدین طوسى کتابى دارد به نامکشف القناع عن اسرار شکل القطاع (۹۵۸) و جناب خواجه از این یک شکل ، چهار صد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار حکم هندسى استنباط کرده ، یعنى قریب نیم میلیون . بعد به او گفتم : این خواجه نصیر طوسى که راجع به یک شکل هندسى ، یک کتاب نوشته و قریب پانصد هزار حکم از آن استنباط کرده
به اعتقاد من کسی که چنین حرفی زده باشد بشدت متوهم است و از ریاضیات، چه قدیم و چه جدید، چیزی نمی داند.