جمعه ۱۲ آذر ۱۴۰۰
مشهور است که میگویند انقلاب فرزندانش را میخورد؛ امّا ولایت فقیه میتواند پدرانش را هم ببلعد. معروفترین آنها حسینعلی منتظری بود که وقتی مُهر ضدّیت با ولایت فقیه خورد گفت که ما خودمان آن را علم کردیم و حالا متّهم به مخالفت با آن شدهایم. البتّه مرز نهچندان باریکی بین ولیّ فقیه و ولایت فقیه هست ولی مدافعان آن وانمود میکنند چنین نیست تا انتقادها به طرف اصل مسئله برود و دستشان برای برخورد با افراد باز باشد و گرنه اگر مخالفت فقط با فرد باشد کارشان سخت میشود. ولایت فقیه حتّی به جوادی آملی هم رحم نکرد و عمّامهاش را در نمازجمعه انداخت تا به یکی از مدافعان عقلگرایی بفهماند که ولایت مطلقه یعنی تعطیل عقل و تبعیّت محض، نه اینکه در امری از امور حقّ تفکّر و رسیدن به نتیجهی متفاوتی را داشته باشی.
آذری قمی از مدافعان سرسخت ولایت فقیه بود و دربارهی دامنهی اختیارات ولایت یک فقیه عباراتی را به کار برده بود که از تکرار آن شرم دارم ولی میدانیم که چه به سرش آمد و چگونه محصور بلکه مقبور شد. این روزها بحث دربارهی نامههای عذرخواهی او بالا گرفته است. چند مطلبی را که مرور کردم، بیشتر با مستنداتی به جعل نامه اشاره کرده بودند. این امکان منتفی نیست ولی به نظرم نامهها به دستخط او و حاصل اجبارند نه جعل؛ هم اجبار درونی و هم اجبار بیرونی. از طرفی بیماری و کهولت او حتّی پیش از حصر کامل، رسیدگی به او را با مواضعی که داشت سخت کرده بود و قابل درک است که بخواهد گشایشی حاصل شود. از سوی دیگر همه از فشار سربازان گمنام امامین زمان برای اعترافگیری، توّابسازی و ندامتنامهنویسی آگاهیم. وقتی مرجع درجهیکی مانند شریعتمداری مجبور به عذرخواهی شود حساب دیگران روشن است. اکثر افرادی که با بهانههای امنیّتی به زندان میافتند تحت فشار به همهچیز اعتراف میکنند.
گفتهی مرحوم بازرگان را همه به یاد داریم که پیش از اتمام دورهی نمایندگی خود در سال ۱۳۶۳ گفت: «تا دو روز دیگر مصونیّت پارلمانی من به پایان میرسد و مانند بقیّه قابل تعقیب و بازداشت و «تأدیب» هستم. اگر در روزهای بعد بنده را بازداشت کردند و اعلام کردند که برای روشننمودن حقایق در تلویزیون ظاهر خواهم شد و دیدید که آن شخص حرفهایی غیر از سخنان دیروز و امروز میزند و مثل طوطی مطالبی را تکرار میکند، بدانید و آگاه باشید که آن فرد مهدی بازرگان نیست.» وقتی صدا و تصویر آدمی که حیّ و حاضر خلاف نظرات سابق و لاحق خودش مطلبی را میگوید به گفته و شهادت خودش اعتباری نداشته باشد، تکلیف یک دستخط که کاملاً خلاف مواضع گذشته و آیندهی آن فرد باشد کاملاً روشن است گیرم به دست خود او نوشته شده باشد.
بازرگان چقدر زود ولایت رو شناخت. تادیب!!
پاسخحذف