پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰
وقتی ژاوی هرناندس به بارسلونا آمد، فرامین دوازدهگانهای برای بازیکنان تعیین کرد که شاید به نظر زیادهروی در برقراری نظم و انضباط تیمی بود ولی همین نکتههای بهظاهر کوچک است که یک تیم را موفّق یا ناموفّق میکند. دستورهایی مانند این را از گواردیولا هم نقل میکنند و اینکه حتّی در دوران حضور در بارسلونا شخصاً بر روابط شخصی بازیکنان (به ویژه جوانترها) نظارت میکرد و در سفرها نیز با واسطههایی آنان را زیر نظر داشت. خود باشگاه هم برای خود سلسله مراتب دیگری در نظارت همهجانبهی استطلاعی و استصوابی (!) داشت. وقتی رونالدینیو در اوج از بارسلونا جدا شد، همه تعجّب کردند که چطور باشگاه چنین اجازهای داده است. بعدها معلوم شد که اسطورهی برزیلی شبنشینی و پارتیهای آن چنانی داشته و سران باشگاه میترسیدند که بر نابغهی نوپایشان یعنی لیونل مسی اثر بگذارد؛ پس برای درامانماندن او خیلی مؤدّبانه عذر یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال را خواستند. نظارتها بلکه دخالتهای آلکس فرگوسن هم که دیگر از همه معروفتر است که اگر نبود -فقط برای نمونه- رایان گیگز احتمالاً به سرنوشت جرج بست دچار میشد. بعدها هم که از نظارت او دور شد، دیدیم که چه کرد.
چند روزی است فایل صوتی یکی از بازیکنان تیم ملّی که گویا زیدش را میخواسته به اردوی تیم ملّی بیاورد پخش شده است. این حرفهای عجیب سه جنبه دارد، یکی جنبهی شخصی و اخلاقی که به خودش مربوط است، دوّم حرفهایگری و انضباط جنسی که به مربّی مربوط است و سدیگر نظم تیمی که به فدراسیون ربط دارد. چنین کاری در آزادترین کشور دنیا هم با واکنش تند فدراسیون روبهرو میشود. برای وجه دوّم یک مثال بزنم. علی دایی در مصاحبهای میگفت که در زمان حضور در بایرن مونیخ هر روز از انگشت بازیکنان قبل از ورود به تمرین نمونهگیری خون میشد. خون مثل آینه تمام رفتار آنان را توضیح میداد؛ از مصرف الکل تا ناپرهیزی جنسی تا بیدارخوابی و مانند آن. در آن زمان به نظرم خیلی دیکتاتورمآبانه آمد ولی تازه حالا متوجّه میشوم که اگر این باشگاه سالهاست که جزو چهار تیم برتر اروپاست، به خاطر رعایت چه مسائلی است.
گفتهی ناصرالدّینشاه در توصیف جمال بیمثال خود را که به ضربالمثل تبدیل شد که به یاد دارید: «همهچیزمان به همهچیزمان میآید». این حرف نه تنها دربارهی ما بلکه هر جا و هر آنهای دیگری صادق است. به عبارت دیگر جایی که فرهنگ حرفهای دارد، اقتصادش هم همینجور است، نظام آموزشی و بهداشت و ورزشش و هر حیطهی دیگر نیز. تمام این عرصهها با هم در ارتباطند و انسجام و نظم یکی بر دیگران اثر میگذارد و سستی و کاهلی یک جزء در دیگر اجزا بازتاب مییابد. اقبال لاهوری سالها پیش در اشعارش برای شرقیان مدّعی معنویّت که غرب را در خواب غفلت میپنداشتند گفت که اقتدار غرب نه در ظاهر پر زرق و برقی است که میبینید و ملاک قضاوت ناقص خود قرار میدهید بلکه در علم و فن است. تازه او به رغم هوش سرشارش باز تا کنه ماجرا پیش نرفته بود. فکر نمیکردم روزی برسد که از فردید نقل قول کنم ولی اگر یک جملهی تاحدّی درست در میان گفتههایش باشد این حرف است که صدر تاریخ ما ذیل تاریخ غرب است؛ همیشه در حال دست و پنجه نرمکردن با مسائلی هستیم که دیگران خیلی وقت است آن را حل کردهاند.
پ.ن: از برخی از عالمان حوزوی که به خیال خود برای ارشاد دانشگاهیان غرب و آگاهکردن آنان از داشتههای کلامی و الهیّاتی به آنجا رفتند شنیدهام که چطور در مواجهه با مراکز علمی آنجا مبهوت شدهاند و تازه آنجا فهمیدند که خیلی از حرفهایی را که به عنوان تحفه به فرنگ بردهاند، سالها پیش آنجا گفته و نقد شده است. یکی از متألّهان دانشگاهی که به اجبار مهاجرت کرده نیز در ابتدا برای تدریس دعوت شد. در نیمههای ترم به ایشان خبر دادند که حرفهای شما تکرار دست دوّم سخنان فیلسوفان دین اینجاست که خیلی وقت است کهنه شده؛ جنس تازه چی داری؟ قرار بر مطالعه و بازآمدن با دست پر شد. پس از مدّتی دیگر برای تدریس دعوت نشد و جز در محفل طرفداران به سخنرانی نپرداخت.
?you wanna know why Europeans are ahead why not ask them
پاسخحذفhttps://www.youtube.com/watch?v=tsILktLGnj0
از دست شما پرسپولیسیا چه کار کنیم؟ اون از خلبازی طارمی اینم از بلاهت کنعانی. پووووف
پاسخحذفبیش باد
پاسخحذف