سهشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۰
پس از فیلم «انگل» بازی با ژانرها و تغییر لحن فیلم طرفدار زیادی پیدا کرد. فیلمی که امسال پدیده شد، یعنی «به بالا/آسمان نگاه نکن» نمونهی موفّقی از این تلفیق گونههای سینمایی است که مسیر «انگل» را برعکس میرود یعنی اگر فیلم کرهای از کمدی آغاز میکند و به تراژدی میرسد، این فیلم از واقعگرایی صرف آغاز میکند و با چندبار تغییر لحن به مضحکهی محض میرسد. در ده دقیقهی آغازین که «دانشمندان» به خطر برخورد قطعی یک سیّارک با زمین پی میبرند، متعجّب بودم که چرا دیکاپریو در فیلمی با تمی تکراری بازی کرده است تا وقتی هنگام انتظار در کاخ سفید برای ملاقات با رئیسجمهور و دادن خبر برخورد مرگبار قریبالوقوع، ژنرال همراهشان پول آب و تنقّلاتی که برایشان گرفته بود (و رایگان بود) با آنها حساب کرد! خوب میشد حدس زد که تغییر مسیر آغاز شده است.
گرچه سازندگان فیلم شهابسنگ را استعارهای از تخریب زیستبوم دانستهاند ولی پیشنهاد میکنم خطر «شهابسنگ» را بردارید و به جایش «کرونا» بگذارید؛ فیلم آینهی تمامقدّی از وضعیّت جاری در سپهر عمومی امریکا و به تبع آن جهان است. مهمتربودن بههمخوردن رابطهی دو خوانندهی جوان از خطر نابودی زمین (آریانا گرانده تقریباً خودش را بازی میکند)، مجریان خوشحال و شنگول تلویزیون که از همهچیز جوک میسازند، نقش عجیب بازخوردهای شبکههای اجتماعی در بالا و پایینرفتن موقعیّت افراد و برخورد سیاسی سیاستمداران با همهچیز. خانم رئیسجمهور دو برخورد مختلف با این خبر دارد، ابتدا فکر میکند که ممکن است برای کمپینش بد باشد، پس با بیتفاوتی با آن روبهرو میشود و بعد که میبیند میتواند از آن برای قهرمانسازی از خود بهره ببرد، کاسهی داغتر از آش میشود و به میان معرکه میپرد.
نظرسنجیهای فیلم کمابیش کپی نظرسنجیهای کرونایند. گروهی از مردم خطر را جدّی میگیرند، گروهی فکر میکنند خبری جعلی برای سرکیسهکردن آنان است و گروهی دیگر نظر دیگری دارند. ما در ایران متحجّران وطنی و دکتر علفیهای اسلامی را دست میانداختیم ولی هنوز که هنوز است عدّهای آنجا علیه واکسیناسیون مطلب مینویسند و حتّی مرگ برخی از همفکرانشان بر اثر کرونا را به پای مافیای مخالفانشان میگذارند. متأسّفانه استعداد بشر برای زیستن در توهّم غیرقابل تصوّر است. ایشرول گویا ترکیبی از ایلان ماسک، جف بیزوس و رؤیاهای تسخیر فضای آنهاست که چاشنی تمسخر او کمی زیاد به نظر میآید و حضور تیموتی شالامی نیز در فیلم منطق خاصّی جز به سینماکشاندن قشر جوان ندارد. فیلم را به عنوان اثر جدّی سینمایی نباید تلقّی کرد و خودش نیز همین را نمیخواهد و چهبسا برای نگاه به ابتذال حاکم بر رسانهها و شبکههای اجتماعی جدیّتی در همین سطح هم کافی باشد.
آخرین صحنهی فیلم که پس از تیتراژ پخش میشود، خلاصهی فیلم است. رئیسجمهور به فضا رفته و فراموش کرده که پسر عزیزدردانهاش را با خود ببرد. پسر از زیر آوار بیرون میآید و از خودش فیلم میگیرد و میگوید: «سلام بچّهها من آخرین بازمانده در کرهی زمین هستم، حالم خوبه، لایک و سابسکرایب یادتون نره!»
اسم فیلم هم فکر کنم استعاره باشه با توجه به کمپینهایی که راه میافته، به آسمان نگاه کن و برعکسش. لحن شوخ فیلم هم باعث شده که خیلی جدی نگیرنش. همین موضوع اگه در قالب تراژدی عرضه میشد الان منتقدها براش سرودست میشکستن.
پاسخحذف