پنجشنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۱
شنود گستردهی عام و خاص در ج.ا
میباید که پادشاه را منهیان راستکردار باشد تا احوال رعایا و گماشتگان بر ایشان به وی رسانند. گویند اردشیر بابکان پادشاهی آگاه بود؛ چون ندیمان بامداد بیامدندی وی بگفتی که فلان کس امشب چه خورده است و با فلان زن و کنیزک صحبت داشته است و هر چه کردی یکیک بگفتی تا مردان گمان بردند که از آسمان بر وی فرشته آید و وی را آگاه کند.
اختلافنظر و سقوط سیاسی همهی رئیسجمهوران منتخب با خامنهای
مقرّبان سلاطین چون کسانیاند که به کوهی بلند بالا میروند امّا عاقبت به زلازل قهر و نوازل دهر از آن کوه به زیر خواهند افتاد و شک نیست که افتادن بلندتران صعبتر خواهد بود و به زیر آمدن فروتران سهلتر.
ایران باستانستیزی خطیبان و ائمه جمعه
در تواریخ آمده است که پنجهزارسال سلطنت عالم تعلّق به گبران و مغان داشت و این دولت در خاندان ایشان بود زیرا که با رعایا عدل میکردند و ظلم روا نمیداشتند. در خبر است که خداوند تعالی به داوود علیهالسّلام گفت که قوم خویش را بگو که پادشاهان عجم را بد نگویند و دشنام ندهند که ایشان جهان را به عدل آباد کردند تا بندگان من در وی زندگی کنند.
روسیه و مشروطکردن برجام به منافع خود
اعرابیی شتری گم کرده سوگند خورد که اگر بیابد به یک درم بفروشد. شتر را یافت و از سوگندش پشیمان شد. گربهای در گردن شتر آویخت و بانگ برداشت: «که میخرد شتری به یک درم و گربهای به صد درم؟ امّا بی یکدگر نمیفروشم!»
اگر در سوریه نجنگیده بودیم باید در تهران میجنگیدیم
مردی به شخصی رسید و آغاز گله کرد که روا باشد که مرا نمیشناسی و رعایت حق من نمیکنی؟ آن شخص حیران ماند و گفت: از اینها که تو میگویی من خبر ندارم. گفت: پدرم مادرت را خواستگاری کرده بود. اگر وی را میخواست، من و تو برادر میبودیم.
سطح شعور کارشناسان سیاسی و نظامی نظام
از معلّمی پرسیدند که تو بزرگتری یا برادرت. گفت من بزرگترم امّا اگر یکسال دیگر بر وی بگذرد با من برابر شود.
اسطورهسازان از سردار دلها
بهلول به هارون الرشید در آمد. یکی از وزرا گفت که بشارت باد بر تو ای بهلول که امیرالمومنین تو را بر قرده و خنازیر سردار گردانید. بهلول گفت: گوش به من دار و فرمان من به جای آر که از جملهی رعایای منی.
فایلهای صوتی خادمان نظام و افشاگری علیه همدیگر
معاویه و عقیل بن ابیطالب با هم نشسته بودند. معاویه گفت ای اهل شام هیچ شنیدهاید قول الله تعالی را آنجا که می گوید: «تبّت یدا ابی لهب و تب؟» ابیلهب عمّ عقیل است. عقیل گفت: ای اهل شام هیچ شنیدهاید قول الله تعالی را آنجا که میگوید: «و امراته حمّالة الحطب؟» حمّالة الحطب عمّهی معاویه است.
به تخلّفات قالیباف (و امثالش) نه تنها رسیدگی نشد که مقام هم یافت
مأمون غلامی داشت که ترتیب آب طهارت به عهدهی وی بود. هر چند روز آفتابهای یا سطلی گم میشد. یک روز مأمون با وی گفت ای کاش آن آفتابه و سطلی که از اینجای بری هم به ما فروشی. گفت همچنان کنم. این سطل حاضر را بخر. گفتا به چند فروشی؟ گفت به دو دینار. بفرمود تا دو دینار به وی دادند. مأمون گفت: این سطل از تو در امان شد؟ گفت: آری.
سخنان پرت رهبر نظام از نظر ِنزدیک به محمود تا واردات واکسن تا اوکراین
چهار کلمه است که چهار پادشاه پرداختهاند؛ گویی یک تیر است که از چهار کمان انداختهاند:
کسری گفت که هرگز پشیمان نشدهام از آنچه نگفتهام و بسا گفته که از پشیمانی آن در خاک و خون خفتهام. قیصر گفته است که قدرت من بر ناگفته بیش از آن است که بر گفته؛ یعنی آنچه نگفتهام بتوانم گفت و آنچه گفتهام نتوانم نهفت. خاقان چین در این معنی چنین سخن رانده است که بسیار باشد که پریشانی گفتن سختتر باشد از پشیمانی نهفتن. ملک هند بدین نکته زبان گشاده است که هر حرف که از زبان من جسته است دست تصرّف مرا از خود بسته است و هر چه نگفتهام مالک اویم؛ اگر خواهم بگویم و اگر خواهم نگویم.
بهارستان عبدالرّحمان جامی، به کوشش دکتر اسماعیل حاکمی
مشابه: سپهری و ایران امروز
گذاشتن لینک نظرسنجی گمان در وبچین به معنای موافقت ضمنی با آن هم هست؟
پاسخحذفموافقت یا مخالفت با فکت خیلی معنا ندارد مگر اینکه بخواهیم وثاقت و دقت آن را نقد کنیم. زیر پوست جامعه دارد اتفاقاتی میافتد و ذائقهها عوض میشوند، چه خوشمان بیاید یا نه.
حذف