سهشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۱
زبان بزرگترین ابداع بشر برای قالبزدن و انتقال مفاهیم است و اختراع خط گام دوّم و سرنوشتسازی برای ثبت و رساندن آنچه انسان به تجربه و عقل و شهود درمییابد به دیگران از جمله نسلهای بعد است. کتاب و شیوهی رفتار هر قوم با آن، ملاک و معیار پیشرفت فرهنگی آن قوم به شمار میرود. بدیهی است که هر کتابی آموزنده نیست و کتابهایی با محتوای بد و ناپسند هم داریم و اینجاست که بحث دامنهدار حد و حدود آزادی بیان پیش میآید. بیان بدون آزادی میپژمرد و نشر محتوای بد و ناپسند نیز سوءاستفاده از آزادی است. همین الآن در آزادترین کشورها نیز توهین قومی و نژادی یا نفرتپراکنی از شمول آزادی بیان استثنا شده است. در انتخابات اخیر امریکا دیدیم که برخی با استفاده از شبکههای اجتماعی چه مطالب عجیب و حکایات غریبی را جعل و پخش میکردند که به واکنش مسئولان و مسدودکردن آنان انجامید. از طرفی ارباب قدرت با استفاده از همین تبصرهها عرصه را بر هر گونه بیانی که آنان را به چالش بکشد تنگ میکنند که وضع ما در ایران و کشورهای دوست نظام از جمله چین و روسیه از همین دست است. من پیشتر در چند مطالب از جمله «آزادی و ناروایی» که بحثبرنگیز هم شد به این مبحث پرداختهام و اینجا مکرّر نمیکنم.
اینجا امّا بحث دربارهی خود بیان نیست بلکه دربارهی برخورد با آن است. در سوئد باز هم شخصی قرآن را به آتش کشیده است و نخستوزیر سوئد آن را مصداق آزادی بیان و دموکراسی دانسته است. نکته اینجاست که قرآن مثل هر کتابی واضحترین نوع «بیان» است و آتشزدن آن از بین بردن بیان است نه نمایش آزادی بیان. اگر آن شخص از ابتدا تا انتهای قرآن را رد میکرد و برای مثال مضر، تاریخ مصرفگذشته و الهامبخش تندروانی چون داعش و طالبان میدانست مشکلی نبود؛ این هم بیانی بود که به نقد بیان دیگر برخاسته است و جواب خودش را داشت امّا آتشزدن کتاب (هر کتابی) به جنگ نوعی از بیان رفتن است، ضدّ آزادی بیان است.
من در بحث نخست یعنی حدود آزادی بیان، اختلافنظرها را درک میکنم و کاری هم با آن ندارم که برای مثال اکثر یا همهی معتقدان به آزادی بیان مطلق -به ویژه جایی که بحث دین در میان باشد- اعتقادی به دین ندارند ولی اینجا به نظرم سکوت این گروه از افراد (یعنی مدافعان آزادی بیان نامحدود) هرچند دربارهی عملی کوچک باشد روا نیست. در یک مفاهمه یا گفتوگو دو یا چند طرف مکالمه موجودیّت هم را پذیرفتهاند؛ گفتگو اگر آنان را به هم نزدیکتر هم نکند باز مهر تأییدی بر حق بقای مخالف است امّا برخورد آتش و کتاب به از بین رفتن کتاب و شعلهورترشدن آتش میانجامد و نمایشگر درماندگی و عجز آتشزننده از نقد کتاب و دادوستد با آن است. این کار مرگ گفتگو و پایان آزادی بیان است.
دیدن کامنت دهسال پیش در "آزادی و ناروایی" عجب حسی دارد. دهسال گذشت... به همین سادگی.
پاسخحذف