امیر در ادب پارسی

                                                                                                  جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱

 

 

روزی سلمان فارسی نشسته بود و خرقه را پاره می‌زد و حضرت امیرالمؤمنین علی کرّم‌ الله وجهه در مقابل او با جمعی نشسته،‌ استخوانی چند خرما در پیش داشت و هر لحظه یکی از آن برمی‌داشت و بر سلمان می‌انداخت. چون سلمان نظر می‌کرد و تفحّص می‌کرد که فاعل این حرکت کیست، آن حضرت نگاه به خود می‌کرد و تجاهل می‌فرمود تا یک نوبت در اثنای‌ آن سلمان دید که فاعل کیست. پس به طریق مطایبه و ندیمی گفت: «هذا ما اخّرک عن الثّلاثه» (همین کارها تو را از آن سه نفر عقب انداخت) (۱)

 

روایت کنند از امیرالمؤمنین کرّم الله وجهه غلامی را بخواند نیامد دیگر بار بخواند هم نیامد، سدیگر او را بخواند هم نیامد، علی بر پای خاست، آمد. او را دید پشت باز گذاشته است. گفت ای غلام آواز من نشیندی که چندین‌بار تو را خواندم؟ گفت: شنیدم گفت: پس ‌چرا نیامدی؟ گفت: کریمی تو دانستم، ایمن بودم از عقوبت تو. کاهلی کردم نیامدم. گفت: برو که تو را آزاد کردم از بهر خدای عزّوجل. (۲)

 

روزی اسدالله الغالب علی کرّم‌ الله وجهه به نماز صبح به مسجد رسول می‌رفت. در میانه‌ی راه دید که پیرمردی یهودی در پیش می‌رود. امیرالمؤمنین از آنجا که فتوّت و مروّت و حسن اخلاق بود، محافظت ادب پیر کرده پیش نگذاشت و آهسته آهسته در پی او می‌رفت. چون به مسجد رسول رسید حضرت مصطفی به رکوع رکعت اوّل خمیده بود. در حال به امر جلیل جبرئیل دررسید، ‌دست بر پشت مبارک مصطفی نهاد تا ساعتی توقّف کند که علی مرتضی از ثواب رکعت اوّل محروم نشود. (۳)

 

امیرالمومنین -که شیر بیشه‌ی دین بود- هر وقت که در مسجد آمدی سر فرو افکنده و پشت دو تا آمدی وقتی یکی او را پرسید که تو که بر پشت هیچ بار نداری، پشت دو تا کرده چرا می‌‌آیی؟ گفت: کدام بار از آن گرانتر که از آن آسمان و زمین ابا کرده‌اند و ما تحمّل کرده و قال الله تعالی «و حملها الانسان». (۴)

 

فتح موصلی گفت که امیرالمؤمنین را به خواب دیدم. گفتم مرا وصیّتی کن گفت: ‌ندیدم چیزی نیکوتر از تواضع که توانگر کند مرد درویش را بر امید شراب حق. گفتم بیفزای. گفت نیکوتر از این کبر درویش است بر توانگران از غایت اعتماد که او دارد بر حق. (۵)

 

و در حدیث مردن خود امیرالمؤمنین علی کرّم الله وجهه می‌گوید به لفظی موجز که «متّ الیوم الّذی ولدت». من آن روز مردم که بزادم. (۶)

  

۱- انیس النّاس، شجاع ص ۲۰۷              ۲- رساله‌ی قشیریّه، ابوالقاسم قشیری ص ۲۸۸

۳- مناقب العارفین،‌ افلاکی ج۱ ص ۱۱       ۴- سلک السلوک، ‌نخشبی ص ۱۵۴

۵- تذکرة الاولیاء، عطار ص ۴۰۵             ۶- قابوس‌نامه، عنصرالمعالی کیکاووس ص ۱۰۱

  

مرتبط: ایمای علوی

۲ نظر:

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics