سهشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۱
اگر باز کسی خواست بگوید که یک دست صدا ندارد یا با یک گل بهار نمیشود، میتوان حرکت اعتراضی اخیر سینماگران زن علیه خشونت جنسی در سینما را نشانش داد. برعکس اکثر افشاگریهای سابق که یا معترض خارج از کشور بود یا تجاوزگر، این بار حرکت ریشهی داخلی داشت. البتّه باز هم با تأخیر زمانی ناشی از ترس از دست دادن موقعیّت شغلی. به میرشمسی تا اینجا چیستا یثربی هم بدون آوردن نام متّهم اضافه شده است و شک نکنید که قربانیان بسیار بیش از ایناند. وقتی یثربی با سابقهی طولانی ادبی، نویسندگی و کارگردانی تأتر و تحصیلات عالی دانشگاهی از شرّ خشونت جنسی در امان نباشد، میتوان تصوّر کرد یک بازیگر تازهکار نیازمند به حضور در سینما چطور میتواند طعمهی مناسبی برای اینگونه مردان باشد. جالب است که از میان تمام ویژگیهای بالا که برای یثربی برشمردم، فرد متجاوز فقط مطلّقهبودن او را میبیند و لاغیر. جای تعجّب است که پس ذهن برخی بهاصطلاح هنرمندان ما که قرار است قشری فرهنگی و پیشرو باشند، چه پیشفرضهای قرونوسطایی نهفته است.
نامهی اعتراضی زنان سینماگر -پس از بیانیّهی انجمن دستیاران کارگردان- به خودی خود حرکتی شایان توجّه است که اهمیّت انسجام و همبستگی را در اینباره بیشتر به ما یادآوری میکند. واکنش مقامات قوّهی قضا و دیگران درست پس از این نامه بود نه افشاگری ابتدایی میرشمسی. به همینمقدار حمایت در تمام عرصههایی که نیازمند اصلاحاند نیازمندیم. گذشته از حاشیهی برخی اهالی سینما که «این اعمال منحصر به سینما نیست و در سطح جامعه بیشترش وجود دارد» یا برخی نظامزدگان که آن را به جنبش «من هم» تشبیه کردند، باید گفت که مردان معتقد به برابری و معترض به اینگونه اعمال نیز باید در همین حد یا بیشتر معترض باشند چون اقلیّت تجاوزگر حیثیّت آنان را زیر سؤال میبرند.
در یک سطح دیگر حکم ابتدایی دادگاه علیه اصغر فرهادی را هم شاهد بودیم که قابل پیشبینی بود. مسألهی تفاوت سرقت یا الهامگیری در هنر طول و عرض زیادی دارد که در یک نوشته نمیتوان به آن پرداخت. نویسندگان بزرگی چون محمود دولتآبادی یا مرحوم اکبر رادی معتقد بودند و هستند که برخی فیلمهای بزرگ سینمای ایران با کپی از روی داستان یا نمایشنامهی آنها ساخته شده است. البتّه این افراد خود را بزرگتر از آن میدیدند که دست به شکایت بزنند. شاید پیگیری مسیحزاده باعث شود که از این پس اینگونه امور جدّیتر گرفته شود. برخلاف شکایت اوّلیّه از فرهادی، حکم دادگاه در رسانههای بینالمللی بازتاب زیادی داشت که جای تأسّف دارد. به جای امضاگرفتن دربارهی ایدهی اوّلیّه (که کاملاً بیفایده است)، اگر متن آن یادداشت گرفتن اجازه برای استفاده از فیلم مستند به همراه آوردن نام مستندساز در تیتراژ «قهرمان» بود، هیچ مشکلی پیش نمیآمد. ظاهراً نویسندهی آن متن بیشتر به مشورت با وکیل خود نیاز داشته تا امضاکنندهی آن.
نکتهی مهم اینجاست که در برابر هیچکدام از نارواییهایی که پیرامون خود مشاهده میکنیم نباید بیتفاوت بمانیم. بسیاری هستند که اصل ساختار سیاسی فعلی را قبول ندارند، پس اینگونه اصلاحگریهای در مقیاس کوچکتر را بیفایده میدانند. اینطور نیست، میتوان این دو را با هم جمع کرد. اعتراض به اصل میتواند بلکه میباید با اعتراض به فروع همراه شود تا تأثیر بیشتری داشته باشد.
درباره نقدهای دکتر فاضلی نوشته بودید که پرداختن به نقش ایوان و فراموش کردن پای بست خانه است. گویا با پاراگراف آخر این نوشته در تناقض باشد.
پاسخحذففکر نکنم چون گفتهام که باید هر دو را با هم جمع کرد. در ضمن توجه داشته باشید که این نوع اصلاحگریها ربطی به حکومت، این نظام و آن رژیم ندارد؛ به متن جامعه و نابسامانیهای فرهنگی ما برمیگردد.
حذفجرم و جنایت و تجاوز دیگر از عمق به سطح رسیده است.پس مهم نیست که ریشه تجاوز اخلاقی و جنسی داخلی است یا خارجی،مهم نفس عمل است که ضد کرامت آدم و عالم است.ریشه تجاوز اخلاقی و جنسی در زندگی عثمانی ابوسفیانی عاملان و قربانیان است؛در این زمینه می توان به سابقه تجاوز اخلاقی و جنسی معادیخواه،آیدین آغداشلو،کیوان امام،سعید طوسی،شیشه پپسی کهریزک اشاره کرد و گفت که قربانیانی نظیر میرشمسی و چیستا یثربی با افشاگری* ره بجایی نخواهند برد.
پاسخحذف*اگر آنچه که حمید نعمت الله و علی خودسیانی درباره اصغر فرهادی گفته اند،صحت داشته باشد،باید بپذیریم که حکایت فرهادی شده حکایت یك بار جستی ملخک،دو بار جستی ملخک،آخر در چنگ مسیح زاده افتادی ملخک.