جملههای سینمایی -۶۲ سهشنبه ۲۵ امرداد ۱۴۰۱
Carlito's Way
چارلی (آل پاچینو) پس از آزادی از زندان: میخوام یه موسّسه کرایه ماشین راه بندازم.
دیوید (شان پن): چه رؤیاهایی داری!
چارلی: آدم با رؤیاهاشه که زنده میمونه.
مادر
مادر (رقیّه چهره آزاد):
- سفره از صفای میزبان رنگین میشه نه از مرصّعپلو.
Barry
بری (بیل هدر) یک کهنهسرباز امریکایی است که مسائل را به شیوهی خودش حل میکند. سریال دوستدختر بازیگرش کنسل شده و او میخواهد مثلاً دلداریش بدهد:
- میخوای مدیرتون رو یه کمی بترسونم؟ مثلاً یه عکس از خودش در حالی که خوابیده براش بفرستم یا وسایل خونهش رو جابجا کنم یا سگش رو با یه سگ دیگه عوض کنم تا کمکم خیالاتی بشه و خودش رو دار بزنه؟!
شبهای روشن
رؤیا (هانیه توسّلی):
- حرفای خوب همیشه مال آدمای خوب نیست.
Westworld
ویلیام (اد هریس):
- وقتی بازندهای در کار نباشه، برندهشدن به چه دردی میخوره؟
فروشنده
- عماد (شهاب حسینی): چیکار دارن میکنن با این شهر. دلم میخواست میشد یه لودر گذاشت زیر این شهر همه رو خراب کرد، دوباره از نو ساخت... والّا.
- بابک (بابک کریمی): همه اینا رو یه دور خراب کردن و دوباره ساختن... این از آب در اومده.
پیشین: خدای بیخدایان
خیلیها داخل کشور به این دیالوگ بابک واکنش نشان دادند که دارد به انقلاب طعنه میزند و چه و چه. اما به نظر من حرفش اصلاحطلبانه است یعنی کوبیدن و از نو ساختن ایده خوبی نیست، همین که هست را باید درست کرد.
پاسخحذفعاقبت زندگی با رویا همین صحنه است که چارلی تک و تنها زیر بارون داره رویاش رو از اون طرف خیابون دید میزنه. خیلی دور خیلی نزدیک.
پاسخحذف