ندامت ندیمه‌ها

                                                                                                              چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱

      

دیدن سریال «سرگذشت ندیمه‌» این روزها معنای دیگری دارد. در ایران جنبشی به محوریّت زنان علیه محدودیّتهای یک نظام ایدئولوژیک شکل گرفته و این نمایش شکلی نمادین از چنین جامعه‌ای است. در نسخه‌ی اصلی کتاب مارگارت اتوود به همسانی ایران و گیلیاد اشاره‌ شده که در ترجمه‌ی فارسی، ایران به خاورمیانه تبدیل شده است. خودش در مصاحبه‌ای ایران پس از انقلاب را (در کنار شوروی و مورمونیسم) به عنوان منابع الهام خودش ذکر می‌کند. در چنین جوامعی به جای اصالت‌بخشی به «زندگی»، ‌یک‌سری قواعد ذهنی حاکم است که انسان باید مطیع آن باشد. زنان اوّلین قربانیان این ساختارند گرچه مردان نیز به تبع آنان به بردگی کشیده می‌شوند.

 

تلخ‌ترین بخش قسمتهای اخیر این سریال، زنان و مردانی‌اند که در در جهان آزاد زندگی می‌کنند و از مواهب آن بهره می‌برند ولی دل در گرو ارزشهای گیلیاد دارند و برای کشته‌شدن فرد واترفورد سوگواری می‌کنند. اعضای مهم‌تر آنها به مثابه‌ی ستون پنجم‌های فرهنگی با گیلیاد در ارتباطند و در حدّ امکان به پیشبرد برنامه‌های آنها در کانادا کمک می‌کنند. این توصیف برای شما آشنا نیست؟ خیلی راحت می‌توانید موارد مشابه آن را درباره‌ی ایران به یاد بیاورید.

 

گذشته از تفاوت واقعیّت و تخیّل در این مقایسه، این دو گروه یک تفاوت بسیار مهم دیگر هم دارند. گروههای همفکر گیلیاد پیرو ارزشهای فرهنگی آنانند و چه بسا در آرزوی بازگشت به آنجا باشند ولی بسیاری از افراد همراه با نظام حاکم بر ایران نه مذهبی‌اند و نه تابع بسیاری از ارزشهای نظام. آنها کمترین علاقه‌ای نیز به رها کردن زندگی در دنیای آزادتر ندارند امّا باز به سود این نظام کار می‌کنند و افرادی را که در شرایط نابسامان اقتصادی و فرهنگی کشور زندگی می‌کنند برای مخالفت با نظام ملامت می‌کنند که جداً جای شگفتی دارد. واکاوی انگیزه‌های این گروه وقت و مجال زیادی می‌خواهد ولی همین‌قدر بگویم که «قدرت»‌ جذّابیّت زیادی دارد و به قول فرنگی‌ها هر کسی بالاخره باید روی یک اسب شرط ببندد و فعلاً اسبی که به مدد زور و تغلّب جلوست نظام حاکم است.

 

 فقط کمی پیش از این جنبش بحث برخورد با زنان بدحجاب در بانکها و ادارات گرم بود و وضع جریمه‌ی مالی برای آنها سبک سنگین می‌شد. رسیدن به ایران ۱۵۰میلیونی پس از بیان یاوه‌های رهبرنظام به هدف اصلی سیاستگذاران تبدیل شده است.‌ در این دو سه سال بحث فرزندآوری کمابیش اجباری گرم بود و راهکارهای ممانعت از جلوگیری از بارداری زنان پیگیری می‌شد. محدودکردن طرح غربالگری جنین در دستور کار بود. به برکت نظام حاکم بر ایران توریسم سقط جنین هم به یکی از برنامه‌های مسافرتی ایرانیان تبدیل شده است. اتوود در ترسیم ناکجاآباد خود رادیکال بود امّا ایران در این چندساله بیش از پیش به گیلیاد شبیه شده است. به ندیمه‌ها به زور لباس همسان پوشاندند ولی نمونه‌های ایرانی آنان اکنون به تنگ‌ آمده و خواهان رهایی‌اند. این رهایی دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.

۲ نظر:

  1. برای من تلخ‌ترین جاش اونجاست که زنها به هم‌جنسای خودشون ظلم می‌کنن. اگه فرد واترفورد تجاوز کنه عجیب نیست ولی وقتی زنش کمک می‌کنه خیلی دردناکه.
    میشه مثلا مقایسه کرد با زنهای گشت ارشاد که خیلی نفرت‌برانگیزتر از مردها هستن.

    پاسخحذف
  2. دقیقا
    من شخصا اگه دستم به عمه لیدیا برسه همه شعارهای تسامح و تساهل و مدارا و ببخش و فراموش کن یا نکن را بی‌خیال میشم.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.