نقشهای ردشده چهارشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۲
یک سؤال دردسرساز: در زندگی چه تصمیمهایی را گرفتهاید که بعد به شدّت پشیمان شده باشید؟
فقط یک نمونه از این تصمیمها برای بازیگران، بازی در فیلمهای بسیار موفّقی است که به دلایلی آن را رد کرده باشند. بعضی پشیمان نشدهاند، بعضی شدهاند و عدّهای هم شدهاند امّا ترجیح میدهند اعتراف نکنند؛ مثل پاسخدهندگان به سؤال بالا.
جک نیکلسون - مایکل کورلئونه، پدرخوانده
خواندن رمان ماریو پوزو کافی بود که هر کس بفهمد قرار است یکی از مهمترین فیلمهای آن زمان (و بعد، تاریخ سینما) ساخته شود ولی نیکلسون آن را رد کرد که یکی از دلایلش نداشتن صحنهی بازی مشترک با مارلون براندو بود. باید شادمان بود که این نقش به آل پاچینو رسید. کاراکتر عصبی و بازی اکتیو نیکلسون حدّاکثر نسخهی جوانتر نقش ویتو کورلئونه میشد امّا بازی سرد و تودار آن وقتهای آل پاچینو، به فیلم و بهویژه دنبالهی آن جلوهی دیگری بخشید.
برد پیت - نیو در ماتریکس
قبلاً اشارهای به حماقت ویل اسمیت در ردکردن این نقش کرده بودم. برد پیت نیز این نقش را رد کرد و به قول خودش قرص قرمز را برداشت. پیت نقشهای مهم دیگری را هم رد کرده است مثل «هویّت بورن»، «درگذشته» و «تقریباً مشهور». مهمترین فیلمی که رد کرده «رستگاری در شاوشنگ» و نقش «تامی» است که گرچه جزو نقشهای اصلی نیست امّا فیلم از آن فیلمهایی است که حضورش حتّی در نقش فرعی هم سرمایهای برای بازیگر به حساب میآید.
جنیفر لارنس - دیزی دامرگو در هشت نفرتانگیز
تارانتینو در گفتگویی گفته که او مشغول بازی در «جوی» بود و برای دیگر فیلمهایش تبلیغ میکرد و بنابراین در دسترس نبود. نیمچه روایتی هم هست که لارنس از خود نقش خوشش نیامده بود. در فیلم دیزی کتک میخورد و توهین میشنود. تارانتینو همانقدر که خودش را در معرض اتّهام خشونتپراکنی و توهین به سیاهان قرار داده گاهی رگههایی از زنستیزی نیز در فیلمهایش مشاهده میشود. به هرحال خود نقش باعث ردشدنش شد و نه گرفتاری لارنس. اینجا کسی که در رجوع به گذشته طفره میرود کارگردان است نه بازیگر.
مت دیمن - جیک سالی در آواتار
اینجا واقعاً بحث تداخل پیش آمد و نه چیز دیگر امّا چهبسا اگر کس دیگری جای او بود، «اولتیماتوم بورن» را بیخیال میشد و نقش اوّل فیلم استثنایی جیمز کامرون را میپذیرفت؛ پس اینجا هم با یک تصمیم گرفتن یا نگرفتن سروکار داریم. فیلم دوّم به هرحال یک دنباله بود و بهخاطر دیمن شاید فیلمبرداری آن را به تأخیر میانداختند. جازدن دیمن کمی غیرحرفهای بود ولی تصدیق میکنید که به نفعش تمام میشد.
جولیا رابرتز - وایولا در شکسپیر عاشق
جولیا رابرتز فیلم خوب کم بازی نکرده ولی این فیلم حتماً میتوانست مسیر کاری بهتری را برایش بسازد. دو نقش اوّل که به ترتیب به گوینت پالترو و جوزف فاینس رسید به دنیل دیلوئیس و جولیا رابرتز پیشنهاد شد. رابرتز منتظر تصمیم بازیگر مقابل خود شد و وقتی دیلوئیس نقش را نپذیرفت، او هم رد کرد. میشود حدس زد که حالا کدام یکی از سه حالت فوق را دارد. (طبعا دربارهی دیلوئیس چیزی نمیگویم چون با کارنامهای که او دارد و نقشهای پرشماری که رد کرده، این فیلم چیز مهمّی به حساب نمیآید). «بیخواب در سیاتل» نیز از نقشهایی است که جولیا رابرتز نپذیرفت.
تیفانی هدیش - نقش اصلی «برو بیرون»
او هم مثل خیلیهای دیگر حدس نمیزد که این فیلم جمعوجور قرار است ۲۵۵ میلیون بفروشد و به خاطر دوست نداشتن فیلمهای ترسناک آن را رد کرد. باز هم حدس زدن اینکه حالا چه حالی دارد خیلی سخت نیست.
شان کانری - گندالف در ارباب حلقهها
کانری هم احتیاجی به این نقش نداشت و حالا هم تصور بازیگر دیگری به جای یان مککلن در نقش گندالف خیلی سخت است. چیزی که این مورد را برجسته میکند این است که کانری بازی در دو نقش مهم «ارباب حلقهها» و «ماتریکس» را همزمان رد کرد. او بازی در نقش کوچک ولی مهم معمار ماتریکس را نیز رد کرد چون به گفتهی خودش اصلاً نفهمید داستان فیلم دربارهی چیست و چه میگوید.
میشل فایفر - غریزهی اصلی
این از آن جاهایی است که خدا به همه رحم کرد. غریزهی اصلی بدون شارون استون مثل املت بدون تخم مرغ است. این فیلم همزمان او را به یک ستاره تبدیل کرد و در عین حال تا حدّ زیادی جلو پیشرفتش را گرفت چون همه از او بازی در نقشهایی مانند این را میخواستند. خیلی جاها مقاومت کرد و خیلی جاها نه. «کازینو» را که ببینید متوجّه میشوید که این بازیگر توانایی درخشش بیشتری داشت و نشد که بشود. میشل فایفر نقش را زیادی سطحی و بدننما دیده بود. پل ورهوفن در خواب میدید بتواند فایفر را راضی کند که آن صحنهی بازجویی بدون لباس زیر را بازی کند. نکتهی اصلی مهم شدن این فیلم، بازی قوی مایکل داگلاس در نقش مقابل است. با یک بازیگر عادی نه بازی خانم استون به چشم میآمد و نه فیلم به سطح فعلی میرسید.
کلر دنس - رز در تایتانیک
کلر دنس با لئوناردو دیکاپریو در «رومئو و ژولیت» همبازی و مشهور شده بود ولی این بار به گفتهی خودش آمادهی حضور در یک بلاکباستر نبود. خْب البتّه نیمچه شایعاتی دربارهی همکاری او با دیکاپریو در فیلم قبل هم وجود دارد. شایعات میگفتند که دنس از بیقیدی دیکاپریو و سرخوشی کودکانهی او به تنگ آمده بود و انتظار رفتار حرفهایتری را داشته است. روایت خودش کمی فرق میکند و میگوید که در دوران فیلمبرداری -به قول خودشان- روی او کراش داشته. این دو را کنار هم بگذارید میتوانید درک کنید که چرا بازی در این فیلم را نپذیرفت. فیلمی که میتوانست زندگی حرفهای او را از این رو به آن رو کند یعنی کاری که با کیت وینسلت کرد. گوینت پالترو هم ادّعا کرده که این نقش را رد کرده است. محض شیطنت عرض کنم که با توجّه به ویژگیهای فیزیکی نقش و صحنهی نقّاشی حضور دو نفر اخیر کمک چندانی به فیلم نمیکرد پس بییندگان باید شاکر باشند که نقش به خانم وینسلت رسید.
یک نکتهی کوچک: بسیاری بازیگران وطنی میگویند که پیشنهاد بازی در فلان فیلم را رد کردهاند که اصل ماجرا چیز دیگری است؛ یا فقط یکی از گزینهها بودهاند، یا کارگردان آنها را نخواسته یا اصلاً کلّ داستان بازارگرمی است. بازیگران خارجی هم در بسیاری از مواقع خالی از این فضیلت اخلاقی نیستند.
یه عده از گیاهخوارا (ویگن) املت رو بدون تخم مرغ درست میکنن 😉
پاسخحذفاون سوال زن/مردافکن اول آدمو حسابی کلهپا میکنه. از دیشب دارم به کارای بدم فکر میکنم. عیار عزیز با یک جمله کل محتوای یه یادداشت سینمایی رو عوض میکنه.
پاسخحذفچشممان روشن. تصور میشل فایفر و گوینت پالتر و کلر دنس در وضعیتهای آنچنانی و مقایسه ولو به شیطنت با تجسد مشهود بر پرده نقرهای موضوع است و حکم و فتوا نیست؟ در ثانی این مقایسه دوم تبعیض اندامی نبود؟ ثالثاً شاید این دو یا هر سه هم نمیخواستهاند چنین ظاهر شوند که نیامدند ولی گفتن نداشت. البته جای دیگر نمیدانم راضی شدهاند یا نه شما که واردی بگو. ؛)
پاسخحذفتبعیض اندامی نیست فکته.
حذفیاد چسنالههای پریانکا چوپرا افتادم درباره بادی شیمینگ. یکی سایزش اینه یکی اون. شکایت مکایت نداریم.
درضمن گمونم انقلاب امسال تو ایران به نتیجه میرسه. از علایمش هم یکی این که عیار دست از سانسورچی بودن برداشت🤑
فکت فکت هست ولی هیچ فکتی بدون دکترین پشتش معنیدار نیست. همین پیش پای شما در دادگاه اسکی پالترو خانم وکیل مدعی مقابل ایشون بهش گفته من به قد و بالای شما حسودی میکنم. فکر کنم پالترو هم شکایتی داشته باشه.
حذفاین هم هست که تا واقعه محقق نشده احتمالات زیاد هستند ولی وقتی محقق شد جوری محقق میشه که انگار از ازل قرار بوده همین باشه و تصور مخالفش ممکن نیست. شاید اگر پالترو یا دنس نقش رو قبول کرده بودن کارگردان با تغییر زاویه و نورپردازی صحنه رو طوری در میآورد که الان عیار میگفت چه خوب شد وینسنت نیامد و «ظرافت» و اثیری بودن صحنه نقاشی را خراب نکرد. والله اعلم.
*فکر نکنم پالترو هم شکایتی داشته باشه.
حذفخانم استون تازگیها گفته که در آن صحنه بازجویی کارگردان فریبش داده و نمیدانسته حاصل کار آنطور میشود.
پاسخحذفخالیبندی محض. مگه بچهس که گولش بزنن؟
حذف