جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
مهدی کاظمی یکی از زندانیان دوتابعیّتی سابق که از زندان ایران نجات یافته در مصاحبهای از گفتگویش با یکی از سرکولبران میگوید. سرکولبر به او میگوید که بعضی روزها سپاه به ما میگوید نروید چون مرز بسته است و ما هم نمیرویم. کاظمی میپرسد که مگر رفتوآمد شما قانونی است که ربطی به باز یا بسته بودن مرز داشته باشد و او جواب میدهد که نه ولی عبور هزاران کولبر هم بدون اطلاع سپاه امکان ندارد. کاظمی میپرسد که پس چرا گاهی شما را با تیر میزنند و پاسخ میشنود که این کار را میکنند تا یادمان باشد قدرت دست کیست!
این نوع کشتن دلبخواهی و محض یادآوری (یا تفریح حتّی) مرا یاد فیلم فهرست شیندلر میاندازد که افسر آلمان گاهگداری از بالکن خانهاش شخصی را در اردوگاه یهودیان نشانه میگرفت و میزد. آنجا هم لازم بود که سایهی مرگ بالای سر همه باشد حتّی موقعی که هنوز سروکارشان به کورههای آدمسوزی نیفتاده بود.
منطق اعدامهای سیاسی در ایران کمابییش شبیه شلیک به کولبرهاست یعنی نباید انتظار روند دادرسی مناسب یا محاکمهی منصفانه داشت بلکه ساختار حاکمیّت نیازمند این است که مدام به همه گوشزد کند که قدرت دست کیست پس هر چند وقت یکبار عدّهای را به دار میآویزد. قبلاً رسانهای کردن آنچه بر متّهمان میرفت تا حدودی به رهایی آنان کمک میکرد امّا حالا حتّی این کار هم مفید نیست بلکه برعکس -مانند اعتراضهای گستردهی پیش از اعدام متّهمان خانهی اصفهان- مجالی تازه برای مانور اقتدار و تأثیرناپذیری نظام فراهم میکند. پیش از سال ۹۶ نظام تا حدودی تلاش میکرد که حفظ ظاهر کند ولی حالا کار از لاپوشانی گذشته تا ایران به تنهایی دوسوم اعدامهای جهان را در یکسال اخیر مرتکب شده باشد. از کشوری که ریاست مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر سازمان ملل را بر عهده دارد جز این هم انتظار نمیرود.
اگر نظام به نسبت گذشته به اعتراضات بیتوجهتر شده معترضان هم نترستر شدهاند. تا پیش از این اعدامها جو تا حدودی آرام شده بود و فوتبالتراپی در جریان بود اما حالا آتش از زیر خاکستر زبانه میکشد و جلو فراموشی را میگیرد.
پاسخحذفمدل چینی بقای رژیم!
پاسخحذف