سهشنبه ۶ تیر ۱۴۰۲
۱
«در مسئلهی روحانیّت که سؤال فرموده بودید، سازمان روحانیّت سازمان حفاظت و دفاع از معارف دین و مقدّسات آن است و به هر متدیّن و مسلمانی واجب است که از روحانیون و منسوبین این سازمان به حسب صورت احترام کند و در عین حال نباید به هر مدّعی روحانیّت تسلیم شود. تنها از کسی میتوان اخذ و تعلیم و تقلید کرد که علم و دین و تقوای او قابل اعتماد باشد و اینان اگرچه کماند و فساد در طبقهی روحانیّت نیز مانند دیگر طبقات ریشه دوانیده لکن باز هم در گوشهوکنار جامعه هستند.»
(سیّدمحمّدحسین طباطبایی، سیر و سلوک سبز، به کوشش سیّدهادی خسروشاهی، ص ۱۰۶)
علّامه طباطبایی این نامه را در سال ۱۳۴۸ نوشته که روحانیّت هنوز به آفت قدرت آلوده نشده بود و اکثریّت طلاب با مقرّری و درآمد ناچیز روزگار میگذراندند؛ با این وصف میگوید که روحانیون سالم کماند و اکثریّت با کسانی است که مبتلا به فساد شدهاند.
۲
اعتراض به اصل نظام پیشکش ولی روحانیون لااقل میتوانند به فرعهایی مانند بحث حجاب و قوّهی بیدادگر قضائیّه و مانند آن بپردازند. در میان همان اندکها به تعبیر طباطبایی، امثال محقّق یزدی چند نفر داریم؟ چند نفر داریم که بگوید شما رفتنی هستید و در تاریخ خواهند نوشت که یک عمّامهبهسر در رأس حکومت قرار گرفت و تا توانست کشت؟ سخنان او را دربارهی محارب، حجاب، برخورد با منتقد و... بشنوید. حتّی در پایان عملهی ظلمشدن را به جاهای آن چنانی (سوخت موشکی که اوکراین را بزند) هم تسرّی میدهد.
واقعاً باید ذرّهبین برداشت و حرفهای اینچنینی را میان روحانیان پیدا کرد. این روزها میگذرد؛ بعدها نخواهند پرسید که کسی از میان ملبّسان به کسانی که نظر را حرام میگویند و خون خلق حلال، نگفت بالای چشمتان ابروست؟ البتّه ایشان هزینهی این حرفهایش را داده و طعم بازداشت و زندان را چشیده است.
۳
از طرف دیگر این سخنان حیرتآور سیّداحمد خمینی دربارهی لزوم اقدام علیه سلمان رشدی با آتشزدن کتابخانهها و سفارتخانههای اروپایی است. پدرش اگر یک نفر را گفت، او فتوا به کشتهشدن صدها نفر در این راه میدهد. واقعاً خدا بعضیها را شناخت که شاخشان نداد. گرچه او در یک دههی اوّل انقلاب هم تا توانست در پس پرده کارها کرد. از همان ابتدا و ماجراهایی مانند ابقای لاجوردی تا قتل عام ۶۷ که بیگمان نفر دوّم ماجرا بعد از پدرش بود؛ تلاشی که برای رساندن اطّلاعات خاص به رهبر وقت داشت و گرفتن آن فتوا و نوشتن آن به خط خود تا جلوگیری از رساندن پیام اعتراض مرحوم منتظری و ندادن وقت ملاقات به دیگران. ایشان هم بدون مکافات از جهان نرفت و همان دستگاه قدرت خیلی راحت حذفش کرد.
حالا روحانی دیگری که در زمان حسن روحانی نگران معیشت مردم بود، به آنها میگوید که روزی یک وعده غذا بخورید. باید از او بپرسند خودت در روز چند وعده غذا میخوری؟ همان مقدار را برای دیگران تجویز کن. پس از انقلاب زندانرفتن و سختیکشیدن مایهی مباهات انقلابیان شد؛ بعدها هم روسیاهی برای کسانی خواهد ماند که در این زمانه صدایشان بلند نشد و از ترس کمترین برخورد، دیدند آنچه دیدند و دم برنیاوردند.
پ.ن: حتّی انتقادهایی ملایم مانند سخنان شهابالدین حائری شیرازی، فرزند امام جمعهی سابق شیراز هم بهتر از سکوت محض است.
حرفهای مهدی نصیری و حائری نشانه نبود آزادی است یا آزادی؟
پاسخحذفخیلی شوخطبعی شما
حذفچطور فکرمیکنید در کشور آزادی هست وقتی جوانان انقلابی نمیتوانند حرف بزنند و باید به چیزهای دیگر متوسل شوند و حتی آقا مظلوم واقع شده و نمیتواند حرف دلش را بزند؟
حذفمصطفی جان
پاسخحذفنشونه نمایش آزادی
چند سالیه مد شده تو دیدارهای دانشجویی یه دانشجو انتقادات تندی مطرح میکنه و معظم له هم با شکیبایی گوش میکنه
در مجموع شگرد بدی نیست
مهم اقناع شماست نه ما