ترانه و درد مشترک

                                                                                                                 دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲


در ایران که مهد شعر است، هر هنری آگاه یا نیاگاه متأثّر از شعر است چه رسد به موسیقی. شجریان در اواخر زندگیش که با موسیقی پاپ مهربان‌تر شده بود می‌گفت که معیار اصلی در این موسیقی کلام است و کلام خوب می‌تواند موسیقی خوب هم بیافریند. البتّه هر قاعده‌ای استثنا هم دارد. زنده‌یاد مشکاتیان می‌گفت که حتّی هنگام نوشتن یک موسیقی بی‌کلام به مصرعی از حافظ و سعدی یا یک رباعی از خیّام می‌اندیشم. 

  

ترانه‌های مطرح دنیا معمولاً از الگوهای خاصّی پیروی می‌کنند؛‌ مثلاً یک داستان خیالی را بازگو می‌کنند که می‌تواند خاطره یا حتّی خواب باشد. گاهی ارجاع ترانه به یک واقعه‌ی اجتماعی یا سیاسی است. گاهی ترانه نوعی حسب حال شخص خواننده است که در این گونه موارد باید به اندازه‌ی کافی برای شنوندگانش آشنا باشد تا مثلاً وقتی درباره‌ی رابطه‌ی گسسته‌اش با یکی از شرکای زندگیش می‌خواند، آنان درکی از پیش‌زمینه‌ی ماجرا داشته باشند. گاهی این ارجاعها به قدری آشکار است که نیازی به تعریف‌کردن داستانی نیست. ترانه‌ی «برای...» ارجاعهایی به اوضاع اجتماعی ایران فعلی بود و صرف تصوّر آن اشاره‌ها مساوی تصدیق وضع کنونی ما بود یعنی نیازی به آوردن فعل و فاعل اصلاً نبود؛ برای همین در میان انبوه ترانه‌هایی که در بحبوحه‌ی خیزش ژینا ساخته شد، بیش از همه دیده و شنیده شد.

 

ترانه‌ی «آشغال» شروین حاجی‌پور امّا در قیاس با «برای» خیلی لاغر است و به زحمت از حدّ شکوه و شکایت فراتر می‌رود. شروین حتّی اگر می‌خواست از روی دست خود بنویسد (بدون تکرار الگوی «برای») در یک‌سال گذشته انبوهی از رخدادها بودند که می‌توانستند مادّه‌ی خام ترانه‌اش شوند. آن ترانه حدیث نفس نبود و درد مشترک را فریاد می‌کرد ولی این ترانه نمی‌تواند شمول بیابد. جایزه‌ی گرمی حاجی‌پور سرمایه‌ی خوبی برای او و جوانان ناراضی شد. با کمی تأمّل و به‌کارگیری سلیقه‌ی بهتر، او باز هم می‌تواند صدای پسران و دختران ایران باشد.

 

پ.ن: ترانه‌ی «بهت قول می‌دم» همچنان می‌تازد و به‌ویژه در آسیای میانه به یک پدیده بدل شده و دویست میلیون را رد کرده است. خواننده‌های مطرح این خطّه هنوز آن را بازخوانی می‌کنند مثل این خانم. این خواننده‌ی اسرائیلی هم تازگی آن را خوانده است. زبان هنر با زبان اهل سیاست فرق دارد. 

 

پ.ن ۲: راستی آخرش کسی پرسید از موسی: کو تقی؟

 

توجّه: وبلاگ‌خوانان قدیمی در جریان باشند که دوست گرامی محمّد معینی نوشته‌های وبلاگش را کتاب کرده و «درخت‌ها رفته بودند» را در دسترس علاقمندان گذاشته است. از ما که گذشت، هوای نویسندگان کهنه‌کار وبلاگستان را داشته باشید.

۲ نظر:

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.