یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳
از ابتدای شروع انقلابی که به سرنگونی رژیم پهلوی انجامید یکی از دستورالعملهای آیتالله خمینی به خطبای طرفدار خود پرداختن به مسئلهی اسرائیل بود. همین موضوع در قانون اساسی جمهوری اسلامی (اصول۱۱، ۱۵۲ و ۱۵۴) به شکلی منعکس شده که -با تفسیر خاص مجریان- اجازهی دخالت در امور دیگر کشورها را بدهد. راهحل جمهوری اسلامی در تمام این مدّت محو اسرائیل و تشکیل یک کشور واحد فلسطینی بوده است که آشکارا مخالف معاهدههای بینالمللی و قطعنامههای سازمان ملل است.
در طول این سالها کمتر صدایی دربارهی راهحل دوکشوری برای زخم کهنه و چرکین خاورمیانه از داخل مرزهای ایران بلند شده است. بلندمرتبهترین مقامی که در این باره سخن گفته سیّدمحمّد خاتمی است که در گفتگو با یک نشریّهی خارجی پس از دوران ریاست جمهوری خود اشارهای بسیار گذرا به این موضوع داشت که راهحل دوکشوری به نظر وی تنها راه ممکن است. بر همین اساس بیانیّهی مجمع مدرّسین و محقّقین حوزه را که اشارهی کوتاهی به پذیرش اسرائیل در کنار فلسطین داشت باید بسیار جدّی گرفت.
جهان ایدهآل یک مسئله است و واقعیّات مسئلهای دیگر. سیاست مبتنی بر خرد و درایت، یافتن راهی معقول و ممکن بین این دو مسئله است. با مرور حوادث چند دههی گذشته به زحمت بتوان به جز راهحل دوکشوری برای این منطقه راه دیگری یافت که امکان عملی نیز داشته باشد. سیاست ایران به وضع کنونی منطقه انجامیده که خاورمیانه را در آستانهی جنگی بزرگ قرار داده است. طرفداران نظام میگویند :«ما جنگطلب نیستیم بلکه جنگبلدیم». اگر جنگطلب نبودید، باقیماندن نیروهایتان در سوریه پس از نابودی داعش و پایگاهزدن در آنجا پشت مرزهای اسرائیل مگر ممکن است به غایتی جز جنگ بینجامد؟ اسرائیل هم -به ویژه در دوران ترامپ- تلاش کرد که غصب جولان را قانونی کند و سرزمینهای کرانهی باختری را بیش از پیش ببلعد و به طور عملی به سوی یک کشور اسرائیلی واحد برود. کشتار هفتم اکتبر دست آنان را در تحقّق این هدف کاملاً باز گذاشته است. در واقع حماس ناخواسته امید تشکیل یک کشور فلسطینی را به یک رؤیای دور تبدیل کرده است.
کشورهای عربی که سالها مجادله را بیحاصل دیدند تلاش کردند با باز کردن درهای دوستی، اسرائیل را به پذیرش یک کشور فلسطینی تشویق کنند. شاید از دید طرفداران فلسطین چنین کاری سازشکاری باشد ولی اگر به نتیجه برسد معلوم میشود بسیاری وقتها از تدبیر و مسالمت کارهایی برمیآید که از جهاد و سلاح برنمیآید.
محکومکردن هفتم اکتبر حماس و کشتار غیرنظامیان به دست دولت تندرو اسرائیل از هر کسی برمیآید؛ اساس کار پرداختن به راهحل نهایی این بحران است. درست است که اهل نظر زورشان برای تأثیرگذاری بر روند سقیم کنونی که به بالاگرفتن آتش معرکه انجامیده نمیرسد ولی تلاش نظری صرف هم غنیمتی است و میتواند پایهی عمل شود. واکنشی که طرفداران نظام به بیانیّهی کوتاه مجمع نشان دادند و به تجمّع جلو دفتر آنان انجامید نشان میدهد که همین یکی دو سطر چقدر برایشان گران تمام شده است. بر دیگر روشنفکران و فعالان سیاسی هم فرض است که با نظرداشت جنایات مستمر و هدفمند حکومت اسرائیل از شعارهای نظام دربارهی نابودی اسرائیل فاصله بگیرند و راهحلی را که قابلیّت عرضه در نهادهای بینالمللی داشته باشد بیان و از آن دفاع کنند.
مرتبط: صلح اعراب و اسرائیل، عاقبت محور مقاومت، حماس یا عبّاس؟
فکر کنم ترکیبی از سه کار زیر را بتوان به فعالان سیاسی توصیه کرد:
پاسخحذفیک. فاصلهگیری و نقد راهکار محو اسرائیل (نظام ولایی)
دو. فاصلهگیری و نقد راهکار همکاری با اسرائیل (سلطنتطلبها)
سه. همکاری با روشنفکران معتدل مسلمان و جهان که طرفدار راهکار دوکشوریاند.
حتی اگر راه حل دوکشوری به نتیجه برسد حتما میان فلسطینیها مخالفانی خواهد داشت، مثلا آنها که بر حق بازگشت تاکید دارند، و ایران اگر بخواهد - و بتواند - که استراتژی جنگ نیابتی را پیش ببرد از آن مخالفان حمایت خواهد کرد و از جدال میان آنها و تندروهای اسراییل برای ساختن محور جدید مقاومت استفاده خواهد کرد. مساله فلسطین حتی اگر زمانی برای حکومت ایران وجه اعتقادی یا ضد استعماری داشت، حالا دیگر فقط اسباب فشار بر اسراییل و آمریکاست، به این امید که شاید قدری بازدارندگی ایجاد کند. اما با ادامه زد و خوردهای اخیر باید دید حدود این بازدارندگی تا کجاهاست و آیا در نهایت جان حکومت را نجات خواهد داد یا نه.
پاسخحذفحساب توییتر ندارید؟
پاسخحذفداشتم. رها کردم.
حذفکدام بازدارندگی؟ اسرائیلستیزی خودش باعث و بانی چند دهه فشار امریکا و اخیرا اسرائیل بر ایران شده. آنچه که خودش عامل تهدید است چطور بازدارندگی ایجاد کند؟
پاسخحذف