اسکار ۲۰۲۵ -۱ سهشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳
حکایت قدیمی هراس زنان از بالارفتن سن بازتابی فراوان در داستانها و فیلمها داشته است امّا واقعیّت تکاندهندهتر و تأسّفبارتر از جهان داستانهاست. بد نیست در این نوشتار فقط روی یک موضوع متمرکز شویم: جراحی پلاستیک.
هر از چندگاه یکبار روایاتی میشنویم از اینکه در هالیوود سن انواع تزریقها و دستکاریهای صورت و بدن به زیر سی و حتّی بیست رسیده است. اگر این دستکاری برای رفع عیب یا کمی روتوش جهت بهترشدن باشد پیامد چندانی ندارد ولی جراحیهای اساسی موفّق معمولاً یک پیامد آشکار دارند: تأثیر عالی در کوتاهمدّت و اثر معکوس به محض بالارفتن سن (به ویژه پس از چهل سالگی). اگر کسانی به بهای درخشش بیشتر برای حداکثر یک دهه، این مقدار عقبگرد ظاهری را بپذیرند که فبها و گرنه باز به جراحی دیگری روی میآورند که اثر آن را از بین ببرند و این روند به تسلسلی میانجامد که از ریختافتادن چهرهی شخص و به حاشیه رفتن اوست. اینها در صورتی است که جراحی موفق باشد و گرنه برخی بدنها در همان ابتدا واکنش بدی به جراحی پلاستیک نشان میدهند و در کوتاهمدّت ظاهر شخص را به هیولایی تبدیل میکنند. آنچه نوشتم شرح واقع بود ولی میتوانید آن را خلاصهای از فیلم «The Substance» هم به شمار بیاورید.
برای دیدن تفاوت دستکاری هرچند اندک در چهره با ظاهر طبیعی، مقایسهی چهرهی دو بازیگر استرالیایی تقریباً همسن یعنی کیت بلانشت و نیکول کیدمن بسیار گویاست. کیدمن در حالی سلسله جراحیها را از جراحی بینی خود آغاز کرد که نیاز چندانی به آن نداشت و بعد بار دیگر و باز بار دیگر تا به حال که هیچ اثری از آن چهرهی باطراوت به جای نمانده است. خود او یک بار میگفت که بهخاطر برخی تزریقها حتّی لبخندزدن و خندیدن طبیعی برایش مشکل شده بود. خب واقعاً چرا؟
مثال دیگر آنجلینا جولی است که جراحیهایش را از پانزدهشانزده سالگی با جراحی فک آغاز کرد و ادامه داد و به قیمت یدککشیدن زیباترین زن هالیوود برای مدّتی، حال دیگر مدتهاست که به ضرب و زور آرایش غلیظ هم نمیتواند پیامدهای جانبی ناخواستهی جراحیهای متعدد را پنهان کند و این فهرست البتّه بلند و بالاتر از این حرفهاست و اختصاص به زنان ندارد. مردان زیادی هم با جراحی از ریخت افتادهاند و بهترین نمونهاش میکی رورک. آنچه دربارهی کیدمن، جولی و رورک جالب توجّه است این است که آنان بدون جراحی نیز زنان و مردان بسیار زیبایی بودند؛ یعنی گویا هرچه شخص زیباتر باشد احتمال اینکه در دام نوعی وسواس زیباترشدن بیفتد بیشتر است.
کورالی فارژا بعد از هفتسال دومین فیلم بلند خود را ساخته است. فیلم از لحاظ تم اصلی بسیار وامدار «Seconds» (دومیها/ بدلها) اثر جان فرانکنهایمر است. ارجاعات بیشماری در محتوا و صورت به کارهای دیوید کراننبرگ دارد (مگس، اسکنرها، اگزیستنز، شباهت کامل و...) و از لحاظ محتوای زنانه در مسیر کارهای ژولیا دوکورنو (به ویژه «تیتان») است. آنچه مهم است امّا شباهتها و وامگیرها از فیلمهای مشابه نیست بلکه انتخاب دو بازیگری است که فیلم را به دنیای واقعی پیوند میدهد. بازیگر جوان فیلم میتوانست هرکسی باشد امّا مارگارت کوالی -گذشته از تناسب پرسونای بیپروای خود- فیزیک متفاوتی با سو دارد. سینهی سو در فیلم حاصل کارگذاری اعضای مصنوعی است برای بزرگتر و زیباتر شدن که دومین وسواس زنان هالیوودی به تبع خواستهی مردان چشمچران است حتّی اگر واقعاً به آن احتیاجی نداشته باشند مثل سلما هایک. حکایت دمی مور البتّه خیلی متفاوت است.
دمی مور ۶۲ ساله یکی از قربانیان جراحی پلاستیک است. چهرهای که با اتکا به یوگا، ورزش صورت و کارهای کمخطر میتوانست به اصطلاح خوب پیر شود حالا به وضعی درآمده که میبینید. فارژا او را با نهایت دقّت انتخاب کرده و پذیرفتن این نقش برای خانم مور شجاعت زیادی میطلبید چون در واقع فیلم یک خودنگاره از اوست؛ زنی که «مادیّت» خود را مهمتر از «روح» خود میپندارد و دوّمی را زیر سایهی اوّلی میبرد. به رغم زمان بلند فیلم، کارگردان با وارد کردن ایدههای متعدّد مانع از کندشدن ریتم آن میشود تا به پایان دردناکش برسد. فیلم نمیتواند از مرز جنسیّت فراتر رود و کمی گلدرشت است امّا وقتی در دنیای واقعی دقیقاً همین روند دارد اتّفاق میافتد زمزمهکردن فایده ندارد و باید فریاد زد. تهیهکننده یعنی هاروی (واینستین؟) کنایهای به یائسگی زنان و توقف خونریزی آنها میزند پس کارگردان و بازیگر نیز در انتها تا دلش میخواهد خون نثارش میکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.